کتاب ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی منتقد اجتماعی، داستاننویس، مترجم ایرانی است. این اثر بهرنگی مدتها به خاطر خصلت نمادین ماهی داستان که نقشی از یک قهرمان تنها و شجاع را برعهده میگیرد که برای بیرون آمدن از موقعیت موجود قدم برمیدارد، بهعنوان بیانهی غیر رسمی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به کار میرفت. ماهی سیاه کوچولو در سال ۱۳۴۶ نوشته شد با تصویرسازی فرشید مثقالی به چاپ رسید که تاکنون شناختهشدهترین نوشتهی بهرنگی به حساب میآید. تصویرسازی این کتاب جایزهی براتیسلاوا را از آن خود کرد. انتشارات متعددی آن را به چاپ رساندهاند، ازجمله: انتشارات جامهدران، کتاب خروش، بهرنگی، گل آفتاب، دیبایه، نیاز فردا، حباب، ژکان، پیرامید، مهردامون، روزگار، خانهی ادبیات، شهر خورشید، همراز، محور، آتشکده، مهرصفا، نخستین و کتابهای پرستو.
داستان دربارهی ماهی سیاه کوچولویی است که عشق دیدن دریا را دارد و تصمیم میگیرد تا انتهای جویباری که در آن زندگی میکند، برود اما در نهایت از درون شکم یک مرغ ماهیخوار سر درمیآورد. ماهی سیاه کوچولو در مسیر رسیدن به هدف خود، شجاعت و شهامت به خرج میدهد و در این راه فداکاری نیز میکند.
فروغ فرهی
موضوع(ها):
داستانهای تخیلی
داستانهای آموزنده
۴۸ صفحه - خشتی (شومیز) - چاپ ۴ - ۲۵۰۰ نسخه ISBN: ۹۷۸-۶۰۰-۵۱۹۱-۸۲-۰
تاریخ نشر:۹۳/۰۵/۰۵ قیمت :۵۷۰۰۰ ریال
كد دیویی:۸fa۳.۶۲ زبان كتاب:فارسی محل نشر:تهران - تهران
ارسال دیدگاه
Sepid
کتاب ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی، کتابی بسیار زیبا با نثری خوب و روان است. داستان دربارهی ماهی کوچولویی است که عشق دیدن دریا را دارد و تصمیم میگیرد تا انتهای جویباری که در آن زندگی میکند، برود اما در نهایت از درون شکم یک مرغ ماهیخوار سر درمیآورد. جملات کتاب بینهایت زیبا و پرمفهوم است. پیشنهاد میکنم این کتاب عالی و کم حجم را حتما بخوانید.
1398-12-16Sepid
ماهی گفت: «من نه بدبینم و نه ترسو. من هر چه را که چشمم میبیند و عقلم میگوید، به زبان میآورم.»
1398-12-16Sepid
«مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم ـ که میشوم ـ مهم نیست، مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد. . .»
1398-12-16Sepid
ماهیریزهها گفتند: «تو این حرف را برای این میزنی که جان خودت را نجات بدهی، و گرنه، اصلا فکر ما را نمیکنی!»
1398-12-16Sepid
ماهیهای ریزه گفتند: «باید خفهات کنیم، ما آزادی میخواهیم!»
1398-12-16ماهی سیاه گفت: «عقل از سرتان پریده! اگر مرا خفه هم بکنید باز هم راه فراری پیدا نمیکنید، گولش را نخورید!»
Sepid
ماهی سیاه گفت: «شما زیادی فکر میکنید. همهاش که نباید فکر کرد. راه که بیفتیم، ترسمان به کلّی میریزد.
1398-12-16mryshahr
مرگ خيلي آسان مي تواند الان به سراغ من بيايد ؛ اما من تا مي توانم زندگي کنم، نبايد به پيش باز مرگ بروم.البته اگر يک وقت ناچار با مرگ رو به رو شدم که مي شوم ، مهم نيست؛ مهم اين است که زندگي يا مرگ من ، چه اثري در زندگي ديگران داشته باشد.
1398-07-23mryshahr
يكي از بهترين هايي كه تو زندگيم خوندم.
1398-07-23باعث شد به زندگي با يه ديد ديگه نگاه كنم.
روح نويسندهاش شاد...