امسال زمستان برای آنها که دوست دارند، نگاهی به فراسوی امکانات امروز بیندازند و از دریچهی علم، جهانی وسیعیتر را ببینند، مناسبت مهمی در دل خود دارد. اگر یکی از معماران خیال مبتنی بر علم زنده بود، امسال زمستان یکصدمین سال تولدش را جشن میگرفت. آیندهنگری رؤیاپرداز و مهندسی انسان دوست که افقهای پیش روی ذهن ناشکیبای ما را جابهجا کرده است.
او پیشبینی کرده بود که در صدمین سال تولدش چند روزی را مهمان هتلی فضایی خواهد بود که در مدار زمین برپا شده است. نه زمان با او بر سر مهر بود که تا صدسالگی زنده بماند و نه جهان ما چنان جهانی بود که بتواند از دعواهای روزمره و خرجهای بی حاصل دست بردارد و دل در گروی افقهای تازه بگشاید. امروز او در میان ما نیست و هنوز از هتلهای فضایی که نویدش را داده بود، خبری نشده است؛ اما دیدگاهها و چشم اندازها و سبک افکاری مرد آینده نگران دوران ما و آخرین غول عرصه علمیتخیلی همراه ماست.
سر #آرتور_چارلز_کلارک در شانزدهمین روز دسامبر 1917 در منطقه مین هد در سامرست انگلستان به دنیا آمد و از دوران کودکی، اصلیترین علاقه خود را در مطالعه داستانهای قدیمی علمی - تخیلی و رصد آسمان یافت. در دوران جنگ جهانی دوم، آرتور به خدمت نیروی هوایی انگلستان در آمد. او در نقش یک تکنسین مسائل راداری به طرح تازهای به نام «سیستم هشدار سریع راداری» وارد شد و همین موضوع باعث علاقهی جدی او به مسائل ارتباطات راداری شد.
پس از جنگ جهانی، آرتور که نتوانسته بود تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهی مورد علاقهاش ادامه دهد، به کالج کینگ لندن رفت و با درجه ممتاز در رشته ریاضیات و فیزیک از آن فارغ التحصیل شد. در تمام این دوران علاقهی جدی به مسائل فضا و آینده انسان در فضا او را رها نکرد و همین مسئله باعث شد به انجمن بین المللی علوم میان سیارهای بپیوندد و در دورهای ریاست آن را به عهده بگیرد.
همین علاقه و دلمشغولی او به فضا باعث شد تا پیش از آن که عصر فضا آغاز شود، ایدههایی جذاب را در این خصوص ارائه کند. اوج این ایده پردازی آینده نگرانه در مقاله معروفی از او نمود پیدا کرد که سال 1945 در مجلهی «دنیای بی سیم» منتشر شد. عنوان این مقاله، «راههای فرازمینی» بود. کلارک در این مقاله با بررسی مدارهای اطراف زمین پیشنهاد کرده بود که چنانچه ماهوارههایی را بتوان در ارتفاع مشخص سی و پنج هزار و هفتصد و هشتاد و شش کیلومتری از سطح آزاد دریا و دقیقاً بر فراز استوا قرار داد، در این صورت دوره تناوب این ماهوارهها به دور زمین حدود 23.934 ساعت طول میکشد که این زمان دقیقاً برابر یک دور گردش زمین به دور خودش است؛ بنابراین برای ناظری روی سطح زمین این ماهوارهها همواره در نقطه ثابتی در آسمان دیده خواهد شد و میتوان از آن برای انتقال امواج و کاربردهای مخابراتی و رادیو و تلویزیون استفاده کرد.
این ایده امروزه ابزاری کارآمد و روزمره است و تمام ارتباطات رادیو و تلویزیونی و مخابراتی با کمک چنین ماهوارههایی صورت میگیرد؛ اما اگر میخواهید اهمیت کار کلارک را درک کنید یک بار دیگر به تاریخ چاپ مقالهی او نگاهی بیندازید. این مقاله، سال 1945 چاپ شد. 12 سال پس از آن برای نخستین بار در تاریخ بشر در 15 اکتبر 1957 «اسپوتنیک 1» اولین ماهواره ساخت دست بشر به مدار زمین رفت و عصر فضا آغاز شد. سال 1964 «سینکوم 3» نخستین ماهوارهای بود که عازم مداری شد که کلارک پیشبینیکرده بود.
به عبارت دیگر، کلارک کاربرد مداری را پیشبینی کرده بود که دو دهه بعد از آن تاریخ، استفاده از آن و امکان به واقعیت رساندن رویایش مهیا میشد. به همین دلیل است که کلارک و اندیشه - کلارک که پیشگام مدارهای زمین ثابت بود، در معماری آینده خود به همین موضوع بسنده نکرد. او ایدهی قدیمی آسانسورهای فضایی را توسعه داد و در قالب داستانهای خود سعی کرد طرحی مهندسی و دقیق از آنها ارائه دهد؛ نه تنها از آسانسورها در قالب ابزاری برای کاهش هزینهها و به صرفه کردن پرتابهای فضایی استفاده کرد که در یکی از داستانهای خود آن را توسعه داد و آن را در قالب پایهای برای شهری فضایی در اطراف زمین مطرح کرد؛ شهری که چون حلقهای مصنوعی بر فراز استوای زمین و در جایی که امروز مدار زمین ثابت قرار دارد، سکونتگاه نسل تازهای از زادگان فضا خواهد بود.
راوی آینده
کلارک، با اعتباری جهانی و خدماتی ارزشمند به بشریت، از خود چهرهای انسانی و خردمندی آگاه ترسیم کرده است. سالها اقامت او در سریلانکا و تلاش برای ارتقای سطح زندگی مردم این جزیره در کنار فعالیتهای علمیاش برای او لقب «سِر» را به ارمغان آورد؛ اما او فراتر از همه داشتههای خود، عاشق حقیقت و اطلاعات بود.
کلارک معتقد است که «انسان میتواند بدون غذا زندگی کند، اما بدون اطلاعات خواهد مرد.» به همین دلیل است که در مقام دانشمندی صاحب جایگاه ارزشمند و اعتبار بینالمللی، هراسی برای بررسی پروندههایی مشکوک به خود راه نمیداد. یکی از معروفترین آثار او مجموعهی تلویزیونی «جهان شگفت انگیز آرتور سی. کلارک» است که از تلویزیون ایران هم پخش شد.
او در این مجموعه مدارکی مستند را در ارتباط با پدیدههای به ظاهر غیر علمی از بشقابهای پرنده گرفته تا ارواح و راه رفتن روی آتش تهیه میکرد و سپس به سراغ تحلیل علمی آنها میرفت و در نهایت پاسخی علمی در خصوص آن مسئله را به مخاطب ارائه میکرد. شبی که سر آرتور دیده از جهان فرو بست، نور ابراختری دور دست به زمین رسید که به یاد او، کلارک نامیدندش و عجیب این که این روزها که در آستانه صدمین سال تولدش هستیم، طبیعت بار دیگر او را به یاد ما آورده است. سیارکی غریب از منظومهای دیگر به دیدن ما آمده است که وقتی تصویرش را میبینید ناخودآگاه به یاد «رامای» کلارک می افتیم.
کلارک چه میراثی از خود بر جای گذاشت؟
یک قرن با رؤیاپرداز
وقتی از داستان علمیتخیلی صحبت میکنید، دقیقاً درباره چه چیزی حرف میزنید؟ دقیقاً چه چیزی را تصور میکنید؟ باید گفت همه برگ برنده این ژانر ادبیات در همین پرسشها و پاسخهای داده و نداده، نهفته است؛ یعنی وقتی از این نوع ادبیات صحبت میکنید، واقعاً معلوم نیست از چه می گویید. حتی تعریف این نوع ادبیات هم با رمز و راز و پیچیدگی بینهایت همراه است؛ گاه تا مرز افسانه پیش میرود و گاه به یک روایت پیشگو تنه می زند. گاهی آن را تنها به یک فانتزی زیبا که هم عرض داستانهای جن و پریان است میتوان تشبیه کرد و وقتی دیگر تبدیل به متنی میشود که انگار از دل یک پایان نامه دانشگاهی بیرون آمده است.
شاید همین باشد که داستانهای علمیتخیلی با همه ابعاد و وجوهشان و با همه خیل علاقهمندانش هنوز تعریف سرراست و دم دستی ندارند و همین است که آنها را جذاب میکند، هر لحظه میتوان انتظار چیزی نو داشت که از جعبهی جادوواره این ادبیات خارج شود.
حالا فرض کنید با این ساختار ژلهای و سیالی که از تعریف ادبیات علمیتخیلی وجود دارد، بخواهید به سراغ نویسندگان شاخص آن بروید. کار از سخت هم سختتر میشود؛ یک جور مأموریت ناممکن. اما روایت است که سه تن از نویسندگان علمیتخیلی بالاتر از این مرز نامعین ایستادهاند. یعنی سه تن هستند که آنها را به عنوان غولهای علمیتخیلی میشناسند و به نوعی شاید بتوان نوشتههایشان را ملاک و سنگ محکی برای علمیتخیلی بودن دانست. این سه نفر کسانی نیستند به جز #ایزاک_آسیموف، #آرتور_سی_کلارک و #رابرت_ای_هایتلاین» (Robert Anson Heinlein) این سه را میتوان ابرمردان داستانسرایی علمیتخیلی نامید. آنها هر یک فضاهای اختصاصی خود را خلق و شمای خواننده را با خود همراه میکنند.
«ملاقات با راما» و «اودیسه» مشهورترین کتابهای کلارک محسوب میشوند.
مرز بین جادو و علم
به آرتور سی کلارک فکر کنید؛ شاید شما هم تصویر پیرمردی را ببینید که در گوشهای آرام و دور از دنیای پر تب و تاب مدرن نشسته و با کتابهای بیشماری که در کتابخانهاش هست، سرگرم است. اما در عین حال در همان لحظه میتوانید ذهن کنجکاو و خلاقی را ببینید که روزگاری، خیلی پیشتر از آن که حتی انسان بر نیروی گرانش غلبه کرده باشد، به ارتباطات ماهوارهای اشاره کرده بود. او محاسبات جذابی را به انجام رسانده و در آنها اشاره کرده بود که ماهوارههای زمین آهنگ را که ارتفاعات بالا و در مدارهایی موازی با استوا قرار بگیرند، میتوان به عنوان ایستگاههای رله ارتباطات رادیویی مورد استفاده قرار داد و انتقال صوت و تصویر را با سرعت و کیفیت بالا به انجام رساند.
البته سالهای زیادی طول کشید تا این ایده عملی شود و ما شاهد نتایج شگرفش باشیم. کلارک مرز بین جادو با علم و فناوری را میشناخت. معتقد بود که فناوریهای بسیار پیشرفته و آینده نگرانه مرز مشخص و بارزی با جادو ندارند (قانون سوم کلارک). هر چند او تمام تلاشش را میکرد تا داربستی محکم از علم برای خیالپردازیهایش بسازد؛ آن گونه که خوانندهاش را به ورطه هولناک جادو و خیالهای بی پایه و اساس نیندازد. داستانهای کلارک مملو از محاسبات و دادههای علمی است، دادههایی که بر اساس دانش همین امروزمان هم صحیح هستند. او معتقد بود شاید بشود بدون آب و غذا زندگی کرد و در آینده حتی به شکل دائم از آب و غذا بی نیاز شد اما هرگز بدون اطلاعات نمیتوان زندگی را ادامه داد.
پیشگوی بزرگ
اگر به دنبال دلیلی برای جاودانگی و اهمیت همیشگی کلارک در آسمان فرهنگ بشری میگردید، شاید خیلی راحت بتوانید فهرستی از پیشگوییهای علمی او مهیا کنید، از لپ تاپها تا ابزارهایی چون تبلت های امروزی، ایمیل و اینترنت و موتورهای جستوجو و مفهوم فراگیر موبایلها. همهی اینها را میتوان بخش مهم و آشنایی از آینده نگری های کلارک دانست و شاید همینها برای این که او را یکی از بزرگترین علمی - تخیلی نویسان جهان دانست، کفایت کنند اما اگر شما از هواداران آرتور سی کلارک باشید، ولی عضوی از جامعه علمی و دانشگران نباشید، قضیه فرق میکند. آن وقت شاید به خاطر فن نویسندگی و قصهگویی او را ستایش کنید و این فن و مهارتش را در داستانسرایی عامل جاودانگی کلارک بدانید.
کلارک در داستانهایش (کاری که قریب به سه چهارم قرن انجام داد) تلاش کرد در روایت و پیش بردن داستان دخالت آشکاری نکند تا شمای خواننده، خودتان گام به گام پیش بروید و دنیایی را که او خلق کرده است، کشف کنید. با جلوتر رفتن در داستانهایش میتوانید بخشهایی از فضا و زمان خیالی را که او خلق کرده است، بشناسید و کشف کنید و داستان را بر محور آن به پیش ببرید. این وجه از نویسندگی اوست که میتواند خوانندگان غیر علمیاش را سیراب کند و به آنها لذتی مضاعف ببخشد.
سالها اقامت او در سریلانکا و تلاش برای ارتقای سطح زندگی مردم این جزیره در کنار فعالیتهای علمیاش برای او لقب «سِر» را به ارمغان آورد.
پیشگوی علم
آثار کلارک را میتوان از الهامبخشترین آثار علمیتخیلی دانست. به عبارتی بسیاری بر این عقیدهاند که نویسندگان علمیتخیلی افرادی هستند که محیط علمی و سوگیریهای اجتماعی و علمی و فناورانه را به خوبی تشخیص میدهند و بر اساس این اطلاعات دنیایی خیالی از آینده را ترسیم میکنند. انگار که آنها جلوتر از دیگران آینده را میبینند و در قالبی هنرمندانه آن را ترسیم میکنند و به اطلاع دیگران میرسانند.
این مهارتی است که یک علمیتخیلی نویس حرفهای میتواند انجام دهد و نمونههای بسیار زیادی از آنها را در دنیای نویسندگان این ژانر میتوان دید، اما آنچه هاینلاین، آسیموف و به خصوص کلاک را از دیگران جدا میکند و موقعیتی ممتاز به آنها میدهد این نیست که آینده را بهتر میبینند. آنها آینده را میسازند، به تنهایی و گاه در ارتباط با دیگران و این اتفاقی بود که عصر طلایی علمیتخیلی را در نیمههای قرن بیستم رقم زد. او آیندهای رؤیایی را تصویر میکرد که بعدها فناوران و دانشمندان را به دنبال خود میکشاند و به آنها جرأت میداد تا به آن تصورات فکر کنند و حتی بیشتر برای رسیدن به آن تلاش کنند.
کلارک و آسیموف و هاینلاین و دیگر نویسندگان علمیتخیلی که این ژانر را خیلی علمی (سخت) میبینند، ذهن خلاقی دارند که با ساختارهای علمی موجود و کاملاً بازیگوشانه، رؤیاهایشان را میسازند و تحویل جامعه میدهند و از آن پس و در موقعیتی مقتضی، این دانشگران و فناوران هستند که خیالهای ساختارمندشان را به واقعیت نزدیک میکنند و این همان اکسیری است که کلارک را یکی از بزرگان عالم علمیتخیلی کرده است.
ارسال دیدگاه