به گفتهی رومن رولان تولستوی در این کتاب، همهی بساط واماندهی دنیای کهن را، به دور میریزد. تولستوی هنر را از هنر جعلی جدا میکند. هنر باید یک ارتباط احساسی مشخص، بین هنرمند و مخاطب ایجاد کند طوری که مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین هنر واقعی باید ظرفیت لازم برای متحد کردن مردم از طریق ارتباط را داشته باشد. ایشان باور داشتند که درک هنر شامل هرگونه فعالیت انسانی میشود. هنرمند بهوسیلهی نشانههایی که از خود بروز داده، و احساساتی را که پیشتر آزموده، هنرش را نمایش میدهد. تولستوی برای این ادعا مثالی میزند: «پسرکی که احساس ترس را پس از روبرو شدن با یک گرگ، تجربه کرده، از تجربهی خویش، برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران، برای درک احساسی که او تجربه کرده، استفاده میکند. این مثال بسیار خوبی از کار هنر است. این هنر، به خاطر داشتن عنصر ارتباط، یک هنر خوب است، زیرا روشن، آشکار، و صادقانه است، و حتی هنری فوقالعاده است، زیرا بر یک احساس (احساس ترس) متمرکز شده است.»
موضوع(ها):
هنر
هنر و اخلاق
ارسال دیدگاه