فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

6 یادگاری چارلز دیکنز برای ما

6 یادگاری چارلز دیکنز برای ما

نویسنده : تحریریه‌ی سیمرغ

بدون شک، چارلز دیکنز یکی از نویسندگان مهم و تاثیرگذارِ قرن نوزدهم است. اما تاثیرگذاری شخصیتِ دیکنز مرزهای ادبیات را پشت‌ سر گذاشته و وارد فرهنگ مردم جهانِ امروز شده است، تا جایی که خیلی از مفاهیم و عقاید قرن بیستمی‌مان را مرهونِ او هستیم. در این نوشته‌ی کوتاه، بررسی شده است که او به جز «آرزوهای بزرگ»، «دیوید کاپرفیلد»، «الیور تویست» و دیگر نوشته‌هایش، چه هدیه‌های بزرگ دیگری برای ما به یادگار گذاشته است.

کریسمس
اگر چارلز دیکنز را «کاشف کریسمس» بدانیم، اغراق نکرده‌ایم. فارغ از در نظر گرفتن جنبه‌ی مذهبی آیین کریسمس، مراسمی که امروزه ما از کریسمس سراغ داریم، ساخته و پرداخته‌ی ذهنِ چارلز دیکنز است. به گفته‌ی «لی‌هانت» -نویسنده و منتقد ادبی‌ـ اوایل قرن نوزدهم هیچکس اسمی از کریسمس نمی‌آورد. عمقِ این بی‌توجهی تا جایی است که گفته می‌شود جلسات هفتگی باشگاه کارلتون که در آن زمان مسوولیت ریاست حزب محافظه‌کار انگلیس را بر عهده داشت، دقیقاً در روز کریسمس برگزار می‌شد و حتی به تعویق نمی‌افتاد.
با این ‌که عده‌ای معتقدند «پرنس آلبرت» ایده‌ی درخت کریسمس را برای اولین‌بار معرفی کرد، اما عده‌ی زیادتری معتقدند توصیفات دقیق دیکنز از آیین‌های کریسمس در کتاب‌هایش، الهام‌بخش نسل‌های بعدی در برگزاری مراسم باشکوه کریسمس شده است. ایده‌ی کریسمس برفی یا به اصطلاح خودشان، کریسمس سفید هم برای اولین‌بار توسط چارلز دیکنز مطرح شد. او در رمان «سرود کریسمس» طوری کریسمس را با چاشنیِ مناظر زیبای برفی توصیف کرده بود که همه وسوسه شدند کریسمس را با طعم برف تجربه کنند. «پیتر آکروید» در کتابی که پیرامون زندگی‌نامه‌ی دیکنز نوشته، به موضوع جالبی اشاره کرده است: «بررسی‌های زمانی-تاریخی نشان می‌دهد چارلز دیکنز در هشت سال اول زند‌گی‌اش، کریسمسی برفی را به چشم دیده است. میزان بارش برف در آن سال‌ها آن‌قدر زیاد بوده که همه‌جا واقعاً سفیدپوش می‌شده است.» شاید جمله‌ی «چسترتون» ـدیکنزشناس‌ـ درباره‌ی اثرگذاری دیکنز بر باورهای کریسمسیِ ما بهترین جمع‌بندی این بخش باشد. «کریسمس‌های دیکنز، چه اسکروچ را متحول کرده باشد، چه نه؛ قطعاً ما را متحول کرده است.»

فقر
دیکنز یکی از اولین نویسند‌گانی بود که موقع نوشتن داستان‌هایش، به فکر افراد فقیر هم بود؛ شاید به همین دلیل بود که او توانست توصیفگر دقیق فقری باشد که در لندن در دوره‌ی ویکتوریایی موج می‌زد. خود دیکنز از خانواده‌ای بی‌پول برخاسته بود. پدرش شم اقتصادیِ خوبی نداشت و شش ماه از دوازده ماه سال را به‌خاطر بدهی‌هایش زندانی بود! دیکنز وقتی کودک بود، به‌شدت کار می‌کرد و تصاویری که از کار کردنِ کودکان و سوپ‌های آبکی در رمان‌های او دیده‌ایم، چندان زاده‌ی تخیل دیکنز نبوده است.
دیکنز پس از این ‌که دیکنز شد، اصطلاح «پارتی‌بازی» را جا انداخت که اشاره به سلطه‌ی اشراف بر قشر کم درآمد یا رابطه‌مداری به جای ضابطه‌مداری داشت. اما حالا کار به جایی رسیده است که هر کس می‌خواهد درباره‌ی فقر صحبت کند، اصطلاح «فقر دیکنزی» را برای توصیفش به کار می‌برد. البته «بنجامین دزراییلی» –نویسنده– هم در کتاب‌هایش اوضاع نابه‌سامان لندن را به تصویر کشیده اما دیکنز هم‌چنان یکه‌تاز این عرصه است.

کمدی مدرن
دیکنز علاوه بر این‌ که قصه‌نویس خوبی بود، داستان‌گوی فوق‌العاده‌ای هم بود. او عادت داشت داستان‌هایش را با طنز و جذبه‌ی فوق‌العاده‌ای بازی و روایت کند. شخصیت‌ها از آنِ خود دیکنز بودند و او زبانشان را خوب بلد بود. پروفسور جان مولان از دانشگاه لندن می‌گوید: خیلی موقع‌ها اگر ما بخواهیم برش‌هایی از داستان‌های دیکنز که آن زمان‌ها خیلی خنده‌دار به نظر می‌رسیده روایت کنیم، به هیچ‌وجه بامزه نخواهد بود.
اما نکته‌ی جالب دقیقاً همین جا است. جادوی دیکنز این است که با رمان‌های ظاهراً ساده‌اش، ابعاد گسترده‌ی طنزی که در کلام مردم جاری است را برای همه ملموس‌تر می‌کند. عده‌ی زیادی بر این باورند که کمدین‌های امروزی، از نسل‌های بعدی دیکنز هستند. آرماندو لانوچی –نویسنده و کمدین– می‌گوید: «نثر دیکنز به گونه‌ای است که ما فکر می‌کنیم با یک رمان‌نویس جدی ویکتوریایی مواجهیم. اما در واقعیت این‌گونه نیست. او یکی از بهترین طنزپردازانی است که تا به حال زندگی کرده است. نوشته‌های او معیار سنجش کیفیت نوشته‌های طنز مدرن است و طنزنویس‌های امروزی واقعاً مدیونِ او هستند. دیالوگ‌های دیکنز ریتم دارند و در عین عامیانه بودن، سطحی نیستند.»

سینما
تعداد اقتباس‌های ادبی از آثار چارلز دیکنز آن‌قدر زیاد است که تقریباً همه‌ی بازیگران حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای سینما حداقل در یکی از اقتباس‌های ادبی دیکنزی بازی کرده‌اند. با این حال، سرگئی آیزنشتاین –کارگردان و نظریه‌پرداز روسی– می‌گوید «خیلی از ویژ‌گی‌های سینما که امروزه مورد استفاده قرار می‌گیرد، تحت تأثیر دیدگاه‌های خاص دیکنز به وجود آمده است.» او تدوین موازی را یکی از اکتشافات دیکنز می‌داند. (تدوین موازی به معنای روایت هم‌زمانِ دو قصه و سپس پایان دادنِ هر دو با یک کلوزآپ است.)
از طرفی دیگر، پروفسور گرام اسمیث –نویسنده‌ی کتاب دیکنز و رویای سینما– مدعی است اگرچه نمی‌توان نقش کلیدیِ او در پیشرفتِ سینما را نادیده گرفت، اما این نظریه که دیکنز خالق سینماست، فاقد اعتبار است و قابل قبول نیست. «هنگامی که سینما روی کار آمد، نوشته‌های دیکنز خوراک سینمایی مفیدی برای تهیه‌ی آثار سینمایی فراهم کرد.» طبق آمار، حدود ۱۰۰ نسخه‌ی مختلف از اقتباس‌های سینمایی دیکنزی فقط به صورت فیلم صامت وجود دارد و البته این آمار، روز به روز در حال افزایش است. یکی از دلایل این اتفاق، نثر تصویری دیکنز و توصیف‌های دقیق وی از مکان‌ها و اتفاقات است. پروفسور تئودورهاوت از دانشگاه کنتاکی معتقد است: تاثیرگذاری دیکنز بر سینما، چیزی بیش از اقتباس‌های سینمایی است. او ارایه‌ی مضامین نو و تکنیک‌های جدید و امروزی‌تر را هدیه‌ی بزرگ دیکنز به سینما می‌داند.

اسامی بامسما
شخصیت‌پردازی دیکنز و نام‌گذاری هنرمندانه‌ی کاراکترها، یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای دیکنز است. فرهنگ لغت شخصیت‌های ادبی بریتانیا، ۹۸۹ اسم را فهرست کرده که دیکنز از روزهای اول نوشتن به‌عنوان خبرنگار تا آخرین روزهای دست به قلم بودن به‌عنوان رمان‌نویس، مورد استفاده قرار داده است. پیش از دوره‌ی دیکنز، شخصیت‌ها گهگاه اسامی نمادین داشتند، اما او تصمیم گرفت طرحی نو در انداخته و اسامی شخصیت‌ها را به گونه‌ای انتخاب کند که بیانگر منش و خلق‌وخوی آن‌ها نیز باشد. علت نام‌گذاری بعضی از شخصیت‌ها مشخص است و پاره‌یی دیگر نیاز به توضیح دارد. شاید یکی از این شخصیت‌ها «مگ ویچ» رمان «آرزوهای بزرگ» باشد.
او همان دزدی است که اوایل داستان پیپ کوچک به او کمک کرده و با پیشرفت سیر روایی داستان متوجه می‌شویم او پدرخوانده‌ی پیپ ـشخصیت اصلی آرزوهای بزرگ‌ـ شده است. نام «مگ ویچ» تعابیر متفاوتی دارد. از اشاره‌ی نمادین به دزدی تا تلمیح تاریخی به یکی از شخصیت‌های انجیل، مردان عاقل. نویسندگان نام‌آشنای زیادی پس از چارلز دیکنز از این تکنیک استفاده کردند؛ افرادی چون جیمز جویس، تامس پینچن، مارتین امیس و اف اسکات فیتزجرالد. بعضی از شخصیت‌های دیکنز آن‌قدر معروف هستند که کاملاً جزئی از زبان شده‌اند و نیازی به معرفی ندارند. مثلاً همه می‌دانند وقتی از اسکروچ می‌گوییم، از انسان‌های خسیس و ناخن‌خشک حرف می‌زنیم.

دیدگاه ما به قانون
بهترین مثال برای این نکته، داستان «خانه‌ی غم‌زده» است. اتفاقات این رمان قبل از دهه‌ی هفتاد و پیش از اصلاحات انجام شده روی قوانین رخ داده و ضمن روایت داستان، قشر وکلا را شدیداً مورد انتقاد خود قرار می‌دهد. هیچ بعید نیست بی‌اعتمادی بیش از یک‌چهارم مردم انگلیس به وکلا، ریشه در این رمان و شخصیت‌هایش داشته باشد. “زاخاری چافی جونیور” در نقدی برای ماهنامه‌ی حقوق دانشگاه هاروارد نوشته بود: تنها دو کتاب غیر درسی است که دانشجویان حقوق باید آن را حتماً بخوانند؛ «آقای پیک ویک» و «خانه‌ی غم‌زده» که هر دو را دیکنز نوشته است. حتی یک وکیل آموزش دیده هم از حجم جزییات قانونی مطرح شده در نوشته‌های دیکنز متعجب می‌شود و این نکته، نشان‌دهنده‌ی سطح بالای دانش دیکنز و علت ماند‌گاری آثار اوست.
سر ویلیام هولدز ورث –مورخ– در کنفرانسی پیرامون اهمیت چارلز دیکنز گفته بود: «رویکرد متفاوت و همه‌جانبه‌ی دیکنز به قانون و وکلا از مواردی است که نه فقط در دوران خویش، که در عصر حاضر نیز مایه‌ی افتخارِ ماست. اما سوالی که مطرح می‌شود این است؛ چه مقدار از مسائلی که دغدغه‌ی ذهنیِ دیکنز بوده، همچنان پابرجاست؟»

  • سبک زندگی
  • مرور آثار
  • نویسنده