ادبیات
صادق هدایت (۱۲۸۱ –۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر، از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران بود.
هدایت در سال ۱۳۱۳، به خاطر فعالیتهای ادبی ممنوعالقلم شد. در سال ۱۳۱۵، شین پرتو، از دوستان قدیم هدایت که در آن زمان کارمند کنسولگری ایران در بمبئی بود به تهران آمد و به او پیشنهاد کرد که به هندوستان برود. هدایت قبول کرد.
هدایت با پیشنویس کتاب «بوف کور» و یک ماشینتحریر به هند رفت و وقتی در بمبئی دچار مشکلات مالی شد، آن را کامل کرد، با استنسیل بهصورت پلیکپی در پنجاه نسخه چاپ کرد و آن را برای دوستان خود در سایر نقاط جهان فرستاد. در این نسخههای پلیکپی کتاب بوف کور نوشته بود که چاپ این اثر در ایران ممنوع است.
هدایت یکی از این نسخهها را برای محمدعلی جمالزاده که ساکن برلین بود فرستاد و از او خواست در پخشِ کار کمکش کند. جمالزاده رمان را بسیار پسندید و برای شرحِ آن، بوف کور را واردِ رمانِ «دارالمجانین» خودش کرد و شخصیتی الهام گرفته از هدایت به نامِ «هدایت علیخان» ساخت.
جمالزاده با این ایده به یکی از نخستین چهرهپردازیها از شخصیتِ صادقِ هدایت دست زد و آنقدر از هدایت و بوفِ کور نوشت که رمانش فرامتنی از کتاب هدایت شد. صادقِ هدایت در واکنش به استفادهی جمالزاده از این شخصیت در رمان گفته بود: «توی دارالمجانین تا دلش خواسته، با من شیطنت کرده، اما پرسوناژی ناخوشایند نساخته.»
اتفاقِ بسیار جالب و عجیب، سرنوشتِ هدایت علیخانِ دارالمجانین است. در آخر کار او آثارش را آتش میزند و با خوردنِ قارچِ سمی خودکشی میکند! یک دهه بعد از نوشتنِ این صحنه، هدایت عملاً همان رفتار را تکرار کرد.
جمالزاده دربارهی علت نوشتن دارالمجانین، در نامهای به همایون کتیرایی از مهمانیای نوشته که هدایت را دعوت نکرده بودند. وقتی علت را پرسید، مهمانان مینالند که آدم بیسوادیست و دستور زبان نمیداند! جمالزاده ناراحت شد و نوشت: «کمکم این فکر در من قوت گرفت که او را به هر ترتیبی شده به مردم ایران معرفی نمایم و بفهمانم که چطور به مقام شناختن او نرسیدهاند…»
بااینحال برخی دیگر بر این باورند که جمالزاده با نوشتن دارالمجانین، درصدد تخریب صادق هدایت بوده است.
ارسال دیدگاه