#هاروکی_موراکامی، نویسندهی شهیر ژاپنی، در 68 سالگی همچنان بسیار پر مشغله و پر کار است. او در سال 2016 دو کتاب غیر داستانی با نامهای «صرفاً در باب موسیقی» و «هاروکی موراکامی به دیدار هایائو کاوایی میرود» را منتشر کرد و سال 2017 هم دو کتاب دیگر به انتشار خواهد رساند. موراکامی تا به حال 30 کتاب نوشته، چندین و چند جایزهی معتبر را از آن خود کرده و آثارش به 50 زبان مختلف ترجمه شده است. او را همچنین میتوان محبوبترین نویسندهی حال حاضر دنیا -حداقل در میان رمان نویسان مطرح کنونی- برشمرد.
موراکامی، اصلاً نویسندهی عصا قورت دادهای نیست که به خاطر آثار ادبیاش مورد احترام باشد بلکه شخصیتی بسیار دوستداشتنی و متواضع است. مخاطبین با هیجان، لذت و برقراری ارتباطی صمیمی نسبت به آثار موراکامی واکنش نشان میدهند، انگار که این آثار، نامههایی از یک دوست قدیمی هستند. شاید هم آثار او دقیقاً همین باشند. در این مقاله، نه دلیل برای به آغوش کشیدن رمانهای بامزه، عجیب، تأثیرگذار، سوررئال و آرامش بخش هاروکی موراکامی آورده شده است.
چگونگی نویسنده شدن موراکامی
هاروکی موراکامی هیچوقت آرزوی تبدیل شدن به نویسندهای جهانی و شناخته شده را در سر نمیپروراند. ماجرا کاملاً برعکس هم بود چرا که او در جوانی، نه چندان کوشا و از کار، فراری بود. اما این موضوع در سال 1978 و در خلال یک مسابقهی بیسبال در توکیو عوض شد. تیم یاکولت سوالوز در مقابل هیروشیما کارپ بازی میکرد و بازیکنی آمریکایی به نام دیو هیلتون برای زدن ضربه به توپ آماده میشد. هیلتون ضربهی فوق العاده خوبی به توپ زد و در همین لحظه، جرقهای الهام گونه در ذهن هاروکی شکل گرفت: من میتوانم یک رمان بنویسم! او همان شب شروع به نوشتن کرد. نتیجهی این اتفاق، رمان «به آواز باد گوش بسپار» شد که سال بعد انتشار یافت و جایزهی نویسندگان جدید گونزو را از آن خود کرد.
آثار اولیهی موراکامی
موراکامی در سال 1949 در شهر کیوتو به دنیا آمد. او در سال 1964، در شهر کوبی با درامری به نام آرت بلیکی ملاقات کرد و از همان زمان، دلباختهی موسیقی جاز شد. موراکامی به توکیو نقل مکان کرد، در دانشگاه واسدا حضور یافت، ازدواج کرد و از چندین دورهی تحصیلی بدون مدرک هم بیرون آمد. او در سال 1974 از خانواده و دوستانش مقداری پول قرض گرفت تا یک کلوب جاز به اسم «پیتر کت» باز کند. چرا؟ خیلی ساده است. او به موسیقی جاز و گربهها عشق میورزید و نام گربهی خودش هم پیتر بود. هاروکی به همراه همسرش، یوکو، این کلوب را به مدت هفت سال اداره کردند. کلوب او در ابتدا در حومهی شهر بود اما بعد از آن به محلهای در مرکز توکیو منتقل شد. آنها در روز، قهوه سرو میکردند و شبها، غذا و نوشیدنی می فروختند. گروههای جاز همیشه اجرای زنده در کلوب داشتند. موراکامی اکثر کارها -شستن ظرفها، هماهنگ کردن با گروههای موسیقی، تمیز کردن زمین، درست کردن نوشیدنیها، بیرون کردن مزاحمان و ...- را خودش انجام میداد. یوکو و هاروکی، خودشان دکور و تزئینات کلوب را درست میکردند و بیشتر هم از تصاویر گربهها استفاده میکردند. موراکامی در زمان استراحت خود، در گوشهای از کلوب می نشست و مینوشت. دو رمان اول او به همین شکل به وجود آمدند. جای تعجبی نیست که کتابهایش، پر هستند از ارجاعات بی شمار به گربهها، کلوب ها و البته موسیقی جاز. «پیتر کت»، تجارت موفقی بود اما این زوج درنهایت کلوب را تعطیل کردند تا هاروکی بتواند زمان بیشتری را به نوشتن اختصاص دهد.
فرهنگ ژاپنی
موراکامی مانند بسیاری از مردم ژاپن، عاشق و شیفتهی فرهنگ عامهی آمریکا است. در حقیقت، برخی از منتقدین او اعتقاد دارند که موراکامی به اندازهی کافی، «ژاپنی» نیست. در آثار او، ارجاعات زیادی از موسیقی کلاسیک یافت میشود اما بیشتر بخشهای کتابهای موراکامی را اشاراتی به موسیقی راک، خرده داستانهای کارآگاهی، فیلمها، بیسبال، جاز و اسامی برندهای غذا، نوشیدنی و لباس شکل میدهد. قهرمان داستانهای موراکامی تقریباً همیشه انسانی ساکت، بی شیله پیله، منزوی و تنها است که با اشخاصی مثل باب دیلن و جانی واکر وقت میگذراند. این دست از آدمهای معروف در آثار موراکامی نقش تزئینی ندارند بلکه شخصیتهایی تأثیرگذار در داستان هستند. نام رمان دوم موراکامی، «پینبال، ۱۹۷۳» است. میبینید که موراکامی به جای استفاده از اسمهای دهن پر کنی چون «پروا»، «زندگی» یا «خدا»، از «پینبال» در عنوان اثر خود استفاده کرده چرا که او، داستانهایش را با مفاهیم ثقیل و انتزاعی آغاز نمیکند.
موراکامی، مفاهیمی چون شکوه، لذت، افسوس، بیگانگی و هیجان را در زندگی روزمره و اشیایی عادی چون کتاب، ترانه و یا یک کاسهی پر از رشته از فرنگی پیدا میکند و داستان خود را با استفاده از این چیزهای ساده، از آخر به اول میسازد.
طرفدار دوآتشه
موراکامی هیچ ابایی از تعریف و تمجید از نویسندگان مورد علاقهاش ندارد. وبسایت شخصی این نویسنده، از #ریموند_چندلر، #کورت_ونه_گات و #ریچارد_براتیگان به عنوان افرادی نام برده که بیشترین تأثیر را بر موراکامی داشتهاند. اما او اصلاً طرفداری منفعل نیست. موراکامی با اشتیاق فراوان، علاقهی خود به داستانهای آمریکایی را با مخاطبین ژاپنی سهیم میشود. او، مترجمی پرکار و فعال است و کارهای زیادی را از نویسندگانی چون #سلینجر، #ریموند_کارور، فیتزجرالد، #جان_ایروینگ، #تیم_اوبراین، #ترومن_کاپوتی و بسیاری دیگر ترجمه کرده است. گفتنی است که موراکامی در سال 2006، بالاخره کاری که همیشه آرزوی انجامش را داشت را تمام کرد و کتاب «گتسبی بزرگ» را به ژاپنی برگرداند.
سبک منحصر به فرد موراکامی
داستانهای موراکامی، لحنی عجیب اما متمایز دارند. او، استاد به وجود آوردن حال و هوایی به خصوص است و از همان صفحهی اول تا آخرین کلمهی داستان، این کار را با تسلطی کم نظیر انجام میدهد. حسی از فقدان، غم و فاجعهای قریب الوقوع در آثارش وجود دارد که همیشه با احساسی از امید به رهایی، تلطیف و متعادل میشود. مخاطب در آثار او، با خشونت و مرگ مواجه میشود اما همچنین، مأمنهایی چون چاههای خالی، آسانسورهای جادویی و خانههای ساکت و پر از غذا در داستانهایش وجود دارند که میتوان برای فرار از مشکلات به آنها پناه برد. در داستانهای او همچنین، طنزی آن چنان نامحسوس و ظریفی وجود دارد که گاهی اوقات به سختی میتوان جای دقیق آن را در متن مشخص کرد. موراکامی خیلی ساده داستان را آغاز میکند و پله پله آن را گستردهتر میسازد. او به مخاطب، فردی عادی را نشان میدهد که زندگی کاملاً نرمالی دارد. زندگی روتین برای این شخصیت، هم کسالت آور است و هم آرامش بخش. با این حال، موراکامی این گونه فعالیتها و اشیای معمولی را با ژرفای متافیزیکی تلفیق میکند، به گونهای که آنها تبدیل به دروازههایی برای ورود به دنیاهای دیگر میشوند.
دنیاهای موازی
بیشتر آثار موراکامی به گونهای هستند که انگار دو کتاب مجزا در یک جلد در کنار هم قرار داده شدهاند؛ بدین صورت که دو داستان به ظاهر متفاوت در کتاب روایت میشوند و با پیشروی هر دو داستان، نقاط مشترک بین آنها بیشتر و بیشتر شده و درنهایت در نقطهای به هم میرسند. موراکامی از این روش در بسیاری از کارهایش همچون «کافکا در ساحل» و «وقایعنگاری پرنده کوکی» استفاده کرده است. طرفداران دیوید میچل، خالق رمان اطلس ابر ، با این تکنیک آشنا هستند. میچل، تأثیرات بسیاری همچون روایتهای چندگانه و ترکیب رئالیسم و فانتزی را از موراکامی گرفته است.
تنوع آثار
موراکامی، خود را محدود به نوع و ژانری به خصوص نمیکند. داستانهای بسیار متنوعی در لیست آثار او به چشم میخورد: یک داستان تاریخی 600 صفحهای دربارهی چاههای جادویی و گربههای گمشده (وقایعنگاری پرنده کوکی)، داستانهای عاشقانهی ساده (جنگل نروژی، دلدار اسپوتنیک)، داستانی با گوسفندی اسرارآمیز (شکار گوسفند وحشی)، آثاری غیرداستانی دربارهی حملهی شیمیایی با گاز سارین و آثاری مربوط به موسیقی و به خصوص جاز.
انسانی متفاوت
موراکامی، آدمی متواضع و بی شیله پیله است. او از موسیقی، ورزش و خواندن داستانهای جنایی لذت میبرد و معمولاً با سایر نویسندگان، دم خور نمیشود؛ اگر چه با ریموند کارور، رابطهی دوستانهای داشت که با مرگ این نویسندهی آمریکایی، این دوستی هم به پایان رسید. موراکامی از نظر حرفهای هم فوق العاده موفق بوده است چرا که میلیونها نسخه از آثار او در ژاپن و کشورهای دیگر به فروش رفته و جوایز معتبر بی شماری همچون جایزهی تانیزاکی، جایزهی بهترین داستان فانتزی جهان، جایزهی داستان کوتاه #فرانک_اوکانر، جایزهی #فرانتس_کافکا و ... را از آن خود کرده است.
گفتنی است که او در سال 2011 مبلغ صد هزار دلاری جایزهی کاتالونیا را به قربانیان حادثهی اتمی فوکوشیما تقدیم کرد. موراکامی، از دانشگاههای تافتس، پرینستون و لیژ، دیپلم افتخار دریافت کرده و در سال 2015، در لیست تأثیرگذارترین افراد جهان قرار گرفته است. از داستانهای او برای خلق نمایشنامه، فیلم و حتی بازی ویدیویی اقتباس صورت گرفته است. موراکامی، خود را به جای هنرمند، یک کارگر میداند. او هرروز صبح، ساعت 4 از خواب بیدار میشود و حداقل به مدت 5 ساعت مینویسد. سپس، پیاده روی و شنا میکند و شب هم ساعت 9 میخوابد. در ضمن، در این روتین هیچ وقت تغییری ایجاد نمیشود.
3 رمانی که بیشترین تأثیر را بر موراکامی داشتهاند
خواب گران اثر ریموند چندلر
موراکامی بارها از تأثیر این کتاب معمایی بر نوشتههای خود سخن گفته است. فیلیپ مارلو، قهرمان این کتاب، با شخصیت آرام و با اعتماد به نفس خود، تجسم داستانهای نوآر و کارآگاهی آمریکایی است. مارلو، مردی باهوش است که قوانین اخلاقی مختص به خود را دارد. به وضوح میتوان تأثیرات ریموند چندلر را در آثار موراکامی -زنان اغواگر و مردان جبرگرای داستانهای او- مشاهده کرد. موراکامی در محاصبه ای با گاردین از علاقهی وافر خود به شخصیت اصلی کتاب «خواب گران» پرده برداشت و گفت:
ممکن است مارلو برای آمریکاییها شخصیتی خیالی باشد اما برای من کاملاً زنده و واقعی است.
گتسبی بزرگ اثر اف. اسکات فیتزجرالد
موراکامی به عنوان عاشق و شیفتهی ادبیات آمریکا، چارهای جز دوست داشتن کتاب «گتسبی بزرگ» ندارد! ذکر نام این کتاب اصلاً تعجب برانگیز نیست و در حقیقت، این اثر، کتاب مورد علاقهی موراکامی در میان تمامی کتابها است. همان طور که در چند خط بالاتر هم اشاره شد، او این رمان را به ژاپنی برگردانده است. تأثیر گتسبی را میتوان در جای جای کتابهای موراکامی مشاهده کرد و معادل و مشابه شخصیتهای این اثر کلاسیک در داستانهای موراکامی به وفور به چشم میخورد. «گتسبی بزرگ» به گونهای، چکیدهی همهی عواملی است که باعث شده هاروکی موراکامی عاشق داستانهای آمریکایی شود. خودِ موراکامی را میتوان با شخصیت گتسبی مقایسه کرد، از این منظر که او همیشه بیشترین تلاش خود را میکند تا با بهره گیری، و نه تقلید، از تجارب گذشته به چیزی که واقعاً در طلب آن است، دست یابد.
ناتور دشت اثر جی. دی .سلینجر
ناتور دشت، اثر آمریکایی و کلاسیک دیگری است که در این فهرست جای میگیرد. موراکامی، این کتاب را هم ترجمه کرده و بسیار به آن علاقه مند است. این علاقه مندی و تأثیر را میتوان به وضوح در کتاب «کافکا در ساحل» مشاهده کرد. ناتور دشت، پسری جوان و تنها را در مرکز خود دارد که در نیویورک دههی 1950 میلادی در خیابانها پرسه می زند؛ زنان همچنین در پیشبرد داستان این اثر، نقش عمدهای ایفا میکنند. قهرمانهای مرد موراکامی اغلب در مواجهه با زنان، بسیار منفعلانه عمل میکنند و کنترل رفتار خود را از دست میدهند و میتوان گفت که همهی آنها، اندکی از شخصیت گتسبی و هولدن کالفیلد -قهرمان رمان ناتور دشت- را در DNAی خود دارند.
ارسال دیدگاه