فیلتر پرونده

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران پرونده

لبخند ابراهیم منصفی

ادبیات

لبخند ابراهیم منصفی شانزدهم آذرماه سالروز تولد ابراهیم منصفی(رامی) شاعر، موسیقی‌دان، نویسنده و هنرمند هرمزگانی است که سال ۱۳۲۴ در بندرعباس به دنیا آمد.
بعد از چاپ مجموعه شعر «مروارید ساحل» و انتشار شعرهایش در مجلات «خوشه» و «فردوسی»، منصفی در سه فیلم کوتاه سینمای آزاد آن سال‌ها به کارگردانی حسین بنی هاشمی به عنوان بازیگر حضور پیدا کرد و برای فیلم «نهنگ» که نویسنده‌ی آن نیز خودش بود جایزه‌ی اول سینمای آزاد را دریافت کرد.
رامی که با موسیقی ملت‌های مختلف آشنایی داشت و در این زمینه مطالعات ارزشمندی را انجام داده بود، با علاقه‌ای که به موسیقی فلامینگوی اسپانیا و موسیقی هند از خود نشان داد توانست آثار در خور تحسینی را خلق کند. او در عرصه‌ی سرودن ترانه‌های بومی با اقبال به سمت ترانه‌هایی که رنگ و بوی اجتماعی داشت در این حوزه تحول اساسی را به وجود آورد. اجرای ساده و بی شیله پیله‌ی او با آکورد گیتار هنوز مخاطبان فراوانی دارد و نگاه‌های بسیاری را به خود جلب کرده است.
در هرمزگان منصفی را با عنوان نیمای هرمزگان می‌شناسند. او که در شعرهای آزاد خود پیرو بلامنازع احمد شاملوست با تاثیرپذیری از اقلیم و جغرافیای بومی منطقه گاهی به شعر خود تمایزی قابل تشخیص داده است. رامی به تعبیری آغازگر دور جدیدی از شعر در بندرعباس و جنوب است. منصفی زندگی سراسر پرفراز و نشیب داشته و بی‌گمان همین مسئله در شعر او نیز تأثیر عمیقی به جای گذاشته است. او در شب اول تیرماه ۱۳۷۶در سن پنجاه و دو سالگی در بندرعباس با مرگی خودخواسته به زندگی‌اش پایان داد و در همان‌جا به خاک سپرده شد.
رامی در نوروز سال ۱۳۶۰ شعر لبخند را سرود. این شعر به زیبایی تمام در عین ناراحتی یک لبخند شاد به همراه خود دارد. پارادوکسی که گویی با صدای گرم و دل‌نشین مردم جنوب ایران و به خصوص بندر همراه است.

ویدئویی که تقدیم‌تان می‌کنیم کاری است از گروه کماکان با صدای مهدی ساکی:
متن شعر:
خوشا فصلی که دور از غم
همَه کَه شُنَه وا شُنَه
دست وا دست، سایَه وا سایَه
شارَفتَه خُنَه وا خُنَه

بدو پیشُم بدو پیشُم
بدو ای نوشُم و نیشُم
بدو ای آخرین عشقُم
دوادار دل ریشُم

خَزُن زرد ایسالُن نوبتی تَمُنِن
بهار از راه اَرسیدِن زندگی چه جُنِن

بیاین وا هم بشیم یاور
همه همراه و هم باور
دِلُن راه شُبَشِه وا هَم
جُدا نَبُوتْ دِل از دِلبَر

خَزُن زرد ایسالُن نوبتی تَمُنِن
بهار از راه اَرسیدِن زندگی چه جُنِن
  • شعر به روایت آواز
  • نویسنده
  • به وقت تقویم

فایل ها