"ژان پل سارتر" فیلسوف، نمایشنامه نویس، روزنامه نگار، فعّال سیاسی، منتقد و نویسندهٔ روشنفکر فرانسوی قرن بیستم بود که به جرأت میتوان او را یکی از پیشگامان مکتب اگزیستانسیالیسم دانست، امّا شاید مهمترین خصیصه ای که "ژان پل سارتر" را از بسیاری روشنفکران دیگر جدا میکند این است که او را می توان به حق به عنوان الگوی کامل یک روشنفکر و فیلسوف "عملگرا" قلمداد کرد. چه در موارد خصوصی و شخصی زندگی وی، چه در مسائل اجتماعی و سیاسی.
هنگامی که فعالیت ها و تلاش های سارتر در مخالفت با جنگ الجزایر و نقش استعماری فرانسه در این کشور او را در معرض خطر دستگیری قرار داد، "ژنرال دوگل" در پاسخ به کسانی که خواهان دستگیری سارتر بودند، گفت: "کسی "ولتر" را بازداشت نمی کند."
مقایسه این دو با هم به جا بود زیرا که هر دو دغدغه "فلسفی، ادبی و سیاسی" داشتند. و مانند مراسم خاکسپاری ولتر در مراسم خاکسپاری سارتر نیز ده ها هزار نفر شرکت داشتند.
سارتر کتاب های مختلفی در مورد دیدگاه های فلسفی خود نوشته است امّا به صورت داستان برای نخستین بار آن ها را در قالب رمان "تهوّع" مورد بحث و بررسی قرار داده است که شامل مفاهیم و مقولاتی مانند آزادی، خود فریبی، پدیدار شناسی، زمان و هنر و ... می شود. این رمان یادداشتهای شخصی بهنام "آنتوان روکانتن" است و حوادث آن در متن این یادداشتها و از زوایه دید او نقل میگردد. این خاطرات بیشتر توصیفات عینی و ابژکتیو است.
"تهوّع" بیان ملال و تشویش انسان منزوی و تنهائی است که در شهر کوچکی به قید اسارت کشیده شده که خود را آنجا تنها و سرگردان میبیند و وجودش ناضرور است.
مشکل روکانتن یک افسردگی ساده یا یک بیماری روانی نیست، هرچند انزجار او از نیروهای وجودی و کشمکشهای او با معنای زندگی او را به این مرز میرساند. آنتوان متوجه میشود "اشیاء بیجان" و "موقعیتهای خاص" بر درک او از خود و آزادی فکری و معنویش تأثیر میگذارند و احساسی مانند تهوع در سراسر وجودش برمیانگیزند. او بعداً درمییابد "موسیقی و ادبیات" این تهوع را تسکین میدهند و به دنبال جاودانه شدن یا به عبارتی دیگر ارزشمند ساختن موجودیت خود و زندگیش، خود را وقف نویسندگی میکند.
از منظر سارتر راه برون رفت از تهوع، "هنر" است چرا که ما را به یک جهان غیرواقعی میبرد و جهان غیرواقع از ضرورتهای جهان واقع میگریزد. از آنجا که جهان تخیل طرح و نقشه دارد یک هنرمند طراح آن است پس غایت دارد و تهوع برانگیز نیست. روکانتن با آفرینش هنری، قادر خواهد شد موجبی برای زندگی خود بیابد و دیگران را وادار کند، همانگونه که او با تحسین به سازندگان آن آهنگ میاندیشد، به او بیاندیشند. خلق یک رمان نیز شاید سبب شود که "اندکی از روشناییاش روی گذشته" او بتابد و از خلال آن بتواند زندگیش را "بدون دلزدگی" به خاطر بیاورد.
سارتر هشت سال پس از انتشار تهوع در رسالهٔ انتقادی خود موسوم به «ادبیات چیست؟» نوشت: "یکی از انگیزههای اصلی آفرینش هنری یقیناً نیاز ماست به اینکه خود را نسبت به جهان، مهم حس کنیم."
بنابراین نوشتن نیز همانند موسیقی برای روکانتن یک ضرورت برای رهایی از نقصان وجود و گریز از چنگال تهوع است.
شاید این داوری شتابزده نباشد اگر بگوییم که رمانها و داستانهای کوتاه سارتر نظیر "تهوع" (۱۹۳۸)، "دیوار" (۱۹۳۷) و "راههای آزادی" اثرگذارترین و ماندنیترین کتابهای او هستند. در یک نگاه کوتاه میتوان گفت که در این آثار توضیحات پدیدارشناسانه از حوادث روزمره به نمایش گذاشته شدهاند. شخصیتهای داستانی سارتر در میدان مغناطیسی قرار دارند که یک قطب آن آزادی و مسئولیت و قطب دیگر آن محدودیتها و موانع است.
علی محمدی (کارشناس ارشد روانشناسی)
ارسال دیدگاه
Gentlemaghz
خندان می گویم: «تو این فکر بودم که همه مان اینجا داریم می خوریم و می نوشیم تا وجودهای گرانبهایمان را حفظ کنیم و حال آنکه هیچ ، هیچ ، هیچ جور دلیلی برای وجود داشتن نیست»
1398-12-15FFarshadd
هیچ وقت مثل امروز به این شدت احساس نکرده ام که فاقد ابعاد مخفی ام، محدود به تنم هستم، و محدود به افکار سبکی که چون حباب از آن بالا می روند. یادبودهایم را با زمان حالم بنا می کنم. من به درون زمان حال رانده و وانهاده شده ام. بیهوده سعی دارم به گذشته بپیوندم. نمی توانم از خودم بگریزم …
1398-08-11FFarshadd
هیچ وقت مثل امروز به این شدت احساس نکرده ام که فاقد ابعاد مخفی ام، محدود به تنم هستم، و محدود به افکار سبکی که چون حباب از آن بالا می روند. یادبودهایم را با زمان حالم بنا می کنم. من به درون زمان حال رانده و وانهاده شده ام. بیهوده سعی دارم به گذشته بپیوندم. نمی توانم از خودم بگریزم …
1398-08-11