فئودور میخاییلوویچ داستایوسکی (زادهی ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ - درگذشتهی ۹ فوریه ۱۸۸۱). نویسندهی روس است. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را براساس نوشتههای داستایوسکی ارائه کردند.
اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیانزده، بیمار و روانپریش.
فئودور میخاییلوویچ فرزند دوم خانواده داستایوسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. در دهسالگی والدینش مزرعهای کوچک در حومه شهر تولا در نزدیکی مسکو خریدند که از آن به بعد تابستانها را در این مکان میگذراندند.
در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسهی شبانهروزی منتقل شدند و سه سال آنجا ماندند. در پانزدهسالگی مادرش از دنیا رفت. در همان سال امتحانات ورودی دانشکدهی مهندسی نظامی را در پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه ۱۸۳۸ وارد دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ خبر فوت پدرش به او رسید.
در ۱۸۴۳ با درجه افسری از دانشکده نظامی فارغالتحصیل شد و شغلی در ادارهی مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. تا تابستان ۱۸۴۴ سهم ارث پدریاش به موجب ولخرجیهای مختلف به اتمام رسید. «اوژنی گرانده» اثر بالزاک را ترجمه کرد. در همین سال از ارتش استعفا داد.
در زمستان ۱۸۴۴-۱۸۴۵ رمان کوتاه «مردم فقیر» را نوشت که بدین وسیله وارد محافل نویسندگان بزرگ روسی شد و برای خود شهرتی کسب کرد. در طی دو سال بعد داستانهای «همزاد»، «آقای پروخارچین» و «خانم صاحبخانه» را نوشت.
در سال ۱۸۴۹ توسط پلیس مخفی به جرم براندازی دستگیر شد. دادگاه نظامی برای او تقاضای حکم اعدام کرد که در ۱۹ دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت.
در زمان تبعید و زندان حملات صرع که تا پایان عمر گرفتار آن بود بر او عارض گشت. در ۱۵ فوریه ۱۸۵۴ از زندان بیرون آمد تا دورهی بعدی مجازاتش را در لباس سرباز عادی طی کند. به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیادهنظام سیبری به سمیپالاتینسک اعزام شد.
در ۶ فوریه ۱۸۵۷ بعد از دو سال عشق جانفرسا با «ماریا دیمیتریونا» بیوهی یک کارمند گمرک ازدواج کرد. در بهار ۱۸۵۹ استعفایش از ارتش پذیرفته شد و توانست به نزدیکی مسکو نقل مکان کند. دو داستان خواب عمو جان و دهکدهی اشپیانچیکوو را نوشت و به چاپ رسانید. عرض حالی برای الکساندر دوّم فرستاد و بدین وسیله اجازه یافت به پترزبورگ برود.
در نشریهای که برادرش منتشر میکرد ‐ «ورمیا» ‐ شروع به روزنامهنگاری کرد. از ژوئن تا اوت ۱۸۶۲ به اروپا سفر کرد. داستانی به نام ماجرای بیشرمانه را در «ورمیا» به چاپ رسانید. در ماه ژوئن ۱۸۶۳ «ورمیا» تعطیل شد. قسمتی از تابستان و پاییز ۱۸۶۳ را با معشوقش در اروپا گذراند. در ۱۰ ژوئیه ۱۸۶۴ «میخاییل داستایوسکی» برادر بزرگش درگذشت. در ۱۶ آوریل ۱۸۶۴ ماریا دیمیتریونا درگذشت.
در فاصلهی سالهای ۶۴-۱۸۶۲ کتابهای «خاطرات خانه مردگان» و «آزردگان» را به چاپ رسانید.
در ۱۸۶۶ جنایت و مکافات را نوشت و در اکتبر همان سال رمان قمارباز را در ۲۶ روز نوشت این کار با تندنویسی «آنا گریگوریونا» انجام شد. در ۱۵ فوریه ۱۸۶۷ با آنا ازدواج کرد و در آوریل همان سال با همسرش به اروپا سفر کرد و تا تابستان ۱۸۷۱ به روسیه بازنگشت. در این سفر بارها پول خود را در قمار از دست داد. سال اول سفر را در سوئیس و سال دوم را در ایتالیا و دو سال آخر را در دِرِسدِن گذراند.
در فوریهی سال ۱۸۶۸ دخترش «سوفیا» به دنیا آمد که بیشتر از سه ماه زنده نماند. نوشتن ابله را در ژانویه ۱۸۶۹ در فلورانس به پایان رسانید و همیشه شوهر را در پاییز همان سال در درسدن نوشت. در ماه سپتامبر ۱۸۶۹ دختر دومش به نام «لیوبوف» به دنیا آمد.
در ژوئیه ۱۸۷۱ نوشتن جنزدگان را به پایان رسانید. در تابستان همان سال پسرش به نام «فدیا» به دنیا آمد.
در آغاز سال ۱۸۷۳ سردبیر مجلهی «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد. جوان خام را در زمستان ۷۵‐۱۸۷۴ نوشت که در طول سال ۱۸۷۵ در مجله «اوتچستیه زابیسکی» انتشار یافت.
«آلیوشا» آخرین فرزندش در ماه اوت ۱۸۷۵ به دنیا آمد که در سهسالگی بر اثر حمله صرع در گذشت.
یادداشتهای روزانهی نویسنده را طی سالهای ۷۷‐۱۸۷۶ به همین نام در روزنامه منتشر کرد.
برادران کارامازوف در طول سالهای ۷۹‐۱۸۸۰ بهتدریج در «روسکی وستنیک» منتشر شد.
در جشن سهروزه بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانیاش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریه سال ۱۸۸۱ در اثر خونریزی ریه درگذشت.
ارسال دیدگاه