بهرام صادقی با تمام فراز و نشیب زندگی شخصی و توقیف آثارش، هنوز یکی از متفاوتترین داستاننویسان ایرانی به حساب میآید. بهقطع میتوان گفت که او از ساختارهای رایج نگارشی زمانهاش جلوتر بوده و توانسته خونی تازه در رگهای داستان ایرانی جاری کند. رمان پرآوازهی «ملکوت» و مجموعهداستان «سنگر و قمقمههای خالی» او گواهی است بر این مدعا. در این مقاله میکوشیم به گوشههایی از تکنیکهای داستانی او و تاثیراتش بر نویسندگان دیگر بپردازیم.
زندگی:
بهرام صادقی متولد ۱۳۱۵، فرزند آخر خانوادهای فرهیخته و علاقهمند به کتاب بود. پدر او با این که سواد نداشت، علاقهی وافری به کتاب داشت؛ به همین خاطر بهرام در دوران کودکی تا حد زیادی با متون کهن آشنایی پیدا کرد. او گفته بود: «از ۶ سالگی و پیشتر از آن که قصه بنویسم، شعر میگفتم. همکاری من با مطبوعات، اول با فرستادن شعرهایی با نام مستعار آغاز شد و بعدها شروع به نوشتن داستان کردم.»
سرودههای اولیهی صادقی متأثر از حوادث پس از کودتای ۲۸ مرداد، همه در مجلهی «امید ایران» با نام مستعار «صهبا مقداری» چاپ شدند که ترکیب درهمریختهای از اسم خودش بود.
صادقی از سال ۱۳۳۴ شروع به تحصیل پزشکی در دانشگاه تهران کرد. پس از سربازی، در مطبِ برادر غلامحسین ساعدی (نویسنده) به طبابت پرداخت و مدتی نیز به کارهای دولتی مشغول شد.
صادقی علاقهی زیادی به داستانهای پلیسی و تعلیق این آثار داشت، زبان انگلیسیاش کامل بود، تا حدودی فرانسه و عربی هم میدانست، به همین علت بیشتر کتابها را به زبان اصلی میخواند و کمتر سراغ داستانهای فارسی میرفت.
او در سال ۱۳۳۵ با انتشار داستان کوتاه «فردا در راه است» در مجلهی «سخن» اولین حضور خود را به عنوان داستاننویسی جوان تجربه کرد.
مجید صادقی گفته: «بهرام بیشتر داستانهایش را فیالبداهه مینوشت و کمتر به حک و اصلاح و پاکنویس آنها میپرداخت.» بنابر نوشتهها و گفتههای خود صادقی: «خانههایی از گل»، «هفت گیسوی خونین» و «دیدار با جوجو جستو» قسمتهایی از داستانهای بلندی هستند که هیچگاه به چاپ نرسیدند. در فروردین ۱۳۴۹ مجموعهای از داستانهای او (۲۴ داستان از حدود ۳۰ داستان) به کمک ابوالحسن نجفی، مردی که صادقی در موردش گفته بود «کاری ننوشتهام که نجفی در آن نباشد.»، منتشر شد. بهرام صادقی سال ۱۳۶۳ در ۴۸ سالگی با سکته از دنیا رفت.
ویژگی آثار:
صادقی نویسندهای فرمالیست بود و به رعایت تکنیک و ساختار داستاننویسی بسیار اهمیت میداد. میتوان گفت که صادقی از تمام عناصر داستانی در جهت ایجاد فرم و ساختاری تازه استفاده کرد و بسیاری از این فرمها را او بار اول در ایران به کار برد و الهامبخش نویسندگان پس از خودش بود. صادقی اغلب ساختار داستانهایش را با داستانهای خارجی بهخصوص نوشتههای آلن رب گرییه مقایسه میکرد. او خود را تحت تأثیر ژان ژاک روسو، همچنین نویسندگان بزرگ روس میدانست. اما در مورد نویسندگان ایرانی گفته بود: «تحت تاثیر هیچ کدام نیستم؛ چرا که در کار آنها ساختمان و تکنیکها را به آن غنای مفهوم نمییابم. تا حدودی البته کار گلشیری را میپسندم.»
- تأثیر رویدادها و تلاطمات سیاسی بر داستانهای او تأثیر چندان گلدرشت نیست. در آثارش هرگز شعارهای سطحی سیاسی نمیبینیم و دغدغههایش انقدر ظریف نمود پیدا کردهاند که گاه خود را در جهانی بیزمان میبینیم.
- در بیشتر داستانهای صادقی، شخصیتها واقعی و معاصرند.
- کلیشههای موجود در شخصیتپردازی را شکست.
- صادقی در بیشتر داستانهایش از گذاشتن اسامی خاص بر شخصیتهایش پرهیز میکند.
- با این که شخصیتهایش پرداخت جزئی ندارند، اما تیپ نیستند. نحوهی نشان دادن شخصیتها در داستانهای مختلف، متفاوت است.
- سرخوردگی و حس پوچی و بیهودگی روشنفکران بعد از شکست، در داستانهای صادقی نیز منعکس شده است.
- فضاهایی که صادقی به آنها میپردازد، غالباً معاصرند؛ بهجز یکی دو داستان با سبک روایی ادبیات قدیم که در آنها نیز مسائل روز جامعه، همچنان از دغدغههای نویسنده است.
- شیوهی فضاسازی او نیز همانند شخصیتپردازیاش، وابسته به موضوع و فرم داستان انتخاب میشود. اغلب، فضاها با جملات مستقیم راوی ساخته میشوند؛ اما همچنان به شیوه و سبک خاص خود نویسنده.
- تقریباً در تمام داستانهای صادقی، زاویهدید، دانای کل است.
- زبان بیشتر داستانهایش، روایی و گزارشگونه است. در مورد شخصیتها، معمولاً زبان شخصیت با خصوصیات او هماهنگی دارد و به شخصیتپردازی کمک میکند.
- زبان انتخاب شده در داستان خواه عامیانه و خواه معیار، در دیالوگها همیشه رعایت نمیشود.
- زبان بهکار رفته در داستانهای صادقی تقریباً همان زبان رایج و روزمرهی دورهی اوست؛ بهجز در یکی دو مورد که ادبیات کهن نیز وارد زبان داستان میشود.
- استفاده از ضربالمثلها در داستانها.
- نقطهی قوت داستانهای صادقی، تنوع فرمیشان است.
- طنز تقریباً در تمام داستانهای صادقی و به شکلهای مختلف وجود دارد: نامگذاری داستانها، ایجاد موقعیت طنزآمیز و ایجاد تضاد بین شخصیتها.
- زنها در آثار صادقی هیچگاه نقش کلیدی ندارند، جزو شخصیتهای اصلی داستان نیستند، اغلب شخصیتی سطحی دارند و هیچگاه به مسائل جدی نمیپردازند.
- زن هرگز در مقام معشوق قرار نمیگیرد، روابط زناشویی نیز بیشتر سرد و کاملاً سطحی است.
- نکتهی قابل توجه این است که زنهای داستانهای صادقی از نقشهای کلیشهای و رایج زمانه فاصله میگیرند و در برخی جاها عکسالعملهای همیشگی را در برابر اتفاقات ندارند.
- صادقی به مسائل تاریخی و اجتماعی نگاهی کاملاً خاص دارد.
- صادقی اول داستانهای رئالیستی مینوشت و با توضیح دقیق جزئیات موقعیت انسانها را در داستانهایش شکل میداد؛ اما به آرامی از این فضا فاصله گرفت و تصویری دقیق از تناقض شخصیتها را به نمایش گذاشت.
- تمام مؤلفههایی که در کارهای پوچگرا مانند تئاتر «پوچی» در آثار نویسندگانی مانند ژان پل سارتر، آلبر کامو و صادق هدایت دیده میشود، به صورت نوظهور در داستانهای بهرام صادقی حضور پیدا کرد.
- فقدان پیرنگ، طفرهروی از یک فرم ثابت، نافرجامی شخصیتها و بیسروتهی قصه، بیهدفی و بیانگیزگی شخصیتهای داستانی که عمدتاً در هیأت ضد قهرمان ظاهر میشوند، مؤلفههای اصلی کارهای پوچگرا هستند که در آثار بهرام صادقی دیده میشوند.
- از نگاهی دیگر او از نخستین نویسندههای ایرانی بود که از مؤلفههای پستمدرن در داستانهایش استفاده کرد؛ مثل استفاده از راوی غیر قابل اعتماد و دخالت نویسنده در داستان.
- بهرهگیری صادقی از فرم داستانهای پلیسی نکتهای است که در آثار اکثر نویسندگان جنگ اصفهان دیده میشود.
- استفاده از افسانههای کهن.
- ترکیب شدید واقعیت و خیال.
با مطالعهی آثار او میتوان دریافت که صادقی همراه صادق هدایت و هوشنگ گلشیری، از معدود نویسندگانی بودند که فرمها و تکنیکهای جدید ادبیات داستانی غرب را بومیسازی کردند.
منابع:
مؤلفههای رمان نو در «خواب خون» بهرام صادقی، عبدالله حسنزاده، ادبپژوهی، ۱۳۹۰
مؤلفههای نوجویانه آثار بهرام صادقی، ابراهیم سلیمی، ادبیات پارسی معاصر، ۱۳۹۳
بررسی ساختار روایی و زبانی در رمان نو، مسلم ذوالفقارخانی، پژوهش ادبیات معاصر جهان، ۱۳۹۶
بهرام صادقی نویسندهای که از زمانهاش فراتر بود، سیاوش گلشیری، ایمنا، ۱۳۹۱
به یاد بهرام صادقی، ندا آل طیب، اعتماد، ۱۳۹۷
بهرام صادقی و آثارش، میلاد صادقی، تارنمای شخصی، ۱۳۸۵
ارسال دیدگاه