ادبیات
از آنجا که درک درست یک متن و ارتباط بهتر با آن، از طریق داشتن اطلاعات مناسب و آگاهی بر برخی از اصطلاحات ویژهی مربوط به آن حاصل میشو، بر آن شدیم تا در بخش «دانستنیهای ادبی» با زبانی ساده شما را با بخشهایی از جهان بزرگ ادبیات، از سبکها و مکتبها و جنبشها گرفته تا گونهها و رخدادها و... آشنا کنیم؛ بلکه یاریدهندهی علاقهمندان و مخاطبان این حوزه باشد.
گام ابتدایی این بخش را با شناخت گونه (ژانر)های ادبی آغاز میکنیم که راهنمای خوبی است برای انتخاب کتابها و کمک میکند تا بفهمیم سلیقهی ادبی شخصیمان به کدام سو گرایش دارد.
گونه چیست؟
ابتدا لازم است بدانیم گونه به چه چیزی گفته میشود. جان فرو (فراو) میگوید که گونه مجموعهای از شرایط قاعدهمند و ویژگیهای خاص است که از یک طرف بر نگارش اثر ادبی و از طرف دیگر بر درک آن توسط مخاطب یا مفسر یا منتقد تاثیر میگذارد. براساس این تعریف، گونه یا ژانر بر تعدادی ضرورت و قاعده در آفرینش ادبی تکیه میکند که تنها به ظاهر متن مربوط نمیشود، بلکه محتوا و موضوع را هم دربرمیگیرد.
انیس اس.باوارشی ژانر را پايگاهی میداند كه خلاقيت در آنها روی میدهد. از نظر او گونه سازهای است كه هم ساختاربخش است و هم ساختارپذير؛ یعنی هم میتوان با تکیه بر آن به خلق ادبی پرداخت و هم میشود در مسیر خلق ادبی آن را دچار تغییر کرد. مهمترین نکته در رابطه با گونهها این است که آنها باعث شکلبخشیدن، هدایت و تولیدِ معنا میشوند.
گونههای ادبیدر کنار نقشها و کارکردهای گوناگونی مثل طبقهبندی، آفرینندگی و قالببندی نقش بسیار مهم و ناپیدایی هم دارند که عبارت است از نقش ارتباطی. خواننده یا شنوندهی هر سخنی، با آگاهی ضمنی از قوانین و قواعد گونهشناختی است که به فهمی درست از متن میرسد. بنابراین گونهها فقط ویژگیهای خاصی برای متون یا قالبهایی برای طبقهبندیشان نیستند، بلکه چارچوبهایی واسطهگر بین متون، سازندگان و تفسیرکنندگان آنها هستند.
گونهها از کجا آمدهاند؟
بحث و بررسی در باب گونههای ادبی و نظریهی انواع ادبی، به دوران باستان و آثار ارسطو و افلاطون برمیگردد که در کتابهایشان به ویژگیهای برخی گونههای ادبی مثل حماسه، تراژدی و نمایشنامه پرداختهاند. در دورههای بعد نیز اندیشمندان و منتقدانی چون هگل، گوته، کروچه و دیگران درخصوص گونههای ادبی مطالب گستردهای را ذکر کردند.
از نظر هگل، ادب حماسی مربوط به دوران کودکی، ادب غنایی مربوط به دورهی جوانی و نمایشنامه مختص دوران میانسالی جامعهی انسانی است. کروچه نیز میگفت که هر اثر ادبی خود یک ژانر یا گونهی منفرد است و هیچ ارتباطی با دیگر گونهها ندارد.
در قرن بیستم توجه به گونههای ادبی و غیرادبی رشد بسیاری یافت. باختین از جمله کسانی است که کتابها و مقالات مهمی دربارهی تحلیل گونههای شناختی رمان و «گونههای سخن» نوشته است. نظریهپردازان دیگری چون فالر، تودورف، دریدا، ژنت و... مباحث و مسائل مهمی را در حوزهی انواع ادبی و در تحلیل گونههای ادبی بیان کردهاند.
نظریهی انواع ادبی در زبان فارسی چندان قدمتی ندارد. در دورهی معاصر کتابها و مقالاتی درخصوص انواع ادبی توسط استاد شفیعی کدکنی و دکتر شمیسا و دیگران نوشته شده است.
گونهها به چه کار میآیند؟
گونهها سخن را قالبمند میکنند. یعنی این که به یک نویسنده کمک میکنند تا بداند آنچه را که میخواهد بگوید، چگونه بگوید. نویسنده با کمک گونهها میتواند افکار و موضوعاتش را دستهبندی کند. بعد از انتخاب گونهی مورد نظر او میداند که به کدام سو باید برود، عناصر داستانش را چگونه بچیند یا پیرنگ (پلات)ش را چطور پیش ببرد. شاید بهتر باشد بگوییم گونه، داستان نویسنده را هدفمند میکند. همچنین تجربهکردن گونههای مختلف برای نویسندگان میتواند به بهبود توانایی نوشتن آنها بیانجامد یا آنها را راهنمایی کند که شاید فقط در نوشتن یک گونهی خاص تبحر دارند و بهتر است که همین مسیر را ادامه بدهند.
از طرف دیگر شکستن قواعد رایج و همیشگی گونهها نیز باعث افزایش خلاقیت نویسنده و نوآوری در شیوههای گفتن میشود ولی برای این کار نویسنده باید کاملاً بر گونههای ادبی و شرایط آنها مسلط باشد و سپس با شکستن آنها و جایگزینیها و بدعتها چیز تازهای خلق کند که مناسب آنچه میخواهد بگوید، باشد.
علاوه بر نویسنده، گونهها مخاطبان را نیز از سردرگمی نجات میدهند. این که بدانید چه نوع داستانی دوست دارید را میتوانید با شناخت گونهها پیدا کنید. یکی ممکن است داستان یا رمان ترسناک بپسندد، دیگری پلیسی، آن یکی عاشقانه و فردی هم تاریخی و... . این گونه است که طبقهبندی براساس گونهها میتوانند راهگشای مخاطبان در انتخاب و خرید کتاب باشند. البته که با این دستهبندیها و طبقهبندیها قرار نیست همه چیز را کاملاً از هم جدا کنیم، زیرا ادبیات و بهخصوص داستان چیزی نیست که بتوان آن را در خطکشیهای خاص قرار داد. گاهی داستانها میتوانند در چند گونه بگنجند یا در یک گونهی غالب جای بگیرند، اما از ویژگیهای گونههای دیگر نیز بهره جسته باشند و این نکتهی بدی به حساب نمیآید.
برای شناخت گونههای ادبی به کدام کتابها مراجعه کنیم؟
فن شعر (بوطیقا)، ارسطو، رضا شیرمرز
جمهور، افلاطون، فؤاد روحانی
تخیل مکالمهای؛ جستارهایی دربارهی رمان، میخائیل باختین، رویا پورآذر
پرسشهای بوطیقای داستایوفسکی، میخائیل باختین، سعید صلحجو
نظریهی ادبیات، تزوتان تودوروف، عاطفه طاهایی
بوطیقای ساختارگرا، تزوتان تودوروف، محمد نبوی
ژانر، جان فرو، لیلا میرصفیان
سبک و زبان در نقد ادبی، جان فاولر، مریم مشرف
مبانی نشانهشناسی، دانیل چندلر، مهدی پارسا
انواع ادبی، سیروس شمیسا
انواع ادبی در ایران امروز، یعقوب آژند
گونهشناسی بیشمتنی، بهمن نامورمطلق
نظریهی ژانر(نوع ادبی)؛ رویکرد تحلیلی-تاریخی، سیدمهدی زرقانی و محمودرضا قربانصباغ
درآمدی بر جامعهشناسی در ادبیات، جمع نویسندگان، محمدجعفر پوینده
و... .
ارسال دیدگاه