میخائیل باختین نظریهپرداز روس بیارزشترین رمانها را آثاری دانسته که نویسندگانشان با صدایی یگانه خواننده را به اتخاذ دیدگاه ایدئولوژیک خودشان هدایت میکنند. این چهره ادبی را عموماً با نظریه چندصدایی و کارناوالاش میشناسند.
مرضیه سبزعلیان داستاننویس و پژوهشگر در یادداشتی که آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده، ۶ رمان مهم ادبیات معاصر فارسی را براساس نظریه چندصدایی باختین در رمان، مورد نقد و بررسی کوتاه قرار داده است. هدف از نگارش این مطلب، اشارهای گذرا و بررسی موردی تعدادی از رمانهای ایرانی از نظر گفتگومندی با توجه به نظریه باختین است.
در ادامه مشروح متن این نوشتار را با عنوان «بررسی شش رمان ایرانی از دیدگاه باختین» میخوانیم:
میان رمانهای ایرانی نمونههای اندکی از رمان چند صدایی میتوان یافت که از جمله دلایل آن، نوپایی رمان در ایران و ساختار سنتی راوی محور بودن آن است؛ بنابراین توجه به رمانهای چندصدایی که در توزیع یکسان صدا میان شخصیتها، نویسنده و راوی موفق بودهاند، ضروری به نظر میرسد.
میخائیل باختین فیلسوف و نظریهپرداز ادبی روس بیارزشترین رمان را آنهایی میداند که نویسندگانشان با صدایی یگانه خواننده را به اتخاذ دیدگاه ایدئولوژیک خودشان هدایت میکنند. در دو سه دهه گذشته بحثی میان هنرمندان زبان فارسی در گرفت که منجر به ورود اصطلاح پلیفونیک یا چند صدایی به ادبیات شد. اما این جریان هیچ گاه به عنوان یک چالش نتوانست منجر به تولید ادبیاتی درخور و شایسته بشود.
منظور باختین از گفتگوییبودن متن، در درجه اول این است که خود متن با آثار پیش و پس از خود، توان و امکان گفتگو داشته باشد. و از سوی دیگر گفتگویی بودن آثار ادبی نشان میدهد که این آثار به صورت آنی و بیسابقه خلق نمیشوند. بلکه آثار ادبی در تعامل و پیوند و ارتباطی مؤثر با آثار پیشین خود خلق میشوند و همچنین بر آثار پس از خود نیز تأثیر میگذارند.
یکی از نظریههای محوری و اساسی باختین بحث چندصدایی بودن متن و خصوصاً رمان است. مراد باختین از چند صدایی بودن رمان، نفی سلطه صداهای منفرد است. در آثار پلیفونیک مورد نظر باختین هر کدام از صداها و شخصیتها بهتنهایی امکان گفتن و شنیدهشدن را خواهند داشت و هرگز یک صدا و آوا برجستگی نمییابد تا آواهای دیگر را خفه کند. در رمان چندصدایی هر کدام از شخصیتها بازنماینده یک خود فردی و متفاوت از دیگری هستند و صدای راوی و نویسنده نیز در کنار صداهای دیگر میآید.
در رمان چند صدایی، شخصیتها از استقلال برخوردار هستند و مجبور نیستند کورکورانه از اندیشه نویسنده پیروی کنند. حتی گاهی وارد صحنه شده و با نویسنده و یا کارگردان در میافتند و به او در مورد خودشان اعتراض میکنند. از مهمترین ویژگی این نوع داستانها قادر بودن شخصیتها به معرفی و شناساندن خودشان است. همچنین مرگ مؤلف یکی از مشخصههای متن چند صداست. از منظر باختین، رمان چند صدا نمونه بلوغ یافته رمان است. زیرا در این گونه، نه از جزمگرایی و مطلقاندیشی رمانهای تک صدایی خبری است و نه از انفعال و جهتگیری محض خواننده تحت تسلط و سیطره راوی.
در ادامه برای روشنترشدن مبحث، به بررسی اجمالی چند رمان شاخص ایرانی از منظر باختین و بررسی گذرای آنها با شاخصههای رمان چند صدایی میپردازیم.
بازی آخر بانو نوشته بلقیس سلیمانی
در این رمان، رویدادها به چندین شکل مجزا روایت میشوند و در هر فصل با تغییر نقطه دید، کانون احساس و قضاوت خواننده نیز تغییر مییابد. و این مشخصه اصلی داستانهای چند صدایی است. که هر شخصیت باید صدا، ایده و نقطه دید فردی خود را داشته باشد. و لزوماً تأیید کننده صرف راوی خود نباشد.
باختین برای توصیف لایههای کلامی بیشماری که در همه زبانها وجود دارد و برای توصیف شیوههای تسلط این لایهها بر عملکرد معنا در گفته، اصطلاح «چند زبانی» را ابداع کرد. وی چند زبانی را به معنای به رسمیت شناختن زبانهای متفاوتی در نظر گرفت که در گروههای اجتماعی، صنفی و جنبشهای طبقاتی و ادبی مختلف و غیره وجود دارد.
همچنین هر ژانر گفتاری زبانی مدون است و نشاندهنده یک حرفه، ژانر ادبی و گرایش فرهنگی و نظایر آن است. به اینترتیب ژانرهای گفتاری میتوانند شامل گفتمانها، لهجهها، اصطلاحات و زبان عامیانه باشند.
و بلقیس سلیمانی در رمان «بازی آخر بانو» برای نشان دادن چند زبانی رمانش از دو تکنیک استفاده کرده است. تکنیک اول به کار بردن لهجه محلی است که در زبان بعضی از شخصیتها جاری است و تکنیک بعدی وارد کردن بخشهایی از سایر ژانرها در متن رمان است که هر کدام بهدلیل تعلق به ژانری متفاوت، زبان ویژهای را در رمان القا مینمایند. همچنین یکی از عوامل اساسی که چند صدا بودن این اثر را اثبات میکند، تعدد روایتهاست.
دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد نوشته شهرام رحیمیان
در این رمان با مفاهیم متقابلی چون وفاداری و خیانت (به دکتر مصدق)، عشق و نفرت (به ملکتاج)، محبوبیت و عدم محبوبیت (خود دکتر نون)، و … مواجهیم. مفاهیم متقابلی که در هیچ بخشی از رمان حذف یا کمرنگ نمیشوند. بر این اساس، با چندین آوای مختلف و متعارض مواجهیم. دکتر نون که خود را خیانتکار میبیند، دکتر مصدق که از نزدیکترین عضو کابینهاش توقع خیانت ندارد و مصدق درونی که پیوسته او را شماتت میکند، خانواده دکتر نون (پدر و عموی او) که از مصاحبه او بسیار شرمگین هستند.
و نکته دیگر اینکه در رمانهای چند صدا، گاه با شخصیتهایی روانپریش و پارانویا مواجه میشویم، که چند چهره و یا نقاب دارند. چند شخصیتی به منزله رویهای پارانویا گونه در این اثر آشکار است، رمان حول سه شخصیت محوری (دکتر نون، مصدق و ملکتاج) شکل گرفته که هر کدام از شخصیتها چند بعدی هستند.
دکتر نون را در کل اثر با دو چهره شخصیتی متغیر میبینیم، قبل از کودتای ۲۸ مرداد چهرهای معتمد و محبوب، و پس از کودتا او را شخصیتی مشتت و چند پاره مییابیم. دکتر مصدق در این اثر سه نمود شخصیتی دارد. یک تصویر، دکتر مصدقی است که جایگاهی تاریخی در ذهن مخاطب دارد. تصویر دوم دکتر مصدقی را روایت میکند که از اقوام دکتر نون و ملکتاج است و منزوی و روانپریش است و تصویر سوم مربوط به مصدق خیالی دکتر نون است که پس از مصاحبه دکتر نون او را هرگز رها نمیکند.
همچنین ملکتاج دو شخصیت دارد که یکی از آنها زنی همراه و همیشگی است و دیگری زنی خیالی و برآمده از ذهن دکتر نون است.
جزیره سرگردانی نوشته سیمین دانشور
اگر درصدد استفاده از نظریه گفتوگو مداری باختینی در آثار ادبی معاصر ایران باشیم، آثار سیمین دانشور از معدود آفرینشهای ادبیات داستانی معاصر ایران است که با پایبندی به گفتگومداری و مصادیق آن نظیر مناسبات بینامتنی و اشارات و ارجاعات چشمگیر، خصلت چند صدایی دارد.
دانشور با خلق شخصیتهایی نظیر «مراد» و «سلیم» و نیز با ورود روشنفکران آن دوران با اسامی واقعی خودشان همچون جلال آل آحمد و علی شریعتی به رمان سعی کرده چندین مسیر فکری را در جزیره سرگردانی مطرح کند و جهانبینی متفاوت و صداهای متکثر و گاهی متباین را در کنار یکدیگر قرار دهد و آنها را وارد مکالمههایی چند سویه و تکثرگرا کند. این توجه دانشور به ایجاد صداهای متکثر و وضع رویکردی گفت و گو مدار میان آنها باعث شده که صدای راوی این رمان هرگز با گرایشی یک سویه و تحکمگرایانه به قضاوت درباره وقایع و شخصیتها نپردازد و تکثر جهاننگریها و عقاید متباین را به رسمیت شناخته و هیچ صدایِ سزاوارِ عرضهای را در محاقِ خاموشی نگاه ندارد.
در رمان جزیره سرگردانی، ما شاهد رهایی شخصیتها از قید آراء نویسنده و پیامد آن، تکثر صداها در فضای متنی هستیم و هیچ صدایی بر دیگری تسلط ندارد. در چنین فضایی، شخصیتها با جهانبینیهای متفاوت با هم حرف میزنند، پاسخ یکدیگر را میدهند، و در این میان صدای راوی نیز هم سطح با تمام صداها شنیده میشود. همچنین اشارات بینامتنی و ارجاعات متعدد رمان به دکتر مصدق، جلال آل احمد، خلیل ملکی، علی شریعتی، مولوی، عطار، سهراب سپهری، غلامحسین ساعدی، ژان پل، فردریش نیچه، هگل، دانته، فرانتس کافکا، ارنتستو چهگوارا و بسیاری دیگر نیز نشان از چند صدایی و گفتوگو مداری رمان جزیره سرگردانی دارد.
جای خالی سلوچ نوشته محمود دولت آبادی
این رمان یکی از مهمترین رمانهای اجتماعی در حوزه ادبیات اقلیمی- روستایی است که آن را میتوان از منظر دیدگاه چندصدایی باختین مورد بررسی قرار داد هرچند در بخشهایی از این رمان صدای نویسنده بر سایر صداها حاکم میشود. چنانکه گویی نویسنده به جای دیگر شخصیتها احساس میکند، میاندیشد، میپرسد و پاسخ میدهد، اما وجود مصادیق و مؤلفههای متعددی در بخشهای دیگر از جمله: وجود شیوههای روایی گوناگون در رمان، حضور و گفتمان دیگری در گفتار شخص و در هم آمیختگی آواهای گوناگون در رمان، آن را در شمار رمانهای چند صدایی قرار میدهد.
زاویه دید «جای خالی سلوچ» دانای کل نمایشی است. در این دیدگاه به رغم تاکیدی که بر بیطرفی راوی میرود امکان تحقق بیطرفی مطلق تقریباً صفر است. راوی در توصیف، تشریح صحنه و گزارش واقعیت به ناچار در واقعیت تصرف میکند. این تصرف از طریق تاکید بر برخی رفتارها، گفتارها و یا اشیای صحنه صورت میگیرد. بههرحال بهدلیل داوری بسیار اندکی که در متن صورت میگیرد مخاطب فرصت و امکان تعامل فعال با داستان را پیدا میکند. این دیدگاه اگرچه به دلیل ماهیتش ممکن است سرد و بیعاطفه تلقی شود، اما در داستانهایی با موضوع خشونت بیشترین تاثیر را بر مخاطب میگذارد. این نوع شیوه روایت در «جای خالی سلوچ» باعث میشود نویسنده و خواننده نظراتشان را در مورد یک حادثه و صحنه خاص دخیل کنند. آنجا که نویسنده از علت وقوع حادثه یا بروز حسی در هر یک از شخصیتها اظهار بیاطلاعی میکند و یا با یک عدم قطعیت از آن حرف میزند در واقع راه را برای مطرح شدن آرای مخالف باز میگذارد و موجبات سخن گفتن خواننده با متن و نویسنده را فراهم میکند. باختین این ورود «دیگری» به گفتار یک شخصیت را حاصل گفتگوی درونی نویسنده با شخصیتهایی که آفریده میداند. نویسنده در گفتگوی درونی با این دیگریهای گوناگون که آفریده خود او، اما جدا از او هستند، اثر را چند صدایی میکند.
اسفار کاتبان نوشته ابوتراب خسروی
اسفار کاتبان به اعتبار حضور صداهای چندگانه شخصیتها با هم و در هم، متنی چندصدایی تلقی میشود. آنچه ما را به چندصداییبودن متن مطمئن میکند، همانا چندزبانگی رمان است. به این پشتوانه میتوان اسفار کاتبان را چند صدایی تلقی کرد زیرا در آن صداهای متعدد دیگر شخصیتها، و نه چند زبان، در ذهن یک شخصیت حاضر میشوند.
آنچه جالب توجه است، روایتهای تو در تو و هم عرضی است که این رمان دارد. هر روایت درون روایت دیگر یا در کنار آن بیان میشود و به این ترتیب با انواعی از لحنهای کلامی روبرو میشویم که شخصیتهای هر روایت بهتناسب جایگاه اجتماعی، ادبی و یا حتی دینیشان از خود بروز میدهند. این شیوه در واقع به تعبیر باختین باعث ایجاد متنی چند زبانی میشود و از این طریق هر شخصیت میتواند صدای خاص خود را در متن متجلی سازد که متعلق به اوست و نه راوی مسلط بر او.
یکی دیگر از ویژگیهای رمان چند صدایی از دیدگاه باختین علاوه بر گفتگوی شخصیتهای داستانی با یکدیگر، گفتوگوی فرهنگها و ادیان است در این رمان در کنار مکالمههایی که میان افراد حاضر در متن شکل میگیرد تا به واسطه آن بتوانند فردیت خود را به طور مستقل ظاهر سازند، میتوان نوع دیگری از گفتوگو را در متن دید که آن گفتوگو میان ایدئولوژیها و فرهنگهای مطرح شده است. اسلام، یهودیت فرهنگهایی هستند که راوی بدون اعمال نظر و سلیقه سمت و سوی هیچکدام را نمیگیرد و به هر کدام از آنها اجازه بیان تفکرات و جهان بینیهای خود را میدهد.
سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی
بهرهمندی از منطق مکالمه و چندصدایی، یکی از مهمترین ویژگی رمانهای مدرن و پست مدرن است. با توجه به محدودیتهای ناشی از فضای اجتماعی و غلبه ایدئولوژی بر رمانهای ایرانی، یافتن شاخصههای چندصدایی، از دو جنبه محتوایی و صوری، در داستانهای معاصر فارسی، امری دشوار به نظر میرسد. رمان «سمفونی مردگان» با برخورداری از رویکردی تازه به فرم و محتوا، در ردیف رمانهای مدرن قرار گرفته است. نویسنده سمفونی مردگان با استفاده از مولفههایی چون: تعدد راوی، تنوع فرهنگها، شیوه سیال ذهن، روابط بینامتنی، تلفیق ژانرها و مکاتب ادبی، گفتمان دوسویه و… داستان را به مفهوم چندصدایی نزدیک میکند. وجود این ویژگیها، ابزارهای مناسبی در اختیار خواننده قرار میدهد تا او بتواند به دریافتی تازه از داستان برسد و تفسیری نو از رمان که به سادگی از ظاهر متن قابل درک نیست، ارائه دهد.
یکی از ویژگیهای رمان چند صدایی از منظر باختین روایت داستان از زاویه دیدهای متفاوت است، در سمفونی مردگان هم زاویه دید تلفیقی داریم بهگونهای که هریک از فصلها با یکی از زاویه دیدها بیان میشود. در عینحال که در جایی از رمان شاهد تکگویی درونی هستیم، در جایی دیگر دانای کل، جریان سیال ذهن آیدین، دانای کل محدود به ذهن اورهان و در بخشهای دیگر رمان زاویه دید محدود به ذهن اورهان، تکگویی درونی مستقیم و غیره داریم و چرخشهای به جا و ماهررانه زاویه دید در کلیت رمان از مواردی است که موجب شاخص شدن این اثر شده است.
***
از نظر باختین صداها به کمیتشان نیست، به کیفیتشان است. تعدد آدمها صدا را اضافه نمیکند، تعدد افکار است که آن را اضافه میکند. چندصدایی یعنی وجود آدمهای وارسته، آگاه، دانا، شجاع، کسانی که میتوانند عقاید خود را بیان کنند، اینها صاحبان صدا هستند. صاحبان صدا کسانی نیستند که صاحب زبان باشند، صاحب صدا یعنی صاحب فکر، صاحب نظر. صداها میتوانند به هم نزدیک یا دور باشند، این استقلال و آزاد بودن است که صدا را تبیین و تعریف میکند نه تعدد کمی آن.
در پایان باید یادآور شویم متاسفانه به قول حسین پاینده همانطور که در فرهنگ ایرانی چندصدایی پذیرفته نشده، در رمان ایرانی نیز چندصدایی پذیرفته نشده است. تغییر زاویه دید برگرفته از یک فرهنگ دموکراتیک است. مثل اتفاقی که در یک پارلمان میافتد و نباید فراموش کنیم که در یک پارلمان دموکراتیک، نماینده موافق و اپوزوسیون برای ابراز نظراتشان به یک مقدار سهم دارند!
و شاید برای آنکه رمان چندصدایی در کشور ما رشد کند باید بذر آن را پیش از آنکه در بستر ادبیات بکاریم در زمین وسیع فرهنگ و میان شالودهای از آداب دموکراسی بکاریم.
ارسال دیدگاه