تا پیش از این، «غزاله علیزاده» که در کنار «سیمین دانشور» یکی از مهمترین نویسندگان زن ایرانی به حساب میآید، نامی آشنا برای خوانندگان جوان ایرانی نبود؛ اما او که با توجه به عمر کوتاه و آثار معدودش، جایگاهی تکرارنشدنی دارد، در سالهای اخیر با همراهی نامهایی چون الهی و آوینی و به مدد یادکردها و بزرگداشتهای مختلف، بیشتر شناخته شده است.
زندگی:
غزاله (فاطمه) علیزاده ۲۷ بهمن ۱۳۲۵ در مشهد زاده شد. مادرش نیر سیدی شاعر و نویسنده بود. مدرسه را در دبیرستان علوم انسانی مهستی به پایان برد و در همین زمان به گیاهخواری روی آورد. او در رشتهی ادبیات فارسی مشهد و کنکور حقوق و فلسفهی تهران قبول شد و به خواست مادرش وارد رشتهی حقوق شد. او با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران، برای تحصیل به دانشگاه سوربن فرانسه رفت. در واقع ابتدا برای دکترای حقوق به پاریس رفت؛ ولی با زحمت زیاد رشتهاش را به فلسفهی اشراق تغییر داد و قصد داشت پایاننامهاش را دربارهی مولوی بنویسید که با مرگ ناگهانی پدرش آن را نیمهکاره رها کرد. وی پیشهی ادبی خود را از دههی ۱۳۴۰ و با چاپ داستانهایش در مشهد آغاز کرد.
غزاله علیزاده دو بار ازدواج کرد؛ بار اول با «بیژن الهی» شاعر که از این ازدواج دختری به نام سلما مانده که از شاگردان موسیقی خوانندهی ایرانی، پری زنگنه بوده است. پس از جدایی از الهی، غزاله در سال ۱۳۵۴ با محمدرضا نظامشهیدی ازدواج کرد. او از دو دختر بیسرپرست نیز نگهداری میکرد.
غزاله کار ادبی خود را از دههی ۱۳۴۰ و با چاپ داستانهایش در مشهد آغاز کرد. نخستین مجموعهداستانش «سفر ناگذشتنی» سال ۱۳۵۶ انتشار یافت. از آثار او میتوان به «خانهی ادریسیها»، «چهارراه»، «دو منظره»، «تالارها» و «شبهای تهران» اشاره کرد. در سال ۱۳۷۳ «چهارراه» او بهعنوان بهترین مجموعهی داستان سال برگزیده شد. علیزاده یک سال پیش از مرگش به دعوت انجمن ایرانیان «والدو مارن» در جنوب پاریس، به آنجا رفت و به خواندن قسمتی از قصهها و داستانهایش پرداخت.
بعد از دو بار خودکشی ناموفق، سرانجام در روز جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵ پس از تحمل دورهی طولانی بیماری، اهالی محلی در روستای جواهر ده، جسد او را یافتند که از درختی حلق آویز شده بود. دو روز پیش از حادثه از مشهد به رامسر رفته بود تا آگاهانه به مرگ به پیوندد. در نامهای نوشته بود که هیچکس در مرگ او مقصر نیست و حق نگهداری آثارش را به گلشیری و براهنی سپرد. او را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند.
خانه ادریسیها:
رمان سه جلدی «خانه ادریسیها» سال ۱۳۷۳ منتشر شد. داستان آن ماجرای زندگی خانوادهای است اهل عشقآباد که بعد از انقلاب بلشویکی زندگیشان دچار تغییر و تحول اساسی میشود. ماجرا به صورت دانای کل بیرونی با زاویهدید سوم شخص و از دیدگاه چهار شخصیت روایت میشود. زنان خانهی ادریسیها همواره دچار ترس و دلهره و غم هستند، بعضی ابتدا بدون تغییر و تحرک به زندگی ادامه میدهند؛ ولی بعدتر متحول میشوند و بعضی نیز از همان ابتدا سرکش و عصیانگرند.
شخصیتهای اصلی این کتاب خانم ادریسی، خانم لقا، یاور و وهاب هستند که اعمال و رفتارشان عمیقاً ریشه در گذشته دارد، گذشتهای که در محیط اجتماعی و خانوادگی شخصیتها مهمترین نقش را داشته و عقدهها و مسائل روانی مختلفی را در این چهار شخصیت بر جای گذاشته است. این گذشته در خیلی از جاهای داستان «خانه ادریسیها» حاضر نیست، حتی ممکن است شخصیت نیز آنها را از یاد برده باشد؛ اما تأثیر این اتفاقات در ناخودآگاه، موجب رفتارهایی در خودآگاه شخصیتها میشود که سرنوشت هر یک از آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را در شرایط خاص به واکنش میکشاند.
علیزاده در این رمان از همان زبان همیشگی خود استفاده کرده، اما نکتهی جالب اینجا است که این زبان همیشگی در هر کدام از داستانهایش به گونهای جلوه میکند که به هیچ وجه تکراری به نظر نمیآیند. «خانه ادریسیها» سه سال پس از مرگ غزاله، جایزهی بیست سال داستاننویسی را از آن خود کرد.
ویژگی آثار:
- غزاله علیزاده هرگز تلاش نکرد به خاطر دغدغههای روشنفکران زمان خود، از مردمانی سخن بگوید که آنها را نمیشناخت و هرگز به واقع رنجهایشان را درک نکرده بود.
- او در اغلب آثارش از رنجها و زندگی پرفراز و نشیب طبقهی متوسط و اشراف سخن گفته است.
- شخصیتپردازی در آثار علیزاده بسیار متنوع و همراه با گونهای نگاه روانکاونه و کاوشگرانه به انسان است.
- او با طنز ظریف منحصر به زبان خودش، موقعیتهای تراژیک را گاهی تلطیف میکند.
- علیزاده زبانی ساده را برای روایت انتخاب میکند، اما این سادگی به معنای عاری بودن از فرمهای خاص ادبی نیست.
- غزاله از آن دسته نویسندگانی بود که داستانهایش را معماری میکرد و به لحاظ ساختار زبانی، بر فرم و شکل نوشتار دقت بسیار داشت.
- عدهای بر این باورند که غزاله علیزاده یکی از نویسندگانی بود که توانست نگاه زنانه را وارد ادبیات ما کند.
- آنچه که در آثارش جلب نظر میکند، دغدغهی انسانی است؛ علیزاده اغلب مسائل و رفتارهای انسان و بشر را به نمایش میگذارد.
- تنهایی شخصیتهای روشنفکر در رمانهایش به کارکرد نظامهای سیاسی و اجتماعی برمیگردد که به تنهایی و بیگانگی روشنفکر از «خود» و «دیگری» در درون دامن زده است.
- شخصیتهای داستانهایش با تغییر و تحول درونی، صاحب روحیهی انقلابی و خطرپذیری شده و شرایط اجتماعی را دگرگون میکنند، برخی نیز تسلیم شرایط سخت جامعه میشوند.
- در آثار علیزاده اسطوره بیشتر کارکردی هدفدار، فمینیستی و گاه تزیینی و آرایشی دارد؛ اسطوره، حکم کاتالیزوری (واسطهای) را دارد که از آن برای پیدا کردن و تکمیل مضمون روایت بهره گرفته است.
- او از زنان آثارش تصاویری اسطورهای یا شبهاسطورهای ساخته است؛ ویژگیهای مثبت و منفی شیطان یا فرشته بودن، کودک یا پیر بودن همزمان، برخورداری از قدرت جادوی زنانه، فرزانگی روحانی، مظهر الهام و ارضای معنوی بودن و دیگر ویژگیهایی که برای انگارههای کهنالگویی ذکر شده است.
- علیزاده در برخی از آثارش به رئالیسم بیشتر از رمانتیسم گرایش بسیاری داشته است.
دنیای زنانهی کتابهای غزاله علیزاده، تفاوتی شگرف با فضای دیگر نویسندگان زن ایرانی دارد. بسیاری از نویسندگان بزرگ خواندن آثار او بهخصوص رمان معروفش را به مشتاقان ادبیات معاصر پیشنهاد کردهاند.
منابع:
بررسی مؤلفههای فکری و گفتمانی نوشتار زنانه علیزاده، مهناز حاتمی، 1397
تنهایی روشنفکر در آثار غادة السمان و غزاله علیزاده، سمیه آقاجانی، ادب عربی، 1392
تحول شخصیتهای زن در آثار سیمین دانشور و غزاله علیزاده، بیتا قنبری، 1394
کهنالگوی زن در آثار غزاله علیزاده، فرزانه مونسان، متنپژوهی ادبی، 1395
رویکردی انتقادی به انگارههای کهنالگویی در آثار علیزاده، نرگس باقری، ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی، 1393
و...
ارسال دیدگاه