#محمد_ایوبی متولد ۱۳۲۱ خورشیدی در اهواز، دانشآموختهی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی و دبیر بازنشستهی آموزش و پرورش بود. همچون بسیاری دیگر از نویسندگانی که از خوزستان برآمدهاند، اغلب آثار محمد ایوبی نیز به جنوب و خوزستان میپردازد. چنانکه ایوبی در جایی گفته است: دهه ۴۰خورشیدی، دوران پارادوکسیکال حیرت است که بر نویسندگان جوان دهه ۴۰ خورشیدی جنوب به خصوص خوزستان تحمیل میشود و این سلطهی اقلیمی خاص است که خواه ناخواه نویسندگان را جذب خود میکند.
سهگانهی «آواز طولانی جنوب»، مجموعه داستانهای «شکفتن سنگ»، «پایی برای دویدن» و داستان بلند «راه شیری» از مهمترین آثار ایوبی است. این داستاننویس همچنین برای رمان «صورتکهای تسلیم» به عنوان نامزد بخش داستان دومین دورهی جایزهی ادبی #جلال_آل_احمد معرفی شده بود. از محمد ایوبی تاکنون چند رمان و مجموعه داستان منتشر شده و ۲ رمان طیف باطل و مجموعه داستان «جنوب سوخته» پیش از انقلاب به دست ممیزان دوران به مقوا بدل گشتهاند. ایوبی همچنین مجموعه مقالاتی به نام جان شکر دارد که دربرگیرنده یادداشتهای وی هنگام ادارهی صفحهی ادبی روزنامهی سلام است.
ناشر کتابهای ایوبی همچنین درباره کارهای دیگر وی که در نشر افراز منتشر شده است، گفت: «محمد ایوبی، نویسندهی خوبی بود و آثارش هر کدام قابل بررسی و تأمل است؛ از جمله آنها میتوان به «مرد تشویشهای همیشه» بر اساس زندگی فردوسی و «صورتکهای تسلیم» که بر اساس زندگی #عین_القضات_همدانی نوشته شده است، اشاره کرد.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا همزمان با بیست و دوم شهریور سالروز تولد محمد ایوبی به واکاوی زندگی شخصی و حرفهای و همچنین بررسی سبک نوشتاری و آثار این نویسنده معاصر پرداخته است:
زندگی شخصی ایوبی
دوستان دورهی جوانی ایوبی خاطرههای زیادی از دوران عاشقیِ او به یاد دارند و این چنین دربارهاش روایت کردند که ایوبی با عشق ازدواج کرد. مسئولیت زندگی با همسرش بود. هر دو با هم کار میکردند. محمد در آموزش و پرورش و خانمش در ادارهی آب خرمشهر و هر دو در تهران بازنشسته شدند. همسرش زود و زمانی که فرزند دومشان صنم بسیار کوچک بود از دنیا رفت. همسرش اهل کتاب بود، سواد خوبی داشت و گاهی در نوشتن به ایوبی کمک میکرد. مشاور خوبی بود. ایوبی تمام اینها، به علاوه احساسات و عواطف عمیق میان خودش و همسرش را در داستان بلند راه شیری آورده است.
اجرای تلویزیونی ایوبی
ایوبی پس از چندی و به دلیل مهارت و تسلط در نویسندگی جذب تلویزیون محلی شد و در سیمای مرکز خلیج فارس (آبادان) به مدت ۲ یا سه سال برنامهای در زمینهی ادبیات مینوشت و خودش هم اجرا میکرد. ضمن آن برنامهی تئاتر کوتاهی مینوشت که به اجرا در میآمد و بسیار مورد استقبال قرار گرفته بود تا در ۱۳۵۶ خورشیدی به تهران آمد و آن برنامه دیگر ادامه نیافت.
دربارهی شرایط آن دوره از زندگی ایوبی این چنین آوردهاند که: شرایط مساعدی که در سیمای خلیج فارس پیش آمد و دوستان خوبی که دورش بودند، سبب شد تا به شیوه روایتی تغزلی و نه دراماتیک، نمایشنامه بنویسد. دیالوگنویسیاش واقعاً حرف نداشت. اینکه یک داستاننویس برود به سمت نمایشنامهنویسی، چندان جای تعجبی ندارد. اینکه بتواند درام بنویسد، خوب این یک اتفاق قابل توجه است. باید دید تا چه اندازه موفق شده است.
سبک نوشتاری ایوبی
زبان فاخر و آراسته، تغزلی و گاهی متکلفانه ایوبی و تأکید بر ساختار زبانی و تحلیلی او را میشود از همان تکداستانهای سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ خورشیدی به بعد که در مطبوعات آن روزها چاپ میشد با زبان رمانهای این سالهای اخیرش تفاوت چندانی نکرده است. اگر این شیوهی نوشتن را یک اصل بدانیم، ایوبی هرگز از آن عدول نکرد مگر آن که پختهتر شده باشد.
ایوبی در نمایشنامههایش، همانهایی که در تلویزیون پخش شد، بیشتر شاعر و دیالوگپرداز بود تا آدمی که قادر باشد درام بنویسد؛ درست به همانگونه که #هارولد_پینتر نویسنده و نمایشنامهنویس انگلیسی یا #هانتکه نویسنده و نمایشنامهنویس پیشرو اتریشی مینوشتهاند یا #اکبر_رادی مینوشت و حالا #رحمانیان یا #چرمشیر مینویسند. نام نخستین تلهتئاترش «هنگامی که گریه میدهد ساز» بود و همین نشان میدهد که شاعرانگی اصلیترین اصول نوشتن او بوده است. او #نیما_یوشیج را بسیار دوست داشت.
ژانر آثار ایوبی
در آثار ایوبی ردپای ژانر شخصی به استثنای دو مورد دیده نمیشود؛ مگر آنچه که دربارهی جهان پیرامون خود، آدمها و آن روح غمزده و گرفتار غربت آمدهی مردم جنوب، نوشته است. «راه شیری» یک رمان شخصی است و مرد تشویق همیشه رمانی است با نگرشی تاریخی به زندگی حکیم ابوالقاسم #فردوسی. برای این که بتوانید آثار نویسندگان جنوبی را تحلیل کنید باید در جنوب زندگی کرده باشید، جنوب سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۰ خورشیدی و آن ستم مضاعفِ در حاشیه زیستن و آرزوهای بلند داشتن.
جلوهی ادبیات بومی در آثار ایوبی
۱۳۴۲ خورشیدی همزمان بود با رفرم سیاسی که از بالاترین مراکز قدرت در ایران پدید آمد. در این میان دیپلمهها را برای سربازی در لباس سپاه دانش به روستاها فرستادند. از جمع اینها که برای تدریس به روستاها اعزام میشدند، آن دسته که اهل کتاب و نوشتن بودند، موضوع داستانهایشان را از میان دهات، مصائب، مشکلات، خوشیها و ناخوشیها و آئینهای همان روستاییانی برگزیدند که با آنها به مدت ۱۴ ماه زندگی کردند. بدین ترتیب ادبیات روستایی و داستانهای بومی در ایران، دایرهاش از حد «مردهکشان جوزدان» #ابوالقاسم_پاینده فراتر رفت و چهرههای شاخصی پدید آمد که هنوز هم، آنها که همچنان به نوشتن ادامه میدهند، از بهترین داستاننویسهای ما هستند.
اما ایوبی به طور مثال با #بهرام_حیدری و داستان «بهخدا که میکشم هر کس که کشتم» یا مجموعهداستان «لالی» یا برادران فقیری و نویسندگان خطه شمال کشور، همراهی نکرد و به طور مشخص داستانی ننوشته است که نتیجهی تجربه شخصی او از زندگی روستایی باشد. در مجموعهی «پایی برای دویدن»، ایرانیان عربزبان در جنوب را مورد توجه قرار داده است. آدمهایی از این دست در دیگر آثار او نیز دیده میشود. اما ایوبی به جز اینکه خطه جنوب را بستر داستانهای خودش قرار داده، داستان ولایتی و بومی با آن تعریف جامع و کاملی که از این نوع ادبیات داریم، ننوشته است. جز آنکه در داستانهایش میشود آدمهای جنوب، آبادان، خرمشهر و اهواز را دید و در کوچه پسکوچههای آن راه رفت و در هوای شرجی، پای برهنه در سایهسار نخلستانها قدم زد و با بادبزن حصیری هوای آکنده از بوی زفر ماهی را تکان داد یا در شط بهمنشیر شنا کرد و با بلم تمام اروندرود را تا مصب خلیج پارو زد و یا ماهی گرفت.
ایوبی از نگاه دیگران
1. #احمد_بیگدلی از دوستان قدیمی محمد ایوبی درباره ماجرای آشنایی و خصوصیات وی میگوید: «ایوبی سه سال از من بزرگتر بود و خیلی زودتر از من نویسندگی را شروع کرد. زمانی که من تازه قدمهای خردسالی را در داستاننویسی بر میداشتم، ایوبی، #منصور، #نسیم_خاکسار، #ناصر_تقوایی، #نظام_رکنی، #پرویز_زاهدی و دوستان دیگرشان یک جنگ ادبی راه انداخته بودند. در آن روزگار اهواز و آبادان از مراکز مهم داستاننویسی ایران به شمار میآمد و مترجمان توانمندی همچون #نجف_دریابندری و #صفدریان از این خطه برخاستند.»
بیگدلی ادامه میدهد: «تابستان۱۳۵۲ خورشیدی درکرمانشاه بود که با محمد ایوبی در دوران فوق دیپلم آشنا شدم و در خرمشهر، این آشنایی بیشتر شد. در خد فاصل ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴ خورشیدی حدود ۲۵۰ کیلومتر از هفتتپه تا خرمشهر را طی میکردم تا از او کتاب به امانت بگیرم. داستانهای اولیهام را همانجا برایش میخواندم که دوتای آنها در مجموعهی اولم "شبی بیرون از خانه" چاپ شده است. بعدها در دزفول با همراهیِ #غلامحسین_ساعدی، حمید مهرآرا و عبدالرضا ملهمی گروه تئاتری به تبعیت از ایوبی و دوستانش و تلهتئاترهای تلویزیونیشان که در مرکز سیمای خلیج فارس (آبادان) ضبط میشد و از شبکهی سراسری پخش میشد، تشکیل دادیم که به این ترتیب پیوند میان ما ریشهی عمیقتری پیدا کرد، در ۱۳۵۶ خورشیدی من وارد دانشکدهی هنرهای دراماتیک تهران شدم و ایوبی هم آمد که لیسانس تاریخ بگیرد. هر دو هم دبیر دوره راهنمایی بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم.»
وی دربارهی خاطراتش با محمد ایوبی این چنین تعریف میکند: «داستانی به نام "در زیر آفتاب" را که در مجموعهی "شبی بیرون از خانه" چاپ شده است، نوشتم و تصمیم گرفتم آن را برای ایوبی بخوانم. برای شام با ایوبی و چند دوست دیگر بیرون رفتیم. داستان را همانجا خواندم. ایوبی بدون تعارف آن را از من گرفت و پاره کرد. چند روز بعد حدود ۱۰ جلد کتابی را که با دقت از کتابخانهاش انتخاب کرده بود به من داد و گفت: "بخوان و کتابِ خوب را خوب بخوان!" در یکی از همین کتابها بود که به نقل از لئوناردو داوینچی خواندم: "بدبخت شاگردی که از استادش بهتر نشود." گوشوارهای توی گوشم نبود، حالا هم نیست. اما این جمله را آویزه گوشم کردهام تا به نتیجه آن برسم. اگر عمری باقی ماند...»
2.# محمد_جعفری_قنواتی پژوهشگر و مدرس ادبیات با اشاره به این که ایوبی نقش بهسزایی در شکلگیری مکتب قصهنویسی خوزستان داشته، معتقد است: «ایوبی معلم بود و از ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ خورشیدی قصه مینوشت و شعر هم میگفت، شعرهایش را با امضای "الف. میم" امضا میکرد. در ۱۳۴۱ خورشیدی به همراه تعدادی از قصهنویسان خوزستانی مثل #عدنان_غریفی و #پرویز_زاهدی، جُنگ "خزه" را منتشر کردند و بعدها تقریباً در تمام جُنگهای قبل از انقلاب، قصههایی از او منتشر شد.
از مهمترین ویژگیهای آثار ایوبی این بود که ویژگیهای اقتصادی و فرهنگی جنوب را در آثارش منعکس میکرد و جزو اولین قصهنویسانی بود که در شکلگیری مکتب قصهنویسان خوزستان که #محمدعلی_سپانلو از آن یاد میکند، نقش بهسزایی داشت و آثارش مؤید این نکته است.»
او یکی دیگر از ویژگیهای آثار ایوبی را توجه ویژه به ادبیات کلاسیک دانست و یادآور شد: «ایوبی با استفاده از انواع روایی که در گذشته ادبیات ما وجود داشته است، فرمهای جدیدی خلق کرد.»
این نویسنده دقت در فارسینویسی را از دیگر خصوصیات کار ایوبی ذکر کرد و ادامه داد: «او در آثارش استفاده از زبان فارسی درست را تعهد میدانست و در کنار همه این مسائل، دهها قصهنویس جوان را آموزش داد. سایت خزه که اسمش را از جُنگ "خزه" گرفته بود، در سالهای اخیر جایی برای بسیاری از قصهنویسان جوان بود تا کارشان را آنجا چاپ کنند. ایوبی علاوه بر اینها، داوری چندین جایزهی قصهنویسی را انجام داد و در کنار همه این کارها، یک روزنامهنگار حرفهای هم بود. سالهای زیادی مسئول صفحات ادبی روزنامههای سراسری بود و در همین مسئولیتش سعی میکرد از نیروهای جوان و افکار جدید استفاده کند.»
آثار ایوبی:
طیف باطل
ایوبی در رمان طیف باطل که ۱۳۵۳ خورشیدی آن را منتشر کرد با به تصویر کشیدن سقوط خاندان سرهنگ اقتداری میلیتاریسم را هجو میکند و آن را به استهزاء میگیرد. ایوبی در این رمان فصلهایی را به صورت مونولوگ درونی سرهنگ اقتداری با همزاد خودش نوشت؛ شیوهای که در اغلب داستانها با این مضمون رایج است.
اعظم کیانافراز مدیر نشر افراز دربارهی این رمان میگوید: «طیف باطل رمانی سیاسی است که در زمان رژیم پهلوی هم به چاپ رسیده بود، اما خمیر شده بود. یک مجموعه داستان و رمان دیگر این نویسنده هم دستمایههای اجتماعی دارند و جزو آثار خوب ایوبی به حساب میآیند.»
شرحی بر عقل سرخ #سهروردی
شرحی بر عقل سرخ سهروردی همان طور که از نام آن پیداست، اثری پژوهشی است که همراه با خوانش آن در قالب یک کتاب و لوح فشرده صوتی با صدای زندهیاد محمد ایوبی منتشر شده است.
صورتکهای تسلیم
کتاب صورتکهای تسلیم یک اثر شاخص است که در قالب پستمدرن نوشته شده و از لحاظ روایت و سبک و تکنیک هم در کارنامهی ادبی ایوبی و هم ادبیات داستانی معاصر کشورمان اثری ماندگار است.
شیطان در لباسی دیگر
نویسنده در شیطان در لباسی دیگر میکوشد در قالب روایتی داستان گونه، مسئلهی اعتیاد جوانان و گرایش به این معضل خانمان سوز را مطرح کند. او در این بین نظام خانوادهها را نیز زیر سؤال میبرد و آنها را مقصر اصلی رشد این فجایع قلمداد میکند.
راه شیری
ایوبی بعدها رمانها و داستانهای متعددی نوشت که از آن میان میتوان به رمان «راه شیری» (۱۳۷۸) اشاره کرد. او در این رمان تداعیهای شکل گرفته در ذهن شخصیت رمان را بر اساس خاطرات پراکنده روایت کرد و صورت داستانی به آن بخشید.
درگذشت
محمد ایوبی، روز شنبه ۱۹ دی ۱۳۸۸ خورشیدی در ۶۷ سالگی و بر اثر بیماری ریوی در بیمارستان ابنسینای تهران از دنیا رفت و در قطعهی هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.
ارسال دیدگاه