علوم انسانی
ژانر وحشت چیست؟
ادبیات وحشت یا داستان ترسناک، روایتی است که خواننده را تکان دهد و در او احساس ترس، تنفر یا انزجار را برانگیزد. این ژانر شامل داستان کوتاه و رمانهای بلندی است که موضوعات متنوعی مثل قتل، خودکشی، شکنجه، آشفتگیهای روانی، حضور ارواح، انسانهای خونآشام، بختک، جنگیری، جادوگری و... را شامل میشود و با اعمال اسرارآمیزی مثل قدرت نفوذ به ارواح در انسان و حرف زدن اشیا، آن بخش از تخیل که نیروهای بازدارندهی ضمیر خودآگاه را تحت اختیار خود دارد، آشکار میکند.
ژانر وحشت از کجا آمده است؟
انعکاس هراس در ادبیات کهن، بهویژه آن بخشی که به اسطورهها میپردازد، دلیلی آشکار است بر این که باید پیشینهی ادبیات وحشت را کهنتر از دوران معاصر ببینیم. خاستگاه این ژانر باورهای اسطورهای، دینی و آیینی، خرافی و افسانههای پریان است. این منابع در فرهنگ فارسی و همین طور فولکلور ما به وفور دیده میشود. اماکن ترسناک، شخصیتهای ماوراءالطبیعه مثل غول، جن و پری از عناصر مرسوم در فرهنگ شفاهی ما هستند. توجه به داستانهای دینشناختی، هزار و یک شب، اسطورهها و افسانهها نشان میدهد آفرینش این گونه آثار، منشاء و پیشینهای کهن در آثار کلاسیک فارسی دارد.
وقتی به گذشتهی این گونه از ادبیات در داستانهای ایرانی مراجعه میکنیم، «گُجَسته دژ» صادق هدایت را میتوان اولین تجربهی داستاننویسی آگاهانهی یک نویسندهی ایرانی در جهت خلق داستانی در ادبیات وحشت ایران دانست. «معصوم اول» هوشنگ گلشیری نیز از مهمترین و قابلتوجهترین داستانهایی است که در این حوزه نوشته شده. غلامحسین ساعدی نویسندهی دیگری است که با خلق فضاهایی که رگههایی از رعب و وحشت در آنها دیده میشود، به نوعی آثارش را ذیل این دستهبندی قرار میدهد. سالها بعد بهرام صادقی در رمان «ملکوت» با ورود جن و به میان کشیدن فضاهای وحشتزا اثری در این راستا خلق میکند. این نوع از وحشت در ادبیات ما صرفاً با موجودات ماوراءالطبیعه و تخیلی ایجاد نشده است و اغلب آنها از بستر اجتماعی و زندگی روزمرهی آدمهای داستان بیرون آمدهاند.
در ادبیات جهان مترادف شدن ادبیات «گوتیک» با ادبیات وحشت در سدههای هجده و نوزده میلادی میتواند دلیل تاریخی محکمی در متأثر شدن این ژانر از پیشینهی اساطیری باشد. ادبیات گوتیک متأثر از باورهای رازآمیز و هراسناک قوم گوت (تیرهای از ژرمنها) است؛ قومی که در معماری به خلق بناهایی اسرارآمیز پرداخت. این ادبیات وحشت و عشق را در همین بناهای تودرتو ونیمهتاریک به هم میآمیزد؛ دخمهها، سیاهچالها، پلکانهای مارپیچی که معلوم نیست در انحنای قوس آنها چه چیزی به انتظار آدمی نشسته است، قصرهای نیمهتاریک و اسرارآمیز، سردابها و بناهایی که با آوای هراسناک جغد درنیمهشب مو براندام مخاطب راست میکند.
«فرانکشتاین» مری شلی و «خونآشام؛ یک قصه» پولیدوری (۱۸۱۹)، در کنار داستانهای اثرگذار دیگری در این مقطع زمانی، ازجمله رمان «ملمات سرگردان»(۱۸۲۰) اثر چارلز متورین و «مرد شنی» (۱۸۱۷) نوشتهی ارنست هوفمان آلمانی قلهای دیگر در تاریخ ادبیات گوتیک پدید آوردند. در دهههای بعد نویسندگان دیگری دست به نگارشی آثاری زدند و در تکوین ادبیات وحشت نقش ایفا کردند که از مهمترین آنها میتوان به ادگار آلن پو آمریکایی اشاره کرد.
در اواخر قرن نوزدهم، با انتشار چند اثر شاخص، نقطهی عطف دیگری در روند تکامل ادبیات وحشت شکل گرفت؛ رابرت لوییس استیونسون در سال ۱۸۸۶ داستان «مورد عجیب دکتر جکیل و آقای هاید» را نوشت. اثری که همواره از آن برای اشاره به دو شخصیتی بودن یک فرد و بروز رفتار اسکیزوفرنیک از سوی شخصیت، بهره میگیرند و داستانها و فیلمهای بسیاری بر اساس آن خلق شده است. همچنین در سال ۱۸۹۱، اسکار وایلد رمان «تصویر دوریان گری» را نوشت و منتشر کرد. در همین سال رودیارد کیپلینگ، رمان «نشان هیولا» را منتشر کرد. اما مهمترین اتفاق این دورهی زمانی، انتشار رمان «دراکولا» به قلم برام استوکر انگلیسی بود. آخرین نویسندهی اثرگذار داستانهای وحشت در قرن نوزدهم، آمبرز بیرس آمریکایی بود که تجربیات وحشتناک و تکاندهندهی خود از جنگ را در داستانهای کوتاهش روایت میکرد. او با نگارش داستانهای جنگ و ارواح، نام خود را بهعنوان یکی از پیشگامان ادبیات وحشت روانشناختی در تاریخ ثبت کرد. در سال ۱۸۹۸، هربرت جورج ولز داستان «جنگ دنیاها» را نوشت؛ داستانی علمی-تخیلی و وحشتناک که با آفریدن ترس از آینده، منبعی کاملاً جدید از ترس و اضطراب برای خوانندگان مدرن فراهم نمود.
در این سالها که دیگر برای نویسندگان وحشت داستان کوتاه تبدیل به قالب اصلی شده است، آثاری منتشر شد که درواقع بهمنزلهی پایانی بر عصری از وحشت در ادبیات انگلستان محسوب میشد؛ اما در همین زمان، ادبیات وحشت در آمریکا شکوفا شد.
ساختار ژانر وحشت چیست؟
همهی داستانهای وحشت متشکل از پنج عنصر اصلیاند که باید برای پروراندن قصهای جذاب و گیرا که ترس را در خواننده ایجاد کند، به کار گرفته شوند:
۱- پیشآگاهیدادن/ زمینهچینی: خمیرمایهی آمادهسازی خواننده برای رویارویی با اوج یا نتیجهی داستان است. پیشآگاهی دادن الزاماً نباید همهچیز را یکراست به ما بگوید بلکه باید کاری کند که ما با داستان همراه شویم.
۲- ترس: نیروی محرکهی هر داستان وحشتانگیز است. داستان شما باید سبب شود تا خواننده از فرط ترس عرق سر از پیشانیاش را پاک کند و یک لحظه هم آرامش نداشته باشد.
۳- تعلیق: ترس فورانی از آدرنالین را سبب میشود، در حالی که تعلیق، خواننده را روی صندلی نیمخیز نگه میدارد. اگر ترس خواننده را با تعلیق حفظ کنیم، خواننده را در داستان نگه خواهیم داشت.
۴- رازآلودگی: همانند تعلیق، باید از رازآلودگی در مقام قلاب استفاده کرد تا خواننده بداند که در اوج داستان یا پس از آن چیزی رخ خواهد داد. پس مخاطب با ماجرا همراه میشود تا همزمان به حدس زدن دربارهی وقایع پیش رو بپردازد و نیز انتظار چیزهایی که پیش خواهد آمد را بکشد.
۵- خیالپردازی: رازآلودگی و خیالپردازی عمدتاً بر عنصر ترس تکیه دارند. با استفاده از عنصر خیالپردازی خواننده در این همراهی، بیتردید جزوی از داستان میشود.
وحشتنویسان معروف چه کسانی هستند؟
#ادگار_آلن_پو - #مری_شلی - #استیفن_کینگ - #رامسی_کمپبل - #دارن_شان - #ام_آر_جیمز - #پیتر_استراب - #اچ_پی_لاوکرافت - #ریچارد_ماتسون - #کلایو _بارکر - #کاوه_میرعباسی - #سیامک_گلشیری - #رامبد_خانلری - #نازنین_جودت
ارسال دیدگاه