فلسفه برای کودکان و نوجوانان (فبک) یا فکرپروری برای کودکان و نوجوانان، برنامهای برای آموزش تفکر عمیق فلسفی است که به پرورشِ قدرتِ استدلال، داوری و تمیز در کودکان و نوجوانان میپردازد و دستِ کم، سهگونه تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه و تفکر مراقبتی را در ایشان پیشرفت میدهد.
فلسفه، اصولاً از مباحث و علوم بحثانگیز، محل مناقشه و ادراک برخی موضوعات آن گاه دشوار است در نتیجه طرح آن برای سنین پایین با توجه به قدمت این دانش، چندان مسبوق به سابقه نیست و بر میگردد به اواخر سالهای ۱۹۶۰، وقتی متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا (نیویورک) هنگام تدریس به دانشجویان رشته فلسفه متوجه شد که آنها فاقد قدرت استدلال و قضاوت هستند ولی نمیشود این تفکر را در آن سن ایجاد یا تقویت کرد؛ زیرا قدرت استدلال باید از همان کودکی تقویت شود.
با اعلام این دیدگاه، لیپمن بنیانگذار فلسفه برای کودکان شد و در سال ۱۹۷۴ مؤسسهی IAPC را برای بسط و ترویج فلسفه برای کودکان تأسیس کرد.
در ایران، یکی از گروههای پژوهشی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، گروه فلسفه برای کودکان و نوجوانان شده است که از آبان ۸۶ با انتشار مقاله، تألیف و ترجمه کتاب و برگزاری سمینار و همایش در این زمینه فعالیت میکند.
روش آموزش فلسفه
روش لیپمن برای آموزش فلسفه به کودکان، تدوین متون درسی داستانی با منطق اکتشافی بود که به خوبی کارگر افتاد و در پی آن صدها کتاب در این زمینه نوشته شد تا کودک یا نوجوان بتواند پس از خواندن داستان، درباره هر چیز مبهمی در متن یا احساسی که یافته است پرسشگری کند.
فیالمثل اگر میان دو شخصیت داستان دوستی وجود دارد به مفهوم دوستی، مبهم یا دو پهلو بودن رابطهی آنها و ماهیت «دوستی» والزامات اخلاقی انواع رابطهها فکر کند. با این روش، فکر درگیر میشود و تا زمانی که قابلیت نقادی و خود انتقادی در کودک یا نوجوان پدید نیاید، آرام نمیگیرد و این به نوبهی خود منجر به «خوداصلاحی» میشود.
اگر معلم این درس نیز به طرز مناسبی آموزش دیده باشد، کودکان آنقدر لذت میبرند که نمیخواهند کلاس، تمام شود؛ زیرا با این درس میآموزند چگونه خودشان برای خودشان فکر کنند و اجازه ندهند که دیگران بجای آنها و برای آنها فکر کنند یا بتوانند افکار خود را به دیگران ابراز دارند و از استدلال خود دفاع کنند.
آموزش فلسفه به کودکان، در واقع تعلیم تفکر و تأمل و نفی آموزشِ صرفِ «حفظ کردن» است؛ زیرا حفظ کردن، یک مهارت فکری کم ارزش و سطح پایین است و کودکان باید مفهومسازی، داوری و تمیز امور از همدیگر، استدلال و اموری از این قبیل را یاد بگیرند.
آنچه فلسفه برای کودکان نیست
اگر شما هم با شنیدن عبارت «فلسفه برای کودکان» بلافاصله کلاسی یا کتابی را تصور میکنید که آرای کانت و هگل و افلاطون را برای کودکان مطرح میکند، خوب است سخنان دکتر سعید ناجی، عضو گروه فلسفهی کودکان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را که در گفتوگو با رسانهها مطرح کرده است بخوانید تا تصورتان را تصحیح کنید. وی در این باره میگوید: «در کلاس فلسفه برای کودکان، به طور مستقیم از نظرات این فلاسفه صحبت نمیشود. بلکه داستانی از زندگی برای کودکان روایت میشود، نظیر کارهای مولوی در مثنوی که با استفاده از داستان مفاهیم عمیقی مانند عدالت و انصاف را از جنبههای مختلف آن عرضه میکند. در واقع بهرهگیری از داستان است برای طرح مفاهیم فلسفی و آموزش اندیشیدن نه انتقال نظریات فلسفی و اندیشههای دیگران. فلسفه برای کودکان به منظور کمک به کودکان برای کشف و حل مسئلهها است تا کودکان خود توانایی پاسخگویی و حل بسیاری از سؤالات ذهنی خود را به دست آورند.»
نتایج فلسفه برای کودکان
دکتر رضا علی نوروزی و نگین درخشنده طی یک دوره کار فلسفی با دانش آموزان ابتدایی به این نتیجه رسیدند که فلسفه به کودکان کمک میکند تا در زندگی روزمره از قضاوتهای صحیحتر بهرهمند شوند.
در پرتو اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان، مهارت خواندن برای فهمیدن، جست وجوی مسئله، فهم قضاوتها و احکامی که صادر میشوند، پرسیدن، خویشتنداری، انسجام فکری، ارائه دلیل، نگریستن به مسائل از منظر وسیعتر، سعه صدر، بیطرفی، مشارکت کردن در ایدهپردازیها و تفکرات، مسائل را از دید دیگران دیدن، احترام گذاشتن به دیگران، شجاعت فکری پیدا کردن، بازنگری خود و اصلاح خویشتن حاصل میشود.
ضرورت فلسفه
فعال و مدرس فلسفه برای کودکان دربارهی ضرورت این آموزش میگوید: «داوری و استدلال، اهمیتی انکارناپذیر در زندگی فردی و جمعی دارد. نقش این امور در تفاهم میان شهروندان و مردم کشورهای مختلف و نشاندن گفت وگو به جای نزاع در درون و بیرون تمدنها را نیز نمیتوان نادیده گرفت. داشتن ذهن خلاق و جستوجوگر با تواناییهای بالای حل مسئله و تحقیق برای جمعیت هر کشوری میتواند متضمن اقتدار ملی آن کشور در عرصههای مختلف علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… باشد؛ اما ورود فلسفه به زندگی روزمره و عمق بخشیدن به آن، صرفاً با آموزش مکتبهای فلسفی ممکن نمیشود و تقویت تواناییهای ذهنی و استدلالی افراد در دوران دانشگاه بسیار دیرهنگام است؛ زیرا اگر روحیاتی همچون کنجکاوی در دوران کودکی تقویت نشود، در بزرگسالی هم نمیتوان آن را احیا کرد.»
ناجی دربارهی اهمیت آموزش تفکر فلسفی و استدلالی به کودکان میافزاید: «ما به برنامهای که مناسب فرهنگمان باشد و قدرت قضاوت درست، حل مسئله، استدلال، داوری و تحقیق در همه زمینهها را به کودکان بیاموزد نیاز داریم تا شهروندانی شوند اهل تأمل و تفکر در خود و امور و نشانههای اطراف خود تا به زندگی عمق و غنا بخشند. منتهی اجرای آن ظرافت بسیار میطلبد و کار سهل و سادهای نیست و اگر سهل به نظر برسد، سهلی ممتنع است؛ به ویژه در زمینهی کودک؛ اما آن قدر ضرورت دارد که بدون شتابزدگی باید موانع آن بررسی و برنامهها اجرا شوند.»
ارسال دیدگاه