فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

جان آپدایک؛ مردی که نه نمی‌گفت

جان آپدایک؛ مردی که نه نمی‌گفت

نویسنده : آمنه فرخی

«جان آپدایک» از معدود نویسندگانی است که دوبار، توسط دو جایزه‌ی معتبر ادبی «پولیتزر» و جایزه‌ی «ملی آمریکا» برگزیده شده است. معروف‌ترین اثر این نویسنده که در طول چهار دهه گذشته، از جمله بهترین نویسندگان هفته‌نامه «نیویورکر» محسوب می‌شود، چهارگانه «خرگوش» است: «خرگوش بدو»، «خرگوش برگرد»، «خرگوش پول‌دار است» و «خرگوش در آرامش». این چهارگانه داستان‌هایی درباره‌ی زندگی شخصیتی به نام «هری انگسترام» است که زندگی او را از زمان جوانی تا میان‌سالی و … دنبال می‌کند. او پس از اتمام داستان‌های «هری انگسترام» در چهارگانه‌ی خرگوش، شخصیت دیگری را با نام «هری بخ» با رؤیاها و داستان‌های جدید خلق کرد. آپدایک در این مجموعه آثار، درون‌مایه‌هایی چون بورژوازی، خیانت، عشق، فساد و زوال آمریکا، ایدز، روابط خانوادگی و… را به‌ویژه در چهارگانه‌ی خرگوش مورد بررسی و واکاوی قرار داده است.
او آن‌طور که باید و شاید در میان هم‌عصران و نویسندگان معاصرش مقبول نبوده و دیدگاه‌های مختلفی درباره‌ی وی وجود داشته است. از جمله می‌توان «نورمن میلر»، نویسنده‌ی آمریکایی و برنده‌ی جایزه پولیتزر را نام برد. او که دیدگاهی مخالف آپدایک در برابر جنبش‌های زنان داشت و همواره با نثر و ادبیات تلخ با جنبش‌های فمینیستی مخالفت می‌کرد و نگاهی نه‌چندان دوستانه نسبت به آپدایک داشت، در مصاحبه‌های مختلفی به انتقاد از آپدایک می‌پردازد و موضعش را این‌گونه طرح می‌کند که «مخاطبان آپدایک چیزی از نویسندگی نمی‌دانند» اگرچه دور از ذهن به نظر می‌رسد اما شاید این اظهارنظر میلر، تحت تأثیر دیدگاه‌ها و خط‌مشی‌های متضاد آن دو در مباحث مختلف سیاسی، اجتماعی و ادبی باشد. با وجود این، نمی‌توان به‌راحتی سال‌ها تمرکز و فعالیت ادبی آپدایک را در ژانرهای مختلف ادبی نادیده گرفت و میلیون‌ها مخاطب و خواننده وی را به‌راحتی زیر سؤال برد.
«تیم آدامز»، یکی دیگر از نویسندگان آمریکایی هم‌دوره‌ی آپدایک، از او به عنوان نویسنده‌ای افراطی در خوش‌بینی نام می‌برد و می‌گوید: «نگاه آپدایک به مسائل مختلف، کاملاً خوش‌بینانه و خالی از نکته سیاه و منفی است.» به اعتقاد آدامز، آپدایک تا امروز نتوانسته است به هیچ مقاله و داستانی نه بگوید و همواره تمایل داشته که درباره هر اثر ادبی، نقدهایی تصدیق‌آمیز و موافق بنویسد.
نگاه امیدوار و موافق آپدایک، اگرچه تا حدودی دلنشین و دوست‌داشتنی است، با تکرار بیش از حد آن در مقالات و یادداشت‌ها و نقدهای ادبی، این نکته را به ذهن متبادر می‌کند که انتقادها و دیدگاه‌های او فاقد درایت، نکته‌سنجی و بررسی موشکافانه است.
آپدایک که از ۲۳ سالگی تا لحظه‌های پایان عمر از طریق نویسندگی امرار معاش کرده، بالغ بر ۵۰ عنوان کتاب در ژانرهای مختلف ادبی نوشته است و نقدهای ادبی بی‌شماری را برای روزنامه‌ها و نشریات، به‌ویژه مجله‌ی نیویورکر تحریر کرده است و با همه دیدگاه‌های موافق و مخالفی که درباره او ایراد شده است، همواره جزو بهترین و سرشناس‌ترین داستان‌نویسان و منتقدان ادبی به شمار می‌آید؛ نویسنده‌ای که لحظه‌ای بدون نوشتن نمی‌تواند زندگی کند. آپدایک در این‌باره به خبرنگار «لوموند» می‌گوید: «به جز نوشتن هیچ کار دیگری نمی‌کنم. هرگز دوست ندارم مثل پدرم درس بدهم یا زندگی‌ای شبیه به او داشته باشم. نگاه من به نوشتن خیلی حرفه‌ای است و نوشتن را به صورت یک کار حرفه‌ای می‌بینم. ترجیح می‌دهم نویسنده بدی باشم تا آن که اصلاً نویسنده نباشم. بنابراین از صبح تا شب کار می‌کنم، می‌نویسم و کاغذهای بسیاری را سیاه می‌کنم تا زندگی کنم.»
آپدایک تحت تأثیر «سالینجر» قرار دارد، اما به لحاظ سبکی از او پیروی نمی‌کند. او نگاه سالینجر را در میانه‌ی قرن بیستم به معنویات و دنیای اسرارآمیز آن ستایش می‌کند و سالینجر را یکی از بزرگ‌ترین منادیان نثر مدرن آمریکایی می‌شناسد.
آپدایک، «جیمز تربر» را یکی از بهترین الگوهای خود در داستان‌نویسی معرفی می‌کند و اعتراف می‌کند: «نخستین نویسنده مورد علاقه‌ام که به من نشان داد چگونه به سبک و سیاق آمریکایی بنویسم، جیمز تربر بود. او به من آموخت که چگونه نثرم را با طنز و کنایه بیامیزم و نثری روان خلق کنم.» آپدایک بعد از تربر، خود را تحت تأثیر نویسندگانی چون «پروست» و «جیمز جویس» می‌داند. جملات طولانی و بی‌انتهای پروست و یورش‌های گسترده او به فلسفه از جمله نکات روشنی است که بر قلم آپدایک، تأثیرات بسیاری داشته است. از طرفی شیوه روایت جیمز جویس در رمان «اولیس»، به‌ویژه مونولوگ‌ها و تک‌گویی‌های شخصیت‌های این رمان از دیگر مواردی است که تأثیر عمیق و ماندگاری بر قلم و آثار ارائه شده توسط آپدایک داشته است.
آپدایک که در هفتادوشش‌سالگی پس از ابتلا به سرطان ریه و بعد از چندین سال خانه‌نشینی و تحمل درد، دار فانی را وداع گفت، همواره در سال‌های پایانی عمرش به بازنشستگی همکارانش اشاره می‌کرد و می‌گفت: «نویسندگی تنها شغلی است که کسی نمی‌تواند به شما بگوید: جمع کن و برو و دیگر ننویس. پس تا لحظه‌ای که هستم می‌نویسم».

  • سبک زندگی
  • مرور آثار
  • نویسنده