سایهی صادق هدایت به عنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین نویسندگان ایرانی بر تاریخ ادبیات داستانی ایران کماکان گسترده است. او نویسندهای نوگرا بود که داستاننویسی را به صورت جدی دنبال کرد و نوآوریهایش بر ذهنیت تمام نویسندگان بعد از خود، تأثیری عمیق گذاشت. جدای از تمام چیزهایی که به او نسبت داده میشود، با هدایت باید در لابهلای آثارش روبهرو شد و دانست که او برای ما چه چیزی را به ارمغان گذاشته است.
زندگی:
صادق هدایت زادهی ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ تهران – درگذشتهی ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ پاریس، داستاننویس، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را همراهِ محمدعلی جمالزاده و بزرگ علوی و صادق چوبک، پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند.
صادق هدایت تحصیلات ابتدایی را در مدرسهی علمیه تهران و متوسطه را در دبیرستان دارالفنون گذراند. سال ۱۲۹۵ به خاطر چشمدرد مدرسه را ترک کرد، اما یک سال بعد تحصیلش را در سنلویی (مدرسهی فرانسویها) ادامه داد. به گفتهی خودش اولین آشنایی او با ادبیات جهان در این مدرسه بود. او به کشیش آن مدرسه درس فارسی میداد، کشیش هم او را با ادبیات جهان آشنا میکرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد.
صادق هدایت از جوانی گیاهخوار شد و کتابی در فواید گیاهخواری نوشت. او معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد، باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد.
هدایت در سال ۱۳۰۵ با اولین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهی ریاضیات محض مشغول به تحصیل شد. در همین سال داستان «مرگ» را در شماره 11 مجلهی «ایرانشهر» که در آلمان منتشر میشد چاپ کرد و مقالهای به فرانسوی تحت عنوان «جادوگری در ایران» در مجلهی «لهویل دلیس» نوشت، اما از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد.
صادق هدایت در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانهی مارن کرد، اما سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. نخستین نمونههای داستانهای کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت: نمایشنامهی «پروین دختر ساسان»، «زنده به گور» و داستان کوتاه «مادلن».
او در سال ۱۳۰۹ به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد. دوستی با حسن قائمیان که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد، همینجا اتفاق افتاد. هدایت در این سال با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شد و حلقهی دوستیای بهوجود آمد که {گروه ربعه} نامیده شد.
هدایت در سال ۱۳۱۵ به همراه شین پرتو به هند رفت و مدتی در یک خانه زندگی کردند. آنجا زبان پهلوی را آموخت و «کارنامهی اردشیر بابکان» را از پهلوی به فارسی ترجمه کرد.
طی اقامتش در بمبئی، به خاطر مشکلات مالی کمی طنزنویسی کرد و اثر معروف خود «بوف کور» را که در پاریس نوشته بود، به صورت پلیکپی در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود (مجتبی مینوی در لندن و جمالزاده) فرستاد تا آن را به ادبدوستان معرفی کنند. جمالزاده حتی داستان فرامتنی با شخصیت هدایت با نام «دارالمجانین» نوشت که در شناساندن هدایت موثر بود.
هدایت در سال ۱۳۲۱ مجموعهی «سگ ولگرد» را منتشر کرد، همچنین کتابهای «شهرستانهای ایران»، «گزارش گمانشکن» و «یادگار جاماسپ» را از پهلوی به فارسی برگرداند. بعد از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ و پایان جنگ جهانی دوم، انتقادهای اجتماعی صادق هدایت شدت گرفت. داستان بلند «حاجیآقا»، داستان کوتاه «آب زندگی» و مجموعهی «ولنگاری» که همه مضامین اجتماعی دارند در این دوران به چاپ رسیدند. علاوه بر این فعالیتها هدایت به نوشتن مقالههای نقد ادبی و ترجمهی آثاری از کافکا نیز پرداخت و در نشریههای مختلف به چاپ رساند.
صادق هدایت در 19 فروردین 1330 بعد از این که بسیاری از داستانهای چاپ نشدهاش را نابود کرد، در آپارتمان استیجاریاش، در پاریس خودکشی کرد.
شمار بسیاری از سخنوران ایرانی نسلهای بعدی، از غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و بهرام بیضایی، تا رضا قاسمی و عباس معروفی و دیگران، هر یک به نوعی کمتر یا بیشتر تحت تأثیر کار و زندگی هدایت قرار گرفتهاند.
بوف کور:
با انتشار این رمان، صادق هدایت به عنوان بنیانگذار رمان نو در ایران شناخته شد. در این داستان هنرمند نقاش که راوی داستان نیز هست، نقشی را روی جلد قلمدان تصویر میکند که انعکاسی از ناخودآگاه جمعی خود اوست. این تصویر از این منظر دامنهی ارجاعی وسیعی را برای نقاشی فراهم میآورد و آن را از تصویری ساده به نقشی جهانی و اساطیری تبدیل میکند.
بسیاری «بوف کور» را یک ضد رمان میدانند؛ بدان معنا که نویسنده برای خلق آن از تمام قوانین مرسوم کلاسیک داستاننویسی سرپیچی کرده که در زمان خود نوآوری بوده است. حاصل این سرباز زدن خلق اثری است کاملاً پیچیده و عجیب. از ویژگیهای بارز این رمان میتوان این موارد را متذکر شد: نبود طرح داستانی منسجم، وجود شخصیتهای فراواقعی، مکانی غیرواقعی، زمانی نامعلوم و داستانی غیرقابل تعبیر.
نیهیلیسم منفعل موجود در «بوف کور»، هرگز به یک نیهیلیسم فعال تبدیل نمیشود؛ زیرا پایان این کتاب مانند آغاز آن، در تاریکی است. راوی در شناخت ناخودآگاه خود موفق هم اگر باشد، در تعالی آن موفق نیست و برای او سرنوشتی جز پوچگرایی و محوشدن در هوای مهآلود باقی نمیماند. یکی از مهمترین دلایل پوچگرایی هدایت، خفقان و شرایط سیاسی و اجتماعی است.
سرتاسر «بوف کور» تعارضاتی دیده میشود که در قالبهای متعددی چون فرافکنی، دلیلتراشی، بازگشت، جابهجایی، خواب و رویا و... از بیماریهای روحی روانی شخصیت داستان نشأت گرفته است. وجود همین افسردگی و اضطرابهای روانی درونفردی، در سبک داستان و رشد و شکوفایی ادبی تاریک این اثر تأثیر بسزایی داشته است. نویسنده در ایجاد فضای وهمآلود وحشتناک در ذهن خواننده بهترین تعارض را انتخاب کرده و با استفاده از مؤلفههای مناسب مکانیسمهای دفاعی در پرداخت داستان به سمت حس رخوت و ترس، به هدف خود دست یافته است. با وجود گذشت سالها از تحریر این داستان، هنوز فضای تاریک آن برای خواننده تازه و بدیع است. تاکنون تحلیلهای بسیار متفاوتی از این رمان نوشته شده که خواندن آنها وجوه مختلفی از «بوف کور» را برای خواننده روشن میسازند.
ویژگی آثار:
- او به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی دورهی خود، از نماد به عنوان بهترین ابزار انتقال معانی و اهداف به مردم عصر دیکتاتوری استفاده کرده است.
- داستانهای صادق هدایت به مثابهی منشوری است که از زوایای مختلف قابل بحث و بررسی است.
- در آثار هدایت رگههایی از اندیشههای رئالیستی، ناتورالیستی و گاه سوررئالیستی مشاهده میشود.
- حضور شخصیتهای تیپیک هدایت در محیط داستانهایش به رکود و ایستایی فضای جامعهی داستانی دامن زده است.
- هدایت با به نقد کشیدن ساختار حاکم در قالب شخصیتهای درونگرا، منزوی، شکستخورده و... شخصیتها را در برابر حوادث داستانیاش به مبارزه طلبیده است.
- خویشتنیابی و جستوجوی هویت ملی از طریق هنر و خلق اسطورههای هنری، از دغدغههای اصلی این نویسنده و روشنفکر معاصر ایرانی بود.
- موسیقی، نقاشی، تیرگی، سرما و سایه از عناصر تکرارشونده، و عربستیزی، غلبه و قدرت سرنوشت، بیاختیاری آدمی و انزواطلبی از درونمایههای تکرارشونده در داستانهای هدایت هستند.
- هدایت در داستانهای خود نیز از این عناصر استفاده کرد و تصویری روشن از فرهنگ و آداب و رسوم سرزمین خود در آن ارائه داد.
- آثار هدایت بر پایهی یأس و ناامیدی بسیار شکل گرفته است.
- خودکشی جزو مواردی است که در داستانهای او زیاد دیده میشود.
اگر صادق هدایت را نخوانیم، بخشی از تاریخ ادبی خودمان را کنار گذاشتهایم. نمیتوان منکر نقش بزرگ او در جریان داستاننویسی شد؛ بنابراین باید نوع اندیشه و چیستی شرایط سیاسی-اجتماعی او را با توجه به زمانهاش سنجید و پیگیری کرد.
منابع:
نگاره های مثالی و نمادهای اصلی در بوف کور هدایت، محمودرضا قربان صباغ، ادبیات و علوم انسانی فردوسی، 1382
بررسی تطبیقی فلسفهی پوچگرایی در «بوف کور» هدایت، وحید مبارک، تحقیقات علوم انسانی، 1398
بررسی داستان «بوف کور» براساس نظریهی تعارض، مهدیه کوهپایی، سبکشناسی، 1399
واکاوی و تحلیل عوامل موثر در گرایش هدایت به کاربرد نماد، لیلی ابراهیمزاده، مطالعات علوم انسانی، 1397
و...
ارسال دیدگاه