فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

تکیه کلام یا تکّه کلام یا تیکِ کلام؟

تکیه کلام یا تکّه کلام یا تیکِ کلام؟

نویسنده : رضا شکراللهی

خیلی وقت پیش، کاوه لاجوردی درباره‌ی اصطلاحِ تکیه‌کلام و ریشه‌ی احتمالی آن نوشته بود. می‌خواهم نکته‌ای تکمیلی به آن اضافه کنم به‌قصدِ گسترشِ موضوع تا شاید مقدمه‌ای شود برای بررسی بیشتر و انگیزه برای اظهارنظرِ آن کسان که در این زمینه تخصص و صلاحیتِ علمی دارند.
نخست، یادداشتِ کاوه لاجوردی درباره‌ی ریشه‌ی تکیه‌کلام را بخوانید (با اندکی حذف(:
نمونه‌ای از تکیه‌کلام را می‌شود در گفتارِ کسانی دید که در صحبت‌شان به شکلی نابجا و با تواترِ زیاد یکی از این‌ها را به‌کار می‌برند: «خب؟»، «به‌اصطلاح»، «چیز»، «در واقع». مفهومِ تکیه‌کلام مفهومی آشناست، و اصطلاح‌اش هم. شاید برخی از ما گاهی اصطلاحِ «تکّه‌کلام» یا «تیکّه‌کلام» را صورتِ عامیانه‌ای از این اصطلاح تلقی کرده باشیم.
لاک در اواخر جستاری می‌گوید که کسانی که By-word دارند، در تقریباً هر جمله‌ای اصواتی را ادا می‌کنند که گرچه دیگران به آن توجه می‌کنند، خودشان ظاهراً این‌ها را نه می‌شنوند و نه مشاهده می‌کنند. روشن به‌نظر می‌رسد که لاک دارد درباره‌ی تکیه‌کلام صحبت می‌کند. برای من جالب است که نه کتاب‌لغتِ قرن‌هجدهمیِ سمیوئل جانسن این معنا را برای by-word آورده، نه فرهنگِ انگلیسی-فارسیِ هزاره.
ترجمه‌ی معاصرِ فرانسویِ جستار را نگاه کردم. در زیرنویس توضیحی داده است درباره‌ی ترجمه‌ی قدیمیِ فرانسوی، و خودِ مترجم در متنش این اصطلاح را به‌کار برده: tics de langage، که فارسی‌اش می‌شود «تیک‌های زبان». مفردش؟ «تیکِ زبان». تیکِ زبان، نه به معنای حرکتِ غیرارادیِ آن اندامِ کوچکی که در دهان است، بلکه به معنای واژه‌ای که به شکلی غیرارادی بر زبان می‌آید، و مکرر هم. کلامی غیرارادی و مکرر (در مقابلِ حرکتی غیرارادی و مکرر مثلاً در دست یا صورت).
برای دوستم الهام نیل‌چیان ماجرای لاک و ترجمه‌ی فرانسوی و غیره را گفتم. فوراً حدس زد که اصطلاحی در فارسی که بعضاً گاهی عامیانه تلقی‌اش می‌کنیم شاید مستقیماً متأثر از اصطلاحِ فرانسوی بوده باشد، به این صورت که ابتدائاً در فارسی اصطلاح کرده بوده باشند «تیکِ کلام»، و این، به سببِ شباهتِ بخشِ اولش با «تکّه»، تبدیل شده باشد به «تیکّه‌کلام»، و بعداً کسانی فرض‌کرده‌اند که این اصطلاح می‌بایست در اصلْ «تکیه[ی]کلام» بوده باشد.
روشن است که بحث در اینکه ریشه و سابقه‌ی اصطلاحِ خاصی در زبانِ خاصی چیست ضوابطِ علمیِ خودش را دارد و این‌طور نیست که بشود در خانه نشست و به هیچ منبعی نگاه نکرد و به‌طورِ پیشینیْ ریشه‌شناسی کرد و درباره‌ی سیرِ واقعیِ امورِ واقع افاضه کرد. این را چونان حدسی مطرح کردم که برایم جالب است.

تفاوت تکیه‌کلام با تیکِ کلام
در یادداشت لاجوردی، تکیه‌کلام منحصر شده است به فقط کلمه یا کلمه‌هایی که، به‌تعبیر ناظم‌الاطبا در فرهنگ نفیسی، در تکلم داخل کنند بدون آن‌که داری معنی باشد. دهخدا از آن با عنوان «حرف بارگیر» یاد می‌کند و توضیحش نیز فقط به همین مصداق از تکیه‌کلام اشاره دارد: «بعضی کسان به هنگام گفت‌وگو کلمه‌ای را که در بیان موضوع اثری ندارد مکرر بیان کنند و چنین کلمات را تکیه‌کلام آنان نامند. این تکیه‌کلام گاهی مبهمات است مانند بسیار، بهمان، چه چیز و ذلک و مانند آن، و گاهی ترکیبی یا جمله‌ای است که معنی اصلی آن مقصود گوینده نیست…» در فرهنگ سخن هم چیزی بیشتر از این یافت می‌نشود.
یادداشت کاوه لاجوردی در ریشه‌یابی اصطلاحِ تکیه‌کلام راهگشاست و منطقی به نظر می‌رسد و پذیرفتنی؛ این‌که احتمالاً در ابتدا «تیکِ کلام» بوده است و به دلایلی که ذکر شده، به‌مرور تغییر شکل داده است به تکیه‌کلام یا تکیه‌ی کلام. اما آیا در زبان فارسی، و به‌طور خاص در ادبیات، این اصطلاح فقط به این دست کلمه‌ها اطلاق می‌شود؟ مسلماً نه.
اگر فلان شاعر از واژه یا تعبیری به‌تکرار بسیار استفاده کرده باشد، آن واژه یا تعبیر را تکیه‌کلام او قلمداد می‌کنیم؛ هم‌چنان‌که «باده» از تکیه‌کلام‌های حافظ است. یا وقتی رهبرِ یک نظامِ ایدئولوژیک در سخنرانی‌هایش بیش از هر واژه‌ای از واژه‌ی «دشمن» استفاده می‌کند و نظامِ فکری خود را بر پایه‌ی آن بنا می‌گذارد و پیام خود را با اتکای همیشگی به آن می‌گزارد، می‌گوییم کلمه‌ی «دشمن» تکیه‌کلام اوست. این نوع از تکیه‌کلام هیچ ربطی ندارد به آن دست واژه‌های مهمل که از روی عادت بیان می‌شوند.
البته این کاربردِ خاص خیلی هم تازه نیست. مثلاً علی دشتی (۱۲۷۶-۱۳۶۰ش) در صفحه‌ی ۱۱۳ کتاب معروفش «نقشی از حافظ» چنین جمله‌ای دارد: «رایج‌ترین و شایع‌ترین تکیه‌کلام و تعبیرات حافظ «باده» است که به شکل‌های گوناگون در سخن وی ظاهر می‌شود.» یا، از آن مهم‌تر، مظاهر مصفا مقاله‌ای معروف دارد که عنوانش «تکیه‌کلامِ سعدی» است.
گمان من این است که اصلِ تکیه‌کلام همان کلمه یا اصطلاح یا تعبیری است که کسی بسیار از آن استفاده می‌کند و کلامش (و اندیشه‌اش) اغلب بر آن واژه تکیه دارد. دیگر آن‌که، اگر ریشه‌یابی کاوه لاجوردی درباره‌ی نوعِ دیگر تکیه‌کلام را درست فرض کنیم، شاید بتوان گفت که اصطلاحِ تیکِ کلام (به‌معنای واژه‌های پرتکرارِ بی‌معنا در کلام برخی کسان) بر اثر هم‌نشینی صوری با اصطلاحِ تکیه‌کلام با آن خلط شده و به شکل تکیه‌کلام درآمده است. با این وصف، برخلاف صورتِ ضبط‌شده در فرهنگ‌ها، از جمله لغت‌نامه‌ی دهخدا و فرهنگ سخن، شاید بهتر باشد حساب این دو را از هم سوا کنیم، به این صورت:
تکیه‌کلام: کلمه یا تعبیری که شاعر یا نویسنده یا پژوهشگر یا سخنران یا شخصیت یک داستان (کتاب، فیلم، سریال) و… بیش از دیگر کلمه‌ها و تعبیرها بر آن تکیه می‌کند و به‌کارش می‌برد.
تیکِ کلام: کلمه یا اصطلاحی که در تکلّم داخل کنند بدون آن‌که دارای معنی باشد. و این بیشتر در گفتار رخ می‌دهد و کمتر در نوشتار.

تکیه‌کلام از نوع فرهنگ عامه
با این حال، کاربردِ دیگری از اصطلاحِ تکیه‌کلام هم رایج است که، برخلافِ این دو مورد، جنبه‌ی گروهی دارد و مربوط می‌شود به فرهنگ و گفتار عامیانه. منظور از آن، تعبیراتِ مختصِ یک گروه یا طبقه‌ی اجتماعی یا جنسی یا فرهنگی یا شغلی یا قومی است که در میان اعضای آن گروه یا طبقه رواج و معنا دارد. مثلاً تکیه‌کلام‌های لاتی، تکیه‌کلام‌های پسرانه، تکیه‌کلام‌های دخترانه، تکیه‌کلام‌های مهندسی و نظایر این‌ها. البته همه‌ی این موارد در زبانِ گفتارِ امروزی بیشتر به‌صورتِ تیکه‌کلام بیان می‌شود، نه به‌شکلِ تکیه‌کلام. و آخر این‌که، نزدیکی این اصطلاح به اصطلاحِ عامیانه‌ی «تیکّه یا تکّه انداختن» هم جای بسی درنگ دارد.

  • آموزشی
  • زبان‌ شناسی