کتاب اینطور شروع می شود:
پاییز سال ۱۹۳۰، ویل دورانت در خانه اش در لیک هیل نیویورک، سرگرم جمع کردن برگها بود. آب و هوا، خاصّ آن وقت از سال بود و نسیم خوش و خنکی که از شمال می وزید، حسی از نشاط و سرزندگی را در او می دمید.
دورانت»همینطور که مشغول بود، مرد خوش پوشی نزدیکش شد و با صدایی آرام به او گفت قصد دارد خودش را بکشد مگر آن که فیلسوف بتواند دلیل معتبری برای او بیاورد که این کار را نکند. دورانت که فرصتی برای پرداخت فلسفی به این موضوع نداشت، نهایت تلاشش را کرد تا دلیلی برای ادامه زندگی به دست آن مرد بدهد. خود دورانت بعدها ماجرا را چنین به یاد می آورد:
«به او پیشنهاد کردم کاری برای خودش دست و پا کند ولی او یکی داشت. گفتم غذای خوبی بخورد ولی او گرسنه نبود. معلوم بود که دلیلهای من تأثیری روی او نگذاشته بود. نمی دانم چه بر سرش آمد. در همان سال چندین نامهی اعلام خودکشی دریافت کردم. بعدها متوجه شدم که ۲۸۴۱۴۲ خودکشی بین سال های ۱۹۰۵ تا ۱۹۳۰ در ایالات متحده رخ داده است.»
این انگیزهای شد تا دورانت نامهای بنویسد و آن را برای صد نفر از شخصیتهای مشهور و صاحبنظر آن زمان از جمله مهاتما گاندی، جورج برنارد شاو، برتراند راسل، جواهر لعل نهرو و حتی یک زندانی محکوم به اعدام و ... بفرستد. او از آنها خواست که نظرشان را درباره «پرسش بنیادین معنای زندگی» به نحو انتزاعی جواب دهند. و همچنین مهمتر از آن بگویند خودشان- به طور عینی و خاص- در زندگی چگونه معنی، هدف و رضایتمندی یافتند:
«سرچشمههای الهام و انرژی شما چیست؟ هدف یا انگیزه نیروبخش زحمت و تلاش شما چیست؟ از کجا تسلّی خاطر و شادمانی مییابید و دست آخر، گنجتان در کجا نهفته است؟»
و در جای دیگری میگوید:
«از وقتی که ایمان دینیام را از دست دادم در مورد این مسئله (معنای زندگی) به فکر فرو میرفتم و زمانهایی غرق در حالتی از دلسردی میشدم، شبیه دلهره یا اضطرابی که در دورهی معاصر اگزیستانسیالیستهای فرانسوی و آلمانی از آن حرف زندهاند... قصد دارم مزّهی دهان شخصیتهای سرشناس را در مورد معنی زندگی بفهمم، پاسخهای آنها را چاپ کنم، و پاسخ خودم را هم اضافه کنم.»
سپس دورانت پاسخهای رسیده را به همراه دیدگاه خود منتشر کرد که تبدیل به این کتاب ارزشمند و خواندنی شد. دورانت در تجدید نظر دربارهی محتوای کتاب در اواخر دهه ۱۹۷۰ یعنی چیزی حدود ۴۰ سال پس از نگارش آن، چنین میگوید:
«امروز که این جواب ها را مرور می کنم، میبینم که بیشتر از همه جوابهای »بیرد« شاید پرنفوذترین مورخ در تاریخ آمریکا، »پوئیس« شاعر و »موروئا« رمان نویس فرانسوی را دوست دارم. هر چند، تاثربرانگیزترین نامه از طرف محکوم شماره ۷۹۲۰۶ آمده بود.
مقدمه کتاب، ویل دورانت را اینطور معرفی کرده است:
ویل دورانت» (William James Durant) ۱۹۸۱ - ۱۸۸۵) برندهی جایزه پولیتزر ۱۹۶۸ و مدال آزادی ۱۹۷۷ است. او بیش از پنجاه سال از عمرش را صرف نوشتن کتابهای معروف تاریخ تمدّن کرد. او را از اوّلین کسانی میشمارند که سعی کرد فلسفه را از «برج عاج آکادمیها» به میان زندگی روزمرّهی مردم ببرد.
علی محمدی (کارشناس ارشد روان شناسی)
ارسال دیدگاه