سه داستان: «پولیکوشکا»، «نوشته های شاهزاده نخلودوف» و «آلبرت» است. «پولیکوشکا» در شهر «پاکرو» شهرت احمقانه ای برای دزدیهای پی در پی گونیهای علف خشک، و لگام اسب دارد. او به تازگی میخواهد اصلاح شود، و در اینراه از راهنماییهای خانم ارباب، که با توسل به انجیل و توصیه های اخلاقی، کوشش در بهتر کردن رفتار وی دارد، یاری میگیرد. اکنون از شهر «پاکرو»، میبایست سه نفر به عنوان سرباز، برگزین شده، و به شهری دیگر بروند. دو تن نیز بدون هیج مناقشه ای برگزیده شده اند، و اینک مشاور ارباب، آقای «ایگور میخایلویچ»، میبایست یکی از بین «پولیکوشکا» و «دوتلوف»، که از بهترین کشاورزان منطقه، و فردی نیکنام است، برگزیند. تردید بین انتخاب این دو، باعث به وجود آمدن ماجراهای بسیار میشود، که «پولیکوشکا» در آنها نقش ایفا میکند. «پالیکوشا» در حین دزدی گرفتار میشود، و این امر موجب بی اعتمادی ارباب و اطرافیانش میگردد. یکروز در راه بازگشت از شهر پاکت پول امانتی ارباب را گم میکند و ...
موضوع(ها):
داستانهای روسی - قرن 20م.
ارسال دیدگاه