ادبیات
بین ریتا و چشمانم
فاصله افکنده تفنگ
و هر که بشناسد ریتا را
رکوع و نمازش باشد
سوی درگاه خدای آن چشمان عسل رنگ!
...
آه...ای ریتا
با وجودِ هزاران هزار از گنجشکانِ (شاهد عشق ما)
آن همه عکس و
وعدهی دیدار بسیار
تفنگی هست...
که بر این همه افکنده فشنگ!
...
آه...ای ریتا
چه بود آنچه
که چشم مرا
از چشمانِ تو غافل کرد؟!
به جز آن دو خواب سبک و آن
ابرهای عسلیرنگ
پیش از این تفنگ
روزی بود و روزگاری
ای سکوت سهمگین شب
ماه من امروز سفر کرد به جایی آن دور
(سرزمین) چشمانی عسلیرنگ!
و شهر...
همه آوازهخوانها و ریتا را
با خود جارو کرد و برد
بین چشمان من و ریتا...
فاصله افکنده تفنگ!
محمود درویش
ارسال دیدگاه