ویلیام مکپیس تاکری، مشهور به #ویلیام_تاکری ، نویسنده و ادیب بریتانیایی، به تاریخ 18 ژوئیه 1811 در کلکته زاده شد. وی در کلکته زاده شد، پدرش در کمپانی هند شرقی خدمت میکرد و همانجا به هنگامی که پسرش چهار سال داشت، درگذشت.
تاکری درشش سالگی برای تعلیم و تربیت به انگلستان فرستاده شد. پسری آرام و نزدیک بین بود، به ورزش علاقه نداشت و پیوسته از طرف رفقای خشن و ورزشکارش آسیب میدید؛ چنان که یک بار در میان زد و خورد آنان دماغش شکسته شد و همهی عمر بدشکل باقی ماند، همین امر بر حساسیت فوقالعادهی او در مواجه شدن با ناهمواریهای گوناگون زندگی افزود. مادرش در ۱۸۱۸ با افسری بنگالی ازدواج کرد و در ۱۸۲۱ به انگلستان بازگشت و به پسرش ملحق شد. تاکری بعدها چهرهی ناپدری را در وجود قهرمان یکی از آثارش ترسیم کرده است.
تاکری پس از آن در کالج ترینیتی کمبریج به تحصیل پرداخت و با روزنامهی دانشگاه همکاری کرد و در آن اشعار و طرحهای کاریکاتوری انتشار داد. تعطیلات ۱۸۲۹ را در پاریس و ۱۸۳۰ را در آلمان گذراند. در وایمار با #گوته ملاقات کرد و به اشعار #شیلر علاقه یافت. در ۱۸۳۱ در رشتهی حقوق به تحصیل ادامه داد، اما سال بعد دنبالهی آن را رها کرد و هنگامی که به ارث پدری دست یافت، روزنامهای ادبی خرید و به ادارهی آن اشتغال یافت که انتشارش در ۱۸۳۴ قطع گشت و کار مالی تاکری به ورشکستگی انجامید و ناچار شد که از راه روزنامه نگاری و هنر کاریکاتوری خود امرار معاش کند.
چندی در پاریس اقامت گزید، در ۱۸۳۶ با ایزابلا شاو ازدواج کرد و به انگلستان بازگشت و مدتی با روزنامهی تایمز و فریزرز ماگازین همکاری کرد و اولین مقالهها را با نام مستعار انتشار داد. در ۱۸۴۰ کتاب دفتر طرحهای پاریس را انتشار داد که مجموعهای بود از احساسها و مشاهداتش در پاریس و یادداشتهایی در زمینهی نقد هنری و داستانهای کوتاه که به رشتهی تحریر در آمده بود.
این کتاب که از اولین آثار تکری بود، نشانههایی از روش آینده او را در نویسندگی در بر داشت. قصهها، مقالهها، نقدها دربارهی هنر و ادب و جامعهی فرانسوی، همه به شیوهای بسیار ساده و طبیعی بیان شده و اثری بسیار دلپذیر گشته بود. دفتر طرحهای ایرلند، چندان پیروزیای به دست نیاورد.
در این زمان بدبختی تازهای برای تاکری پیش آمد و همسرش پس از آن که سومین دختر خود را به دنیا آورد، دیوانه شد. تاکری او را به پاریس و آلمان برد، اما هرگز بهبود نیافت، پس به ناچار از زنش جدا شد و دخترانش را به والدین مادرشان سپرد. از آن پس تاکری با هفتهنامهی پانچ همکاری آغاز کرد. سلسله مقالهها و طرحهای او پیروزی عظیمی بدست آورد، مخصوصاً سلسله مقالههای خودنماها که در ۱۸۴۸ با عنوان تظاهران انگلستان به قلم یکی از آنان به صورت کتاب منتشر شد.
نویسنده در این مقالهها مردم خودنما را از مقامات ارتشی، روحانی، نوکیسهها و دیگران به مسخره کشیده و با لحن طنزآمیزی پستیهای جامعهی انگلستان و حتی جامعهی بشری را نمایان ساخته است. صراحت و قدرت تصاویر، زیبایی بیان و شیوهی نگارش، این مقامهها را شاهکار کوچکی معرفی کرد و تاکری را مورد توجه عامه مردم قرار داد. اولین رمان مهم تاکری به نام «بازار خودفروشی»، رمانی بیقهرمان از ۱۸۴۷ تا ۱۸۴۸ به صورت جزوههای جداگانه و بعد به صورت کتاب منتشر شد و تاکری را در ردیف رماننویسان بزرگ انگلیسی جای داد. این رمان دارای دو رشتهی ماجرای متفاوت است که به موازات یکدیگر پیش میرود، ابتدا ماجراهای زندگی زنی شیردل و باهوش و بیپروا به نام ربکا ، سپس سر گذشت دوست زمان تحصیلی او آملیا سیدلی را به رشتهی تحریر در آورده است .
واقعبینی نویسنده در این اثر از قدرتی بسیار که در آثار بعدی او نیز دیده میشود، برخوردار است. اگرچه کتاب تا حدی طولانی و پیچیده است از آثار مهم ادبیات انگلیسی قرن نوزده به شمار میآید. تنها از عواید این کتاب بود که تاکری توانست خود را از بار سنگین قرض نجات دهد. شهرت تاکری با انتشار آثار دیگر همچنان رو به افزایش گذارد. رمان «سرگذشت پن دنیس» میان سالهای ۱۸۴۸ و ۱۸۵۰ به صورت جزوه و بعد به صورت کتاب منتشر شد. این اثر رمانی تاریخی بود در ماجرای زندگی آرتور پندنیس از هنگام خروج از کالج در شانزده سالگی تا عشق به زنی که ده سال از او بزرگتر بود و مخالفت عمویش با ازدواج و ماجراهای دیگر را شامل میشود.
این کتاب پیشرفت تاکری را در نویسندگی و استادیش را در هنر داستانپردازی نشان میدهد. داستان ربکا و رونا دنبالهی تمسخرآمیز اثر #والتر_اسکات بود و پیروزمندانهترین رمان مضحکهآمیز تاکری به شمار آمد.
تاکری در ۱۸۵۱ یک سلسله سخنرانی درخشان در انگلستان و آمریکا ایراد کرد تا از عواید آنها برای دخترانش جهیزیهی عروسی فراهم آورد. این سخنرانیها در مجموعههای شوخطبعیهای انگلیسی و چهار جورج منتشر شد و در این میان رمان «هنری ازموند» در ۱۸۵۲ انتشار یافت که رمانی تاریخی و به شکل یادداشتهای روزانهی هنری ازموند قهرمان داستان بود. این اثر که به صورتی گویا و جاندار وقایع سالهای اول قرن هیجده را منعکس میکند، از شاهکارهای نویسنده به شمار آمد. تاکری در ۱۸۵۳ به بیماری مالاریا دچار شد که سلامت او را به خطر انداخت.
از آثار مهم دیگر او رمان خانوادهی نیوکام است که میان سالهای ۱۸۵۳ و ۱۸۵۵ به صورت پاورقی در مجلهی پانچ منتشر میشد و میتوان گفت که بیشتر تاریخ زندگی یک خانواده است تا رمان به معنی واقعی. تاکری در این اثر تصویر واقعی زندگی نسل جوان را در چهرهی قهرمان کتاب گلایو نشان داده و ذوق طنزآمیز خود را با قدرت بسیار در آن به کار انداخته است.
رمان «ویرجینیاییها» تقریباً دنبالهی داستان تاریخی هنری ازموند است که در آن انحطاط ازموند وصف شده و حوادث قسمت آخرش در جریان جنگهای استقلال امریکا میگذرد. این اثر اگر چه نسبت به آثار دیگر تاکری ضعیف است، دارای وصفی گویاست. خاطرات حضرت باری لیندون، داستانی هجو آمیز است از ماجراجوئی ایرلندی و در واقع زندگینامهی شخصی نویسنده است که تاکری در آن عکسالعملی سرشار از طنز بر ضد توصیفهای رمانتیک بعضی از رماننویسان زمان نشان میدهد. تاکری در ۱۸۵۹ مدیر کارنهیل ماگازین شد و در آن یک سلسله مقاله انتشار داد که در ۱۸۶۲ با عنوان اوراق پراکنده به صورت کتاب به چاپ رسید و از زیباترین مجموعه مقالهها در زبان انگلیسی شناخته شد.
تاکری بر اثر سکته در گذشت و کمی قبل از مرگ با #چارلز_دیکنز که از ۱۸۵۸ با او کدورت یافته بود، آشتی کرد. وی مردی پاکدل و حساس بود و پیوسته نسبت به ضعفا همدردی و عطوفت نشان میداد. در هنر نقل و داستانپردازی و هجو پردازی استعداد فراوان داشت و شیوهی نویسندگیاش از امتیاز فراوان برخوردار بود. از بسیاری از آثار تاکری نمایشنامه نوشته و فیلم سینمایی ساخته شده است.
آثار:
خودفروشی
تاریخ هنری ازموند
خاطرات حضرت باری لیندون
خودنماها
خانوادهی نیوکام
تاکری، نویسندهای بسیار با احساس و قدرتمند در ادبیات انگلستان بوده است. او داستانهای هجوآمیز و طنز بسیاری نوشته است و توانسته است جایگاه خود را به عنوان یک نویسنده آن هم در ردهی بالای طنز به اثبات برساند.
نوشتههای او دارای انسجام خاصی است و توانسته است در طول این سالها هنوز زیبایی و طراوت ادبی خود را حفظ کند.
- زندگی درست مانند یک آینه است. همهچیز در آن منعکس میشود. بستگی دارد که شما بخواهید جطور با این آینه ارتباط بگیرید. اگر به این آینه اخم کنید، این آینه نیز به شما اخمتان را برمیگرداند. اگر بخواهید به این آینه بخندید، این آینه نیز درست خندهی شما را به شما برمیگرداند. این راز جهان است.
- نوشتن یک کمدی کار سختی است. میدانید چرا؟ نوشتن یک کمدی ، آن هم برای مردمی که در جامعه زندگی میکنند، از آن رو کار سختی است که نوشتن هر کتاب، درست مانند یک جامه برای مردم است. شاید کتابهای علمی را قشر خاصی بخوانند که اندازهی فکرهایشان همگی یک قواره باشد و کتاب به قوارهی همهشان بخورد. اما وقتی از کمدی صحبت میکنیم، خیل عظیمی از مردم با قوارههای متفاوت به چشم میآیند که نمیتوان هیچ کدام از آنها را با یک قواره ثابت در یک کتاب ذکر کرد. بلکه باید جوری نوشت که این لباس کمدی به ظاهر همهشان بیاید و به تن همهشان برود. برای همین کار یک طنزنویس کار بسیار سختی است.
- به نظر من انسان اگر بخواهد راحت زندگی کند، یک راه بیشتر ندارد و آن این است که هیچ فرصتی را برای گفتن یک کلمهی مهربانانه از دست ندهد. این بهترین کاری است که انسان میتواند آسودگی را در زندگی خودش وارد کند.
ارسال دیدگاه