محمود حسینیزاد، مترجم زبان آلمانی، نویسنده، نمایشنامهنویس و منتقد ادبی در نوزدهم فروردین 1325 در فیروزکوه متولد شده است. او برای تحصیل در مقطع لیسانس و فوق لیسانس رشتهی علوم سیاسی در دانشگاه مونیخ آلمان را انتخاب کرد و سپس به ایران بازگشت. مقطع دکترایش در دانشگاه تهران را نیمهکاره رها کرد. در همان سالهای اول بازگشت به ایران، در سازمان صدا و سیما مشغول به کار شد که این همکاری بیست سال ادامه پیدا کرد. همزمان، از سال 1355 در دانشگاه تهران تدریس زبان آلمانی را نیز برعهده داشت، و بعدها سِمَتِ استادی را در دانشگاههای تربیت مدرس و آزاد اسلامی نیز پی گرفت.
حسینیزاد در اوایل دههی شصت به توصیهی دوستش، اردشیر فرید مجتهدی، در آزمون مترجمی رسمی شرکت کرد و از میان صد و پنجاه نفر، به همراه چهار تن دیگر ( فرید مجهدی، روشنک داریوش، ملک داود و تیموریان) برگزیده شد. اگر چه از اوایل دههی پنجاه در مترجمی زبان آلمانی دستی داشت، اما از این تاریخ بود که در قوهی قضاییه نیز به طور رسمی به ترجمه متون ادری و رسمی پرداخت. با این حال، همچنان علاقهاش به ادبیات آلمانی و ادبیات فارسی پر رنگ و پر رنگتر شد. حسینیزاد ترجمه از زبان آلمانی را از اوایل دههی پنجاه شروع کرد و بیش از چهل سال است که در این حوزه فقط به ترجمهی آثار ادبیِ آلمانی مشغول است. در طی این مدت نیز حدود بیست کتاب را از آلمانی به فارسی ترجمه کرده، از جمله میتوان به ترجمههای او از آثار برتولت برشت، فردریش دورنمات، یودیت هرمان و... اشاره کرد.
در دهههای چهل و پنجاه انتشارات خوارزمی تصمیم گرفت تا با همکاری مترجمان متبحر در زبان آلمانی، آثار برتولت برشت، نمایشنامهنویس و کارگردان و نظریهپردازِ تئاتریِ آلمانی، را ترجمه و منتشر کند. همکاری حسینیزاد با انتشارات خوارزمی برای ترجمه آثار برشت نیز در اوایل انقلاب شکل گرفت؛ همکاریای که با وقوع جنگ ایران و عراق، نیمهکاره ماند و عملاً فقط شش هفت اثر ترجمه شد؛ مجموعه نمایشنامههای تکپردهای و سه نمایشنامه (بعل، صدای طبل در شب و در جنگل شهر). تر جمههایی که هم از اولین ترجمههای این آثار هستند و هم دقت و مهارت حسینیزاد در انتقال زبان و فرهنگ آلمانی به زبان فارسی و شناختِ کافی او از برشتِ نمایشنامهنویس را نشان میدهد. کارهای ترجمهای حسینیزاد از ادبیات نمایشی را میتوان در ترجمههای «ارکستر زنان آشویتس» از آرتور میلر، «سیابرزنگیها» از ژان ژنه، «اورستیا» از آیسخولوس و... سراغ گرفت. گزینشهای حسینیزاد برای ترجمه ثابت میکند که او اولاً آثاری را انتخاب میکند که از بهترین آثارِ نویسندهی موردنظر است و ثانیاً آثاریاند که کمتر یا اصلاً ترجمه نشدهاند. از طرفی شاید بتوان ریشههای علاقه و دغدغهی او به ترجمهی نمایشنامه را در تجربههای دوران جوانیاش در زمینهی نگارش نمایشنامه دید. محمود حسینیزاد در میانهی دههی پنجاه دو نمایشنامه نوشت که موفق به کسب جوایزی نیز شدند؛ تجربهای که بعدها خودش را در شیوهی داستاننویسیاش نیز نشان داد.
از دیگر فعالیتهای او در زمینهی ترجمه میتوان به ترجمههای او در حوزهی ادبیات داستانی اشاره کرد. بهترین و معروفترینِ این آثار، ترجمههایش از رمانهای فردریش دورنمات است؛ رمانهای پلیسیِ «قاضی و جلادش»، «قول» و «سوءظن». علاوه بر این، چندین مجموعه داستان متعدد از مجموعه نویسندگان جهان نیز با ترجمه حسینیزاد منتشر شده است. تلاش و فعالیتهای محمود حسینیزاد در ترجمه و معرفی ادبیات آلمان در ایران ، در سال 2013 (1392) سبب شد تا از سوی انستیتو گوته در آلمان به او مدال گوته تقدیم شود و از او به عنوان مترجمی که «با دقت و حساسیت راه را برای واژه هموار میکند و امکان ارتباطهای شخصی و فرهنگی را فراهم میآورد و با این کار موجب میشود تا در هر دو کشور تفاهم دوجانبه بین انسانها برپا مانده و تقویت شود» تشکر و تقدیر شد.
در کنار ترجمه، حدود پانزده سال است که حسینیزاد به نوشتن داستان و رمان میپردازد. اولین مجموعه داستان او با عنوان «سیاهی چسبناک شب» در سال 1384 توسط انتشارات کاروان منتشر میشود. با وقفهای شش ساله دومین مجموعه داستانش، «این برف کی آمده» چاپ میشود، کتابی که راه را برای چاپ دو مجموعهی بعدی - «آسمان، کیپ ابر» و «سرش را گذاشت روی فلز سرد» در سالهای 1392 و 1393 باز میکند. تا آنجا ه در سال 1395 بالاخره طلسم مجوزِ رمانِ «بیست زخمِ کاری» شکسته میشود و پس از ده سال ماندن در صف انتظار توسط نشر چشمه چاپ و پخش میشود. رمانی مهیج و جنایی که با دستمایه قرار دادن داستانی راجع به چند فعال اقتصادیِ سرشناس کشور و زندگی و فساد کاری اخلاقی آنها، و استفاده از زبان و تصاویر وهمآلود و پرشهای زمانی و مکانی، توانسته یکی از بهترین رمانهای ژانر جنایی در ایران باشد. اگرچه حسینیزاد در بسیاری از داستانهایش دربارهی مرگ و مسیر منتهی به آن مینویسد اما بیانِ او باعث نزدیکی داستانها، شخصیتها و اتفاقاتِ داستان به خواننده میشود و او را درگیر دغدغههای شخصیتها و گاه نویسنده میکند.
از دیگر دغدغههای حسینیزاد نقد و تحلیل ادبی است که در طی سالیان با چاپ مقاله و یادداشت در مجلات و نشریات متعدد آن را پی گرفته و نیز در چند سال اخیر همراه با علی خدایی – نویسنده- برنامهی مداومی در نشستهای نقد و تحلیل داستانهای نویسندگان جوان را در تهران و شهرستانهای مختلف داشتهاند و حضور این دو نویسندهی باتجربه و فعال روح تازهای را به انجمنهای داستاننویسی تزریق کرده است.
ارسال دیدگاه