قصه گویی یک بازی است، هنگامی که با عروسکها بازی میکنید، وانمود میکنید که آنها سخن می گویند، راه میروند و فعالیت میکنند.
هنگام بازی، ممکن است که داستان جنگ بین سربازان را روایت کنید، یا رویدادی را در یک میهمانی چای بازی کنید و یا این که در زمان و مکان به حرکت درآیید و به سوی ماجراجوییهای دور و دراز بروید.
هنگام بازی کردن، نیازی به آغاز، میانه و پایان ندارید. تنها چیزی که برای این کار نیاز دارید، این است که حرکت کنید و به جای شخصیتهای قصه حرف بزنید و خودتان را به جای آنها قرار دهید.
اما هنگامی که قصه می گویید و مخاطبانی دارید، باید از خط داستانی مشخصی پیروی کنید که آغاز، میانه و پایان داشته باشد. هنگام قصه گفتن، از جزئیات رفتارهای شخصیتها، از دیدن و شنیدن، چشیدن، بوییدن و لمس کردن چشم پوشی نمیکنید. شما باید با ابزار واژهها، صحنه، زمان و احساسات جاری در قصه را مانند یک تابلو پیش چشمان شنوندهها نقاشی کنید و جان ببخشید.
شما به عنوان یک قصهگو باید اجازه دهید تا واژههای قصه، بر لحن و شیوه حرکات شما اثر بگذارد. گویی که در آن لحظه در میان ماجرای داستان ایستادهاید و در همان فضا قرار دارید. قصه گو به هیئت تک تک شخصیتهای قصه درمی آید و شنونده به تماشای بازی او با واژهها مینشیند.
قصه گویی یعنی با زبان و شیوه قصه گویی ویژه خود، در درون قصه قرار بگیرید. تلاش نکنید که از صدا یا حرکات و رفتار یک قصه گوی دیگر تقلید کنید. برخی از قصه گو ها عادت دارند که صاف و بی حرکت بایستند. برخی دیگر هنگام قصه گویی مدام حرکت میکنند. برخی صداهای خنده دار را چاشنی قصه میکنند و برخی دیگر با زبان و لحن ساده خود قصه می گویند. مهم این است که خودتان باشید و اجازه دهید تا فضای داستان، شما را به بازی و واکنش برانگیزاند.
نخستین گام برای این که قصهتان را تعریف کنید این است که آن را بنویسید. ایده و طرح قصه میتواند از یک قصه قومی قدیمی گرفته شده باشد و یا این که هر منبع دیگری داشته باشد. مهم این است که شما آن را به زبان خودتان بنویسید و سپس آن را به زبان و با شیوههای حرکت و بیان خودتان تعریف کنید.
برای گفتن یک قصه، روشهای بسیاری وجود دارد. میتوانید قصه را به عنوان نمایشی در نظر بگیرید که میتوانید به جای همه شخصیتهای آن قرار بگیرید و واژهها که ابزار شما هستند، میتوانند همزمان که داستان را پیش میبرند، صداها را تولید کنند، منظرهها، طعمها و رایحهها را بیافرینند و احساساتی را که در قصه جریان دارد بیان کنند. هنگامی که قصه می گویید باید بتوانید خود را در میان ماجرا و شخصیتهای آن تصور کنید، درست مانند بازی در یک تئاتر.
تمرین: یک قصهی قومی محبوب را انتخاب کنید:
گام ۱. از بخشهای مهم هر صحنه از داستان که تأثیر اساسی در روند آن دارند، یک برگه کوتاه یادداشت تهیه کنید. این یادداشت، یک نقشه است که خط اصلی داستان را به شما یادآوری میکند، حتی اگر کمی از آن منحرف شوید. در هنگام قصهگویی ممکن است بخواهید به شاخ و برگ آن بیفزایید. قصهگوها در طول تاریخ، بارها روایتهای تازهای از قصهها ساخته و پرداختهاند. از افزودن روایت تازهی خودتان به این گنجینه نهراسید.
گام ۲. اکنون شروع کنید به نوشتن نخستین صحنه از قصه خود. به یادداشت خود و خلاقیت خود تکیه کنید. نوشته خود را در میان جمع بخوانید و از ایدههای دیگران بهره ببرید. شاید تصمیم بگیرید تا در ترتیب رویدادهای صحنه تغییر دهید یا در یادداشت خود از نمای کلی صحنه تغییری به وجود آورید. نگران نشوید، ممکن است پیش از رسیدن به ترتیب مناسب رویدادها در قصه، بارها و بارها یادداشت خود را تغییر دهید.
هنگام نوشتن یک صحنهی تازه از قصه، از خود این پرسشها را بکنید. پاسخها، چارچوب صحنه را تشکیل خواهد داد:
شخصیتهای این صحنه کدامند؟
چه ماجرایی اتفاق می افتد؟
گره داستان چرا و چگونه اتفاق می افتد؟
صحنه در کجا و چه زمانی اتفاق می افتد؟
آیا میتوانید منظرههای صحنه را توصیف کنید؟
چه شخصیتهایی در این صحنه نقش دارند؟
آنها چه میکنند؟
چرا در راه شخصیتهای این صحنه مانع ایجاد میشود؟
چه کسی و چگونه این مانع را به وجود میآورد؟
جزئیات دیدنیها، شنیدنیها، چشیدنیها، بو کشیدنها، طعمها و لمس کردنها را در صحنه مورد نظر فهرست کنید. تصور کنید که گفت و گوی بین شخصیتهای قصه را میشنوید.
همزمان گفتوگویی از صحنه را در ذهن تصور کنید و آن را اجرا کنید. میتوانید از کسی به عنوان منشی کمک بگیرید تا همان طور که شما گفت و گو ها را تصور و اجرا میکنید واژههایی را که هر یک از شخصیتها بر زبان میآورد یادداشت کند. به نوبت به جای شخصیتهای مختلف حرف بزنید و وانمود کنید که مانند آنها رفتار میکنید و سخن می گویید.
گام 3. تصور کنید که یکی از شخصیتهای داستان هستید. اکنون صحنه را از زاویه دید این شخصیت بنویسید. مطمئن شوید که هیچ چیز را، از دیدن، شنیدن، بوییدن، چشیدن و لمس کردن از دست ندهید. وانمود کنید که شخصیت مورد نظرتان هستید و قصه را با صدای بلند از زبان او تعریف کنید. به این ترتیب میتوانید با تمام شخصیتهای قصهتان به خوبی انس بگیرید.
گام 4. اکنون خود را به جای شنوندهها بگذارید. با کمک گفت و گوی بین شخصیتها و روایت قصه از زبان هریک از شخصیتها، و آن چه خود و دوستانتان نوشتهاید، قصه را با تکیه بر تصویرهای ذهنی خود باردیگر بنویسید. اکنون قصه را با صدای بلند تعریف کنید. هنگامی که به جای شخصیتهای داستان حرف میزنید خود را آزاد بگذارید تا مانند آنها رفتار کنید و حرف بزنید. گاهی شما جزئیات صحنه را که در ذهن خود مجسم کردهاید برای شنوندگان توصیف میکنید. گاهی نیز خود را به جای شخصیتها میگذارید و احساس آنها را درک میکنید. به خودتان اجازه دهید تا در میان ماجرای داستان قرار بگیرید و برای شنوندگان بگویید که چه دارد در آن دنیا اتفاق می افتد.
تا این جا شما میتوانید:
قصهی خود را انتخاب کنید
یک نمای کلی از قصه تهیه کنید
خلاقیت به خرج دهید و بنویسید
قصه را اجرا کنید
اکنون، قصه را بارها و بارها با به کار بردن انواع صداها و ژستها اجرا کنید. مطمئن شوید که روند قصه را به خوبی می دانید اما نیاز نیست که جریان داستان و گفت و گو ها را به خاطر بسپرید. در این صورت خط کلی قصه را آن گونه که تعیین کردهاید در ذهن دارید و دست خود را برای تغییرات ناچیز آن باز میگذارید.
در هر بار اجرا، باید اجازه دهید قصه در شما زندگی کند. به این ترتیب درمی یابید که هر قصه یک تجربه تازه است. یک قصه گوی ماهر، به ویژگیها و شخصیت هر داستان واکنش نشان میدهد. قصهگفتن مانند نقاشی کردن با بدن و صدا است. اگر در نقاشی، همه صفحه را با رنگ بپوشانید زیبایی به دست نمیآورید و تصویری هم خلق نمیکنید. در قصهگویی هم اگر بیشتر از اندازه حرکت یا صدا کنید شنونده نمیتواند خط داستان را دنبال کند. اجازه دهید همه چیز خود به خود پیش رود.
برای همهچیز برنامهریزی نکنید، در عوض همزمان با آماده شدن برای قصهگویی، خود را رها کنید و به خودتان اجازه دهید که بازی کنید. خجالت نکشید. امتحان کنید. هنگامی که بارها و بارها قصه را بازگو کردید، درمی یابید که بسیاری از لحظهها و حرکتها خود به خود در اجراهای مختلف تکرار میشوند. به احتمال زیاد، اینها حرکات و صداهای مناسب هستند اما با این حال، ژستهای تازه و صداهای جالب و مناسب دیگر هم کم کم پیدا میشوند و شما باید اجازه دهید تا بر روی حرکات شما اثر بگذارند. شنونده از دیدن خطرکردن شما لذت میبرد. بنابراین، نترسید و خود را به میان قصه اندازید. بگذارید صدایتان بلندتر و نرمتر شود و قدرت بگیرد. خود را رها کنید تا تمام بدنتان در اجرای حرکات شرکت کند.
همواره به خاطر داشته باشید نخستین کسی که از قصهگویی شما لذت میبرد، خودتان هستید! هنگامی که از اجرای خود خشنود شدید، آن را برای دوستان و نزدیکانتان اجرا کنید.
ارسال دیدگاه