محمدعلی بهمنی از شاعران بهنام روزگار ماست که در حوزهی ترانهسرایی نیز کارنامهی پرباری دارد. در پروندهی ترانهخوانی 12 ترانهی ماندگار از استاد بهمنی را جمعآوری کردهایم. شما را به خواندن این مطلب خاطرهانگیز دعوت میکنیم:
گاهی تفکیک وجوه گوناگون شعری یکشاعر بسیار دشوار است. مثلاً شاعری که در شکلهای سنتی مهارت دارد و درعینحال به سرودن شعر نو نیز اقبال نشان داده و آثار موفقی از خود بهجای گذاشته را از جهتی میتوان غزلسرا یا مثنویسرا دانست و از سوی دیگر به او عنوان سپیدسرا و... داد. بااینحال همواره عناصری تکرارشونده در زبان هر دو شکل بهچشم میخورد و در این وجوه مشترک میتوان امضا و سبک ادبی شاعر را بهروشنی دنبال نمود.
در شعر روزگار ما نام «محمدعلی بهمنی» همواره یادآور غزل و غزلسرایی است. بااینوجود وجه ترانهسرایی وی نیز همواره در کنار وجه اول، پررنگ بوده و گاه این دووجه به یکدیگر پیوند خورده است و حتی شاعر به سرودن غزلـترانه پرداخته است. برخی از این غزلها آنچنان با آهنگ و صدا عجین شدهاند که نمیتوان قضاوت کرد این دقیقاً خود شعر است که سبب ماندگاری اثر در ذهن مخاطب شده یا اجرای موسیقیایی آن؛ چون کمال وجه شعری و هماهنگی بالای موسیقی اجازه نمیدهد هیچیک از این دو را شرط کافی موفقیت اثر بدانیم. بیگمان ظرفیت موسیقیایی بالای شعر، همانقدر شرط لازم یکاجرای موسیقیایی خوب است که نبود یکاجرای موسیقیایی خوب میتواند شانس شنیدهشدن اثر را از بین ببرد.
به همین سبب بر آن شدیم در بخش شاعران ترانهسرای پروندهی ترانهخوانی، ضمن نامبردن از برخی ترانههای موفق محمدعلی بهمنی، از برخی اجراهای موفق غزلهای این شاعر نیز یادی کنیم. از دیگر قالبهای مورد توجه وی در این ترانهها میتوان به مثنوی و نیمایی اشاره کرد. وجه غالب این ترانهها و غزلها، داشتن درونمایهی عاشقانه و درعینحال نگاهی انساندوستانه و اجتماعی است.
گفتنی است بیشتر همکاریهای موفق محمدعلی بهمنی با خوانندهی فقید معاصر، ناصر عبداللهی، شکل گرفته است و محمدعلی بهمنی خود بارها عنوان کرده که حضور در عرصهی ترانه را در درجهی اول مرهون فریدون مشیری و سپس همکاری در آلبوم «عشق است» ناصر عبداللهی است.
1 ـ رودخونهها
خواننده: آ.محبی (رامش)
آهنگساز: صادق نوجوکی
تنظیم: ناصر چشمآذر
آلبوم: تهرون
سال ساخت: پیش از انقلاب
محمدعلی بهمنی در یکی از گفتگوهای تصویری خود در برنامهای تحتعنوان «آرپژ» سرودن این ترانه را تحتتأثیر واقعهای که در بندرعباس اتفاق افتاده، دانسته است. آن واقعه این است که در رودخانهای در یکی از روستاهای بندرعباس، تابلویی قرار داشته که بازگوکنندهی داستان غرقشدن یک عاشق و معشوق بوده است. گویا امواج رودخانه ابتدا یکی از آنها را پایین کشیده و سپس دیگری برای کمک به او رفته و در نهایت هردو جان میبازند.
متن ترانه:
رودخونهها رودخونهها منم میخوام راهی بشم
برم به دریا برسم، ماهی بشم، ماهی بشم
دلم میخواد اونجا برم که همه دنیا آب باشه
تا نرسه دستی به من
دلم میخواد دور و برم، هزارتا گرداب باشه
هزارتا گرداب باشه
من دیگه سرنوشتمو به دست فردا نمیدم
لحظهبهلحظه دلمو به آرزوها نمیدم
میخوام غبار تنمو پاک کنم، پاک کنم
خاطرههای خاکیمو، خاک کنم خاک کنم
قصهی دل کندنمو موجای دریا میدونن
موجای دریا میدونن
شکستن بغض منو فقط حبابا میدونن
فقط حبابا میدونن
رودخونهها رودخونهها منم میخوام راهی بشم
برم به دریا برسم، ماهی بشم، ماهی بشم
2 ـ دهاتی
خواننده: شادمهر عقیلی
آهنگساز و تنظیمکننده: شادمهر عقیلی
آلبوم: دهاتی
سال ساخت: 1378
متن ترانه:
ساده بگم، ساده بگم، ساده بگم داهاتیم
اهل همین نزدیکیا
همسایهی روشنی و همخونهی تاریکیا
ساده بگم، ساده بگم، بوی علف میده تنم
هنوز همون داهاتیم با همهی شهری شدنم
باغ غریب ده من، گلای زینتی نداشت
اسب نجیب ده من، نعلای قیمتی نداشت
اما همون چارتا دیوار با بوی خوب کاهگلش
اما همون چندتا خونه با مردم سادهدلش
برای من که عکسمو مدتیه تو آب چشمه ندیدم
برای من که شهریام از اون هوا دل بریدم
دنیایی که دیدن اون اگرچه مثل قدیما راه درازی نداره
اما میدونم که دیگه دنیای خوبه سادگی به من نیازی نداره
3 ـ مثل روزای بارونی
خواننده: ناصر عبداللهی
آلبوم: دوستت دارم
آهنگساز: بهنام ابطحی و ناصر عبداللهی
تنظیم: بهنام ابطحی
سال ساخت: 1379
متن ترانه:
یه روز دلم گرفته بود، مثل روزای بارونی
از اون هواها که خودت حالوهواشو میدونی
آگه بشه با واژهها حالمو تعریف بکنم
تو هم من و شعر منو با همهحست میخونی
یه حالی داشتم که نگو، یه حالی داشتم که نپرس
یه تیکه از روحمو من، جایی گذاشتم که نپرس
یه جایی که میگردم و دوباره پیداش میکنم
حتی آگه کویر باشه بهشت دنیاش میکنم
اسم قشنگ شهرمو تو میدونی چی میذارم
دونهدونه کوچههاشو به اسمای کی میذارم
آخه تو هم مثل منی، مثل دلای ایرونی
وقتی هوا ابری میشه، حالوهوامو میدونی
4 ـ دلسپرده
خواننده: هومن بختیاری
آهنگساز: تورج شعبانخوانی، حمیدرضا صدری
سال ساخت:؟
متن ترانه:
من زنده بودم اما، انگار مرده بودم:
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یکعمر دور و تنها، تنها به جرم اینکه
او سرسپرده میخواست، من دل سپرده بودم
یکعمر میشد آری، در ذرهای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر، وقتی غروب میشد
گویی بهجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب میشد، وقتی غروب میشد
کاش آن غروبها را، از یاد برده بودم
5 ـ خرچنگهای مردابی
خواننده: حبیب
آهنگساز: واروژان
آلبوم: کویر باور
سال ساخت: 1378
گفتنی است خوانندهی این قطعه، یکی از ابیات این غزل را بهسبب بیدقتی اشتباه خوانده است. بهاینترتیب که در بیت ششم بهجای عبارت «کمالِ دار برای منِ کمالپرست» خوانده است: «کمالدار را برای منِ کمالپرست» که این مسئله سبب رنجش محمدعلی بهمنی شده است.
متن ترانه:
در این زمانهی بیهیاهوی لالپرست
خوشابهحال کلاغان قیلوقالپرست
چگونه شرح دهم، لحظهلحظهی خود را
برای این همه ناباور خیالپرست
به شبنشینی خرچنگهای مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلالپرست
رسیدهها چه غریب و نچیده میافتند
بهپای هرزهعلفهای باغ کالپرست
رسیدهام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمالِ دار برای من کمالپرست
هنوزم زندهام و زندهبودنم خاری است
به تنگچشمی نامردم زوالپرست
6 ـ نامهربونی (ای دوست)
خوانندگان: ناصر عبداللهی و امیر کریمی
آهنگساز: محمدرضا چراغعلی
آلبوم: عشق است
سال ساخت: 1378
متن ترانه:
در دیگران میجوییام، اما بدان ای دوست
اینسان نمییابی ز من، حتی نشان ای دوست
من در تو گم گشتم مرا در خود صدا میزن
تا پاسخم را بشنوی، پژواکسان ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست
در آتش تو زاده شد ققنوس شعر من
سردی مکن با این چنین آتش به جان ای دوست
گفتی بخوان، خواندم، اگرچه گوش نسپردی
حالا که لالم خواستی، پس خود بخوان ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست
من قانعم، آن بخت جاویدان نمیخواهم
گر میتوانی یکنفس با من بمان ای دوس
یا نه تو هم با هر بهانه، شانه خالی کن
از من، منی بر شانهها بار گران ای دوست
نامهربانی را هم از تو دوست خواهم داشت
بیهوده میکوشی بمانی مهربان ای دوست
آنسان که میخواهد دلت، با من بگو، آری
من دوست دارم حرف دل را بر زبان ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست
ای دوست، ای دوست، ای دوست، ای دوست
7 ـ ماه من
خواننده: ناصر عبداللهی
آهنگساز: محمدرضا چراغعلی
آلبوم: عشق است
سال ساخت: 1387
متن ترانه:
از خانه بیرون میروم اما کجا امشب؟
شاید تو میخواهی مرا در کوچهها امشب
پشت ستون سایهها، روی درخت شب
میجویم، اما نیستی در هیچجا امشب
ای ماجرای شعر و شبهای جنون من
آخر چگونه سر کنم بیماجرا امشب؟
میدانم، آری نیستی، اما نمیدانم
بیهوده میگردم به دنبالت چرا امشب؟
هرشب تو را بیجستجو مییافتم، اما
نگذاشت بیخوابی به دستانم تو را امشب
هرشب صدای پای تو میآمد از هرچیز
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشب
تا سایهای دیدم شبیهت نیست اما، حیف
ای کاش میدیدم به چشمانم خطا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من، بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچهها را یکنفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمیآرم تو که میدانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم بیتو تا امشب
8 ـ طعنهی ناشنیده
خواننده: ناصر عبداللهی
آهنگساز: شادمهر عقیلی
تنظیم: شادمهر عقیلی
آلبوم: عشق است
سال ساخت: 1387
متن ترانه:
این شفق است یا فلق، مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیدهام جان دقایقم بگو
آینه در جواب من باز سکوت میکند
باز مرا چه میشود ای تو حقایقم بگو
جان همه شوق گشتهام، طعنهی ناشنیده را
در همهحال، خوب من، با تو موافقم بگو
پاک کن از حافظهات شور غزلهای مرا
شاعر مردهام بخوان، گور علایقم بگو
جان همه شوق گشتهام طعنهی ناشنیده را
در همهحال، خوب من، با تو موافقم بگو
با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش
منظرههای عقل را با منِ سابقم بگو
من که هرآنچه داشتم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
یا به زوال میروم، یا به کمال میرسم
یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو
من به کجا رسیدهام جان دقایقم بگو
من به کجا رسیدهام جان دقایقم بگو
9 ـ هوای حوا
خواننده: ناصر عبداللهی
آهنگساز و تنظیمکننده: فرزاد فرومند
آلبوم: هوای حوا
سال ساخت: 1382
لازم به ذکر است که عماد رام پیش از انقلاب، برای اولینبار این ترانه را اجرا کرده است.
متن ترانه:
دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت
پاشنهی کفش فرارو ور کشید
آستین همتو بالا زد و رفت
یهدفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشهی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
دفتر گذشتهها رو پاره کرد
نامهی فرداها رو تا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
زندهها خیلی براش کهنه بودن
خودشو تو مردهها جا زد و رفت
هوای تازه دلش میخواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت
دنبال کلید خوشبختی میگشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت
یهدفعه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشهی فردا زد و رفت
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت
10 ـ بهار بهار
خواننده: تورج شعبانخانی و سپس ناصر عبداللهی
آهنگساز: تورج شعبانخانی
آلبوم: پرستوهای عاشق
سال ساخت: قبل از انقلاب
ناصر عبداللهی پس از انقلاب اسلامی، مجدداً این قطعه را بازخوانی کرده است. متن پیش رو براساس اجرای تورج شعبانخوانی تدوین شده است.
متن ترانه:
صدا همون صدا بود
صدای شاخهها و ریشهها بود
بهار بهار چه اسم آشنایی!
صدات میاد اما خودت کجایی؟
وا بکنیم پنجرهها رو یا نه؟
تازه کنیم خاطرهها رو یا نه؟
بهار اومد لباس نو تنم کرد
تازهتر از فصل شکفتنم کرد
بهار اومد با یهبغل جوونه
عیدو آورد از تو کوچه تو خونه
حیاط ما یهغربیل
باغچهی ما یهگلدون
خونهی ما همیشه
منتظر یهمهمون
بهار بهار، یهمهمون قدیمی
یهآشنای ساده و صمیمی
یهآشنا که مثل قصهها بود
خواب و خیالِ همه بچهها بود
یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف که هنوز صبح نشده غروب بود
آخ که چه زود قُلّکِ عیدیامون
وقتی شکست، باهاش شکست دلامون
بهار اومد برفارو نقطهچین کرد
خنده به دلمردگی زمین کرد
چقدر دلم فصل بهارو دوس داشت
وا شدن پنجرههارو دوس داشت
بهار اومد پنجرهها رو وا کرد
منو با حسی دیگه آشنا کرد
یهحرف یهحرف، حرفای من کتاب شد
حیف که همهش سؤال بیجواب شد
دروغ نگم هنوز دلم جوون بود
که صب تا شب دنبال آب و نون بود
11 ـ «چه آتشها»
خواننده: همایون شجریان
آهنگساز: علی قمصری
آلبوم: چه آتشها
سال ساخت: 1392
متن ترانه:
تو را گم میکنم هرروز و پیدا میکنم هرشب
بدینسان خوابها را با تو زیبا میکنم هرشب
تبی این کاه را چون کوه سنگین میکند آنگاه،
چه آتشها که در این کوه، برپا میکنم هرشب
مرا یکشب تحمل کن که تا باور کنیای دوست
چگونه با جنون خود مدارا میکنم هرشب
دلم فریاد میخواهد، ولی در انزوای خویش
چه بیآزار با دیوار نجوا میکنم هرشب
کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟
که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هرشب
12 ـ پردهنشین (تیتراژ فیلم سینمایی پردهنشین)
خواننده: علیرضا قربانی
آهنگساز: مهیار علیزاده
سال ساخت: 1393
متن ترانه:
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است!
اکسیر من! نه این که مرا شعرِ تازه نیست
من از تو مینویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال، ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یکماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزلهای من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی تو را کنار خود احساس میکنم
اما چقدر دلخوشی خوابها کم است
خونِ هرآن غزل که نگفتم بهپای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟
ارسال دیدگاه