#رودیارد_کیپلینگ، رماننویس و نویسندهی بهنام، روز سیام دسامبر سال ۱۸۶۵ در بمبئی هندوستان به دنیا آمد. پدرش فرزند یک کشیش بود و قبل از تولد فرزندش، رشتهی حجاری در معماری را در دانشگاه بمبئی تدریس میکرد. کیپلینگ ۵ ساله بود که خواندن را آموخت و در سال ۱۸۷۱ به انگلستان رفت تا در آنجا تحصیل کند. بههمینخاطر به کاپیتانی بازنشسته و بداخلاق سپرده شد و دوران ابتدایی را روی کشتی گذراند. اما کاپیتان و همسرش طی مدت آن شش سال چنان با رودیار بدرفتاری کردند که او همیشه مترصد فرار از آنجا بود.
او در ایندوره بیشتر وقتها بیمار بود. چنانچه در داستان بعبع گوسفندان سیاه که براساس زندگی روی کشتی نوشته است، میگوید: «وقتی لبهای جوانی مزهی تلخ آبهای تنفر و ظن و بدگمانی را عمیقاً چشیده باشند، تمام عشق جهان هم نمیتواند این تلخی را کاملاً از بین ببرد.» بعد از گذراندن دوران سخت ابتدایی، دورهی خوشی را در کنار پدر و مادرش گذراند و بعد از مدتی در دانشکدهی نیروهای متحد انگلستان ثبتنام کرد.
کیپلینگ در این دوران نیز با تلخکامیهای زندگی مواجه شد و برای همیشه درس را کنار گذاشت. کیپلینگ از سال ۱۸۸۲ تا ۱۸۸۹ به روزنامهنگاری در لاهور پرداخت. در همین زمان بود که سرودن شعر را آغاز کرد و کمکم به داستاننویسی نیز گرایش پیدا کرد. او در سال ۱۸۸۶ هفت جلد کتاب منتشر کرد و در سال ۱۸۸۹ به مسافرت دور دنیا رفت و تجربیات سفرش را در کتاب «از دریا به دریا» جمعآوری کرد. ناشران نیویورکی و لندنی ابتدا تمایلی به چاپ آثار او نشان ندادند.
ولی سرانجام ویلیام ارنست هنلی با پی بردن به شیوهی جدید و زندهی کیپلینگ در سرودن شعر او را در این مسیر کمک کرد. کیپلینگ از طریق همین فرد در انگلستان مطرح شد. وی در همین سالها با دختر یک نویسندهی آمریکایی ازدواج کرد و ماه عسل را در ژاپن گذراند و بهعلت بعضی مشکلات خانوادگی ساکن انگلیس شد.
کتاب «جنگل» و «کتاب دوم جنگل» شهرت زیادی را برای او به ارمغان آورد و جوایز بسیاری به او تعلق گرفت. در یکی از سفرهایش به آمریکا دختر ۶ سالهاش را از دست داد و همین امر باعث انزوا و گوشهنشینی او شد. از همینرو در یکی از مناطق ییلاقی انگلستان اقامت کرد و بهترین آثارش را به رشتهی تحریر درآورد. کیپلینگ با وجود تمامی شهرتی که داشت، زندگی در کنار خانواده را به همهچیز ترجیح میداد. اما با آغاز جنگ جهانی اول خانوادهاش بهشکل غمانگیزی از هم پاشید. تنها پسرش نیز در ۱۱ سالگی به قتل رسید.
نوشتههای بعدی کیپلینگ تلخی این مشقتها را به تصویر میکشند. به گونهای که در داستانهای کتابهای «مجموعهی موجودات» (۱۹۱۷)، «وامها و اعتبارها» (۱۹۲۶)، «مرزها و تازهها» (۱۹۳۲) آرزوهای درهم شکسته و ناامیدی را به تصویر میکشد. حتی در زندگینامهای که خودش آن را بهنام «چیزی از خودم» نوشت، سکوت عمیقی اختیار کرده و آن را بهصورتی نوشته که انسان را به فکر فرو میبرد. نوشتههای کیپلینگ تأثیر زیادی بر هموطنانش داشت، بهویژه آن که در اشعار حماسیاش از وطندوستی، محبت، مهرورزی و عطوفت به دیگران به زبانی ساده ستایش میکرد. داستانهای کوتاهش بسیار نغز و دلکش است. درضمن در آثارش بارها از خاطراتش در هندوستان که با مردم و فرهنگش آشنایی عمیق داشته، استفاده کرده است.
از میان رمانهای او میتوان به «کیم» اشاره کرد که بافتی بسیار منسجم دارد و با رمانهای دیگرش تفاوت اساسی دارد. وی از طفولیت، تحت تأثیر شخصیت ادبی و هنری پدرش و داستانهایی که برگرفته از فرهنگ عامهی مردم هند بود، قرار گرفته و این تأثیرپذیری در آثار وی نمود یافته بودند. همین تأثیر و نیز حقایق مربوط به استعمار ملت هند توسط انگلیس باعث شد تا کیپلینگ کتاب «جنگل» و «کیم» را به نگارش درآورد. وی در این کتاب، سیاست استعماری انگلستان را آشکار ساخته و حقیقت آن را بر ملتهای استعمارزدهی آسیا و افریقا نمایان کرد.
انتشار «جنگل» و «کیم»، شهرتی فراوان برای کیپلینگ فراهم آورد و جوایز چندی به او تعلق گرفت. وی در این کتاب و دیگر کتابها، سیاست امپریالیستی انگلستان را چنانکه بود مجسم ساخت و از این راه، حقایق تلخ و نفرتآوری را بر ملل استعمارزدهی آن روزگار فاش نمود. او جمعاً سه کتاب منظوم نوشت که از آن میان، کتاب «هفت دریا» به بسیاری از زبانها ترجمه شده است.
علاوه بر این، پنج داستان کوتاه دارد و «جنگل» و «کتاب دوم جنگل» او شهرت زیادی کسب کردند. کیپلینگ درمجموع بیش از ۳۵ جلد کتاب نوشته است.
«اگر بتوانی گردن فراز داری آنگاه که پیرامونت همهی ناکامیهای خود را از تو میدانند و تو را مقصر میشناسند
اگر بتوانی به خود متکی باشی آنگاه که همه به تو بدگمانند و در رفتارهایشان این بدگمانی را بروز میدهند
اگر بتوانی شکیبا باشی و در شکیباییات پایداری کنی یا در روزگار دوروییها و ریاها، دورویی نورزی و از ریا بپرهیزی یا منفور باشی و نفرت نیافرینی و بکوشی که خرمندانهتر سخن بگویی
اگر بتوانی رؤیا ببینی اما بردهی حلقه به گوش رؤیاهایت نشوی
اگر بتوانی بیندیشی اما فقط اندیشیدن را هدف زندگی ندانی
اگر بتوانی در برابر کامیابیها و ناکامیها، این دو شیاد و فریبکار زندگی بیتفاوت بمانی
اگر بتوانی بشنوی که نیرنگبازان، کلام حق تو را برای فریب سادهانگاران تحریف کردهاند یا نظارهگر همهی آن چیزهایی باشی که یک عمر برای ساختن آنها کوشیدهای و اکنون با ابزارهای فرسوده باید آنها را بازسازی کنی
اگر بتوانی همهی دستاوردهای زندگیات را یکجا جمع کنی و در یک چشم به هم زدن همه را ببازی و دیگربار از نو آغاز کنی و از باختهها شکوه نکنی
اگر بتوانی قلب و روح خویش را پس از آنکه دیرزمانیست که از تو گسستهاند به فرمان آوری و همچنان به فرمان داشته باشی هرچند که جز اراده که میگویدت: "پایداری کن" هیچ نمانده باشد
اگر بتوانی با فرودستان سخن بگویی با فروتنی و با شاهان همگام شوی بیآنکه زیردستان را از یاد ببری اگر نه دشمنانت و نه دوستانت قادر به رنجاندنت نباشند، اگر همه به تو تکیه داشته باشند و تو به هیچکس اگر بتوانی هر دقیقهی بازنایافتنیات را با شصت ثانیه تلاش ازرشمند پر کنی آنگاه، همهی دنیا و هر آنچه در آن است از آن تو خواهد بود و فراتر از این فرزندم، تو را انسان میتوان نامید.»
(ترجمهی ابوالقاسم تفضلی)
او در سن ۴۳ سالگی و در سال ۱۹۰۷ تحت عنوان اولین انگلیسی، برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. آکادمی سوئد علت انتخاب کیپلینگ را قدرت مشاهده و تخیل پیشرو و هنر توصیف او ذکر کرد. در همان سال، دانشگاههای دورهام و آکسفورد و سال بعد دانشگاه کمبریج نیز به او درجات افتخاری اهدا کردند. رودیارد کیپلینگ سرانجام در تاریخ هجدهم ژانویه سال ۱۹۳۶ میلادی - زمانی که ۷۰ ساله بود - در لندن درگذشت و در کلیسای وستمینستر به خاک سپرده شد.
وی در مشرق بهعنوان مشهورترین ادیب و نویسندهی انگلیسی مطرح است. کارهای وی دارای تنوع شگفتانگیزی میباشند. کیپلینگ، افق فکری وسیعی داشت و در آثار خود، همهی حواس حتی بویایی خواننده را برمیانگیخت. واقعبینی و واقعنگاری از یک سو و استفادهی مناسب از کلمات و زبان محاورهای از سوی دیگر، در راه هدف نویسنده که مضامینی چون میهنپرستی، شهامت، بردباری و کمک به همنوع بود، قرار دارد.
ارسال دیدگاه