قهرمانان داستان، سه کودک یتیم خانواده «بودلر» به نامهای ویولت ( 14 ساله)، کلوس (دوازده ساله) و سانی (خردسال) هستند که پدر و مادر ثروتمندشان را در آتشسوزی ازدستدادهاند. آنها ماجراهای غمانگیزی را پشت سر میگذارند. هر جلد از مجموعه «ماجراهای بچههای بدشانس» گوشهای از زندگی پررنج و بداقبال این بچهها را روایت میکند. آنها نخست گرفتار یکی از بستگان خبیثشان به نام «کنت اولاف» میشوند که تنها به دنبال ارث آنها است و علیرغم اینکه برای خلاصی از دست او به منزل یکی دیگر از آشنایانشان میروند، باز هم از دست او راحت نمیشوند. در این کتاب بچهها به روستای پاتری ویل، نزد سرپرست جدیدشان که صاحب یک کارگاه چوببری است فرستاده میشوند. آنها تصور میکنند برای زندگی و فرار از دست کنت اولاف به آنجا میروند. اما بهزودی متوجه میشوند که مجبورند سخت کار کنند و با ارههای بزرگ و چنگکهای غولپیکر سروکار داشته باشند، خوراک بدمزه گوشت گاو بخورند، در مکانی نامناسب بخوابند، رئیسی را که تمام سروصورتش را دود پوشانده تحمل کنند و آخرسر یک هیپنوتیزم گر قصد جان آنها را بکند. و تازه سروکله «کنت اولاف» در چهره منشی دکتر ظاهر میشود که به دنبال پیاده کردن مقاصد شومش است. اما بچهها بار دیگر از دست او جان سالم به درمیبرند و به کمک آقای پو، مسئول اداره امور بچهها و کارمند بانک تلاش میکنند سرپرست دیگری بیابند یا به مدرسه شبانهروزی بروند.
موضوع(ها):
داستانهای طنزآمیز آمریکایی - قرن 20م. - ادبیات نوجوانان
ارسال دیدگاه