به نقل از هافینگتون پست، بسیاری از نویسندگان بزرگ همچون جوآن دیدیون (نویسنده و روزنامهنگار معروف آمریکایی) و دُن دلیلو (نویسنده و روزنامهنگار معروف آمریکایی برندهی جایزهی پِن و فالکنر) هدفشان از نوشتن را نظم بخشیدن به افکار خود عنوان کرده و روند نگارش را چیزی شبیه آشنا شدن با عملکرد ذهن خود توصیف کردهاند.
هانتر اس. تامپسون در یکی از مقالههای خود در سال ۱۹۵۸ نوشت: من متوجه شدهام با نوشتن میتوانم چیزهایی که دربارهشان مینویسم را بهتر درک کنم و آنها بسیار عینیتر از گذشته بیابم. واژهها، صرفاً ابزارند، ابزاری که اگر درست به کار گرفته شوند حتی قادرند به زندگی شما نظم و ترتیب بدهند.
اگر شما هم، نویسنده هستید احتمالاً هم به هنر خود عشق میورزید و هم از آن ناامید شدهاید. اما حتی نویسندگان بسیار با استعداد نیز گاهی اوقات میتوانند از راهنماییهای بزرگان برای ارتقای قدرت تفکر خود استفاده کرده واز خلاقیت آنها بهرهمند شوند. بنابراین توصیه میکنیم با ذهن نویسندگی خود، به راهنماییهای بزرگانی چون هنری میلر، زادی اسمیت و ویلیام فاکنر که در ادامه میآید توجه کرده و با کمک آنها بهترین اثر خود را خلق کنید.
در ادامه برخی از راهنماییها، ترفندها، خصلتها و عادات الهامبخش نویسندگان بزرگ را ذکر کردهایم تا با کمک آنها بتوانید همچون یک نویسنده فکر کرده و خلاقیت خود را در نگارش بهینهسازی کنید.
۱. مطالعهی آثار بزرگان
هانتر تامپسون به رونویسی کردن از رمانهای ارنست همینگوی معروف بود. او این کار را فقط برای شناختن و فرا گرفتن واژهها انجام میداد. او از روی رمانهای «خورشید هم طلوع میکند» و «وداع با اسلحه» همینگوی یک دور کامل نوشت به امید اینکه بتواند معرفت و بینش بت ادبی خود را بیش از پیش درک کند.
۲. همه چیز را با دقت مشاهده کنید
مارینا کیگان، نویسنده جوان و درخشانی بود که درست پنج روز پس از فارغالتحصیلیاش از دانشگاه ییل با نمرهی عالی، به شکل غمانگیزی درگذشت. آخرین نوشته وی در ییل دیلی نیوز با نام «در برابر تنهایی»، در یک هفته پس از انتشارش بیش از ۱ میلیونبار مورد بازدید قرار گرفت. با بررسی عمر کوتاه زندگی حرفهای او شاید بتوان گفت که کیگان استاد هنر مشاهده بوده است. هنری که بزرگترین سرمایهی یک نویسنده است.
وی در درخواست خود برای حضور در کلاس نگارش به شیوهی اول شخص دانشگاه ییل، نوشت:
«حدود سه سال پیش شروع به نوشتن یک فهرست کردم. این فهرست ابتدا در یک دفترچه یادداشت نوشته میشد اما اندک اندک به یکی از صفحات همیشه باز واژه پرداز رایانه شخصیام بدل شد. من نام این لیست را فهرست چیزهای جالب گذاشتم و قبول دارم که اندک اندک، تکمیل روزانه این فهرست به یکی از عادتهای همیشگی من بدل شد.»
من، همه جا و همه وقت از کلاس گرفته تا کتابخانه و پیش از رفتن به رختخواب، در قطار، هر چیزی که به نظرم جالب میآمد را به لیست اضافه میکردم. حرکت دستهای خدمتکار، چشمان راننده تاکسی، و همهی چیزهای عجیب و غریبی که مشاهده میکردم و میشد در وصف آن عبارتی نوشت را در این لیست میآوردم. کار به جایی رسید که در حال حاضر ۳۲ صفحه کامل که خطوطش تک فاصلهای هستند (یعنی فاصله بین خطوط در پردازشگر واژگان به اندازه یک اسپیس است) از چیزهایی که برای من جالب بودهاند، دارم.»
۳. رؤیاپردازیهای روزانه
رؤیاپردازی شاید عادت چندان پسندیدهای نباشد اما میتواند شما را در پیوند خوردن با احساسات و افکارتان یاری رساند. رؤیاپردازی منبع تمامی نوشتههای خوب (و بد) است. بی جهت نبود که جوآن دیدین تعمقاتش را این گونه بیان میکند که آیا جز این است که تنها با رؤیاپردازی و نوشتن میتوانم به اندیشههایم دست پیدا کنم؟
۴. نوشتن از تجربههای واقعی شخصی
گابریل گارسیا مارکز در مصاحبهای با پاریس ریویو، بر اساس تجربههای شخصی خود به نویسندگان جوان توصیه کرد، آنچه را که میدانند بنویسند:
«اگر از من بخواهید که توصیهای به نویسندگان جوان بکنم، من به آنها می گویم که آن چیزی را بنویسند که زمانی برای خودشان اتفاق افتاده، همیشه به راحتی میتوان تشخیص داد که متن یک نویسنده برخاسته از تجربیات شخصی اوست یا آنچه از دیگران شنیده یا خوانده. وی میافزاید: همیشه از این نکته متحیرم که مرا به خاطر تخیلات قویام تشویق میکنند، در حالی که به واقع تمامی آثار من پایهای در واقعیت دارند. مشکل اینجاست که واقعیتهای حوزه کارائیب، بیشتر شبیه تخیلات رامنشدنی است.»
۵. نوشتن اولین اولویت شما باشد
هنری میلر در ده فرمان برای نوشتن خود آورده است: نویسنده جدی باید هنر و حرفهی خود را بالاتر از هر چیزی قرار دهد. میلر توصیه میکند: اول از هر کاری بنویسید. نقاشی کردن، گوش دادن به موسیقی، وقتگذرانی با دوستان، سینما رفتن و همهی کارهای دیگر باید در اولویتهای بعدی نوشتن قرار بگیرند.
۶. منبع الهام
بخش خلاقهی خود را (در هر جا که ممکن است) بیابید
گرترود آستین، دربارهی فرایند نوشتن میگوید: حس خلاقانه نوشتن خواهد آمد، البته اگر وجود داشته باشد و شما اجازه صادر کنید.
اما برای این که حس نوشتن بیاید، باید یک منبع الهامبخش خلاقانه برای خود پیدا کرده و مرتباً به آن رجوع کنید. آستین میگوید، بهترین ایدهی کارهایش زمانی به ذهنش رسید که در حین رانندگی به گاوی کنار جاده خیره شد. او تنها ۳۰ دقیقه در روز مینوشت و مابقی وقت خود را در اطراف مزارع رانندگی میکرد و هر گاه گاو متفاوتی پیدا میکرد، به آن خیره میشد تا ایدهی خلاقانهای مناسب روحیاتش به ذهنش خطور کند.
۷. آنچه را انتخاب کردهاید بپذیرید
آیا دوست دارید مانند یک نویسنده زندگی کنید؟ عالیه! اما مطمئنید که مجذوب یک مدل ایدئالیستی از زندگی نویسندگی نشدهاید که هیچ تطابقی با واقعیت ندارد؟ مارگارت آتوود در گاردین نوشته است:
«برای نویسنده شدن، احتمالاً نیاز به یک فرهنگنامهی جامع، یک کتاب دستور زبان ابتدایی و البته چسبیدن به واقعیت دارید!. این آخری یعنی این که: هیچ چیز مجانی نیست. نویسندگی کار و حرفه شماست. در عین حال نوعی قمار است. شما هرگز حقوق بازنشستگی دریافت نخواهید کرد. شاید سایر مردم اندکی به شما کمک کنند اما در کل باید روی پای خودتان بایستید. هیچکس مجبورتان نکرده که نویسنده باشید. خودتان نویسندگی را انتخاب کردهاید، پس ناله و شکایت نکنید.
۸. گوشهای دنج برای تنهایی بیابید
زادی اسمیت در قوانینی برای نویسندگان نوشته: از گروهها و جمعیتها دوری کنید. حضور این افراد در کنار شما هرگز منجر به ارتقای سبک نگارشتان نمیشود.
اسمیت خصوصاً تاکید میکند: مکانی که برای نوشتن انتخاب میکنید باید دنج و خلوت باشد. هنگام نوشتن از زمان و فضای خود محافظت کنید. همه را از نوشتههای خود دور نگه دارید حتی اگر عزیزترین کسانتان باشند.
۹. خودتان را روانکاوی کنید
اگر هنوز برای نوشتن مطالب خود گیج هستید و یا اصلاً مطمئن نیستید که برای نوشتن به اندازهی کافی در زندگی خود، تجربه کسب کردهاید بهتر است اندکی حافظه خود را مرور کنید. فلانری اوکانر این قانون را این گونه بیان میکند: هر کسی که از دوران کودکی جان سالم به دربرده، به حد کافی اطلاعاتی از زندگی کسب کرده که بتواند تا آخر عمر دربارهشان بنویسد.
۱۰. جمله کلیدی یا ایده اصلی را روی هوا بزنید
به محض این که ایده یا تکلیف بزرگ نوشتن در مقابلتان قرار گرفت تا آن را به واژه تبدیل کنید، به راحتی در دامنهی تعهد نگارش آن غرق خواهید شد. اما در تمامی آثار بزرگ داستانی و غیر داستانی، یک اتفاق ثابت همواره رخ داده است. همیشه یک ایده، یک جمله یا یک پاراگراف است که باید در لحظه مناسب جلوی دیدگان نویسنده قرار بگیرد.
آنا لموت در کتاب پرنده با پرنده، که مجوعه نصیحتهایی است دربارهی زندگی و نوشتن، مینویسد: نویسندگان باید یاید بگیرند که پروژههای خود را همچون گامهای آغازین نوزاد به پیش ببرند. نویسنده کتاب مواهب سفر کردن مینویسد:
برادر بزرگم تلاش میکرد تا گزارشی را درباره پرندگان بنویسند که سه ماه برای آن وقت داشت و فردا روز تحویل دادن آن بود. ما همه دور هم در اتاق نشیمن جمع شده بودیم و او روی میز آشپزخانه نشسته بود در حالیکه اطرافش را کاغذهای سفید، خودکارهای جورواجور و کتابهای بازنشده ای درباره پرندگان احاطه کرده و او بهتزده از وظیفهی سنگین نوشتن گزارش نزدیک بود از شدت ناراحتی گریه کند. سپس پدرم در کنار او نشست، به آرامی دست روی شانههایش نهاد گفت: پرنده با پرنده رفیق، فقط اینطور فکر کن که پرنده با پرنده است.
۱۱. تنها با خودتان رقابت کنید
ویلیام فاکنر که هنرمند را «موجودی رانده شده توسط شیاطین» میداند، همیشه از کار خود ناراضی بود. اگرچه نارضایتی تا حدودی اجتنابناپذیر است، اما اگر دست از مقایسه کردن کارهایتان با آثار دیگران بردارید، اندکی جلوی این حس گرفته میشود.
فاکنر در سال ۱۹۵۶ در مصاحبهای با پاریس ریویو گفت: نویسندگان هرگز نباید از کاری که انجام دادهاند راضی باشند. نوشتهها هرگز به آن خوبی که باید باشند از کار در نمیآیند. خود را با مقایسه کردنهای بیهوده با پیشینیان و معاصرانتان عذاب ندهید. فقط سعی کنید از خودتان بهتر باشید.
۱۲. فقط انجامش بدهید.
استفان کینگ دربارهی این که چگونه میتوان نویسنده نیرومندی شد، دو نکته دارد و تقریباً تمام حرفهای بالا به همین جا ختم میشود: زیاد بخوانید و زیاد بنویسید. من هیچ راهی به جز این دو بلد نیستم، هیچ میانبری وجود ندارد.
۱۳. و این کار را با لذت انجام دهید
جویس کارول اوتس، در قوانین شماره یک تا ده خود برای نویسنده خوب شدن (که از طریق توئیتر منتشر شده) مینویسد: با قلب خود و از سر عشق بنویسید.
ارسال دیدگاه