میشل استروگف نوشتهی ژول ورن، نویسندهی اهل فرانسه، است. قهرمان داستان یک افسر روسی است. ژول ورن با همکاری دنری نمایشنامهای از این رمان تهیه کرد که در ۱۸۸۰ بر صحنه آمد.
داستان کتاب در مورد فرماندهی ارتباطات تزار است که مأمور میشود پیام مهمی را به شهر دورافتادهی ایرکوتسک در سیبری شرقی- که برادر تزار برای بازرسی به آنجا رفته- برساند. بر اثر تحریکات شخصی به نام ایوان اوگارف، افسر سابق گارد امپراتور که خلع درجه شده و درصدد انتقامجویی است، قبایل تاتار شورش کرده و پادگان ایرکوتسک را در معرض تهدید قرار دادهاند. حوادث غیر عادی و فراز و نشیبهایی که میشل استروگف طی این سفر از میان دشتهای پهناور سیبری و در راه مبارزه با اوگارف با آنها مواجه میشود، موضوع صحنههای هیجانانگیز قرار میگیرد. از جمله صحنهای که در آن قهرمان رمان به چنگ ایوان میافتد و چشمهایش را میل میکشند تا کور کنند ولی او خوشبختانه بینایی خود را حفظ میکند و نیز صحنه پایان کار ایوان که برای پیشبرد نقشههایش خود را پیک تزار جا میزند.
سرتاسر ماجرا زیر سیطرهی شخصیت میشل، مظهر شجاعت و تهور و فداکاری مطلق قرار دارد. چیرهدستی متبهرانهی داستانپردازان، تا پایان خوش ماجرا، خواننده را در اوج هیجان نگه میدارد و در عین حال، توصیف قدرتمندانهی محیط نیمهوحشی دشتهای سیبری بر جذبهی رمان میافزاید.
این کتاب توسط ایرج حیدری ترجمه و به همت نشر ارغوان در سال 1368 برای اولینبار در ایران چاپ گردید. نشر ققنوس نیز آن را با ترجمه محمدرضا پارسایار نیز بعدها منتشر کرد.
فروغ فرهی
ارسال دیدگاه