از اواخر دهه 40 جنبشی در سینمای ایران شکل گرفت که به موجنو سینمای ایران معروف شد؛ درست چند سالی بعد از موجنو شعری که به واسطهی #احمدرضا_احمدی و #بیژن_الهی شکل گرفت. بیشک اگر بخواهیم این جریان سینمایی را در ایران بررسی کنیم، نمیتوانیم از اسم #داریوش_مهرجویی صرف نظر کنیم و باید به فیلم جهانی او با اقتباسی از اثر #غلامحسین_ساعدی به نام «گاو» اشاره داشته باشیم. فیلمی که هنوز هم کاربردهای خاص خودش را دارد و هنوز هم نشانههای حضور آن را در سینمای ایران به چشم میخورد. درست آنجایی که شهاب حسینی در فیلم «فروشنده» در پاسخ به دانشآموزی که میپرسد «آدم چطور گاو میشود؟» میگوید: «آدمها به مرور گاو میشوند.»
17 آذرماه، زادروز داریوش مهرجویی، این چهرهی تاثیرگذار سینمای ایران باعث شد تا به سراغ کتابها و آثار سینمای اقتباسی او برویم و به آنها بپردازیم. در ادامه به سینمای اقتباسی او خواهیم پرداخت و به سراغ کتابهایش خواهیم رفت.
سینما:
گاو؛ آدمها به مرور گاو میشوند
«گاو» را باید شاهکار سینمای مهرجویی بدانیم، فیلمی که اگر مهرجویی تنها همین یک اثر را هم در کارنامه خودش داشت میشد او را جزو کارگردانهای موفق سینمای ایران بنامیم. اقتباسی از یکی از داستانهای مجموعه داستان «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی؛ فیلمی که با بازیهای هنرمندانه عزتالله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، مهین شهابی، محمود دولتآبادی و پرویز فنیزاده در سال 1348 ساخته شد و توانست جوایز بینالمللی متعددی مثل جایزه فیلم ونیز را به خود اختصاص دهد. با گذشت پنج دهه از ساخت این فیلم هنوز هم از آن به عنوان یکی از شاخصترین فیلمهای سینمای ایران نام میبرند.
پستچی؛ داستان تقی پستچی و زنش
«پستچی» فیلم دیگری با بازی علی نصیریان است که مهرجویی آن را بر اساس نمایشنامهی «وویتسک» نوشتهی #گئورگ_بوشنر ساخته است. نمایشنامهی «ویتسک» که معروفترین کار گئورگ بوشنر، نمایشنامهنویس آلمانی است زندگی سرباز فقیر و بیدست و پایی را روایت میکند که فرماندهان ارتش از او عنصری مفلوک و بازیچهی دست خودشان میسازند. با این حال اقتباس مهرجویی به زندگی تقیپستچی و همسر زیبارویش که در خانهی اربابشان زندگی میکنند، میپردازد که در دل داستان مشکلات زیادی برای آنها پیش میآید.
دایرهی مینا؛ فقر و دلالی خون
پنجمین فیلم داریوش مهرجویی و نخستین فیلم رنگی او که در سال 1353 ساخته شد نیز با ادبیات بیگانه نیست و تجربهی دیگری میان او و غلامحسین ساعدی است. ساعدی در «دایره مینا» داستان پسر جوانی به نام علی را روایت میکند که مشکلات زندگی او را وادار میکند تا به دلیل کمبود بانک خون موجود در کشور به دلال خون تبدیل شود. این فیلم از داستان «آشغالدونی» ساعدی اقتباس شده است.
قنات؛ «قنات»ی که هیچ وقت ساخته نشد
هرچند بهترین اثر #هوشنگ_گلشیری «شازده احتجاب» است که بهمن فرمانآرا فیلمش را ساخت اما مهرجویی و گلشیری داستان دیگری را به نام «قنات» با هم کار کردند که ساخته نشد. این فیلمنامه براساس یکی از داستانهای گلشیری است؛ منتها کاراکترهای آن عوض شدهاند. فیلمنامه این اثر قبل از انقلاب نوشته شد. آن موقع فیلمنامه را رد کردند چون تم مذهبی داشت و گفتند ممکن است گرفتاری ایجاد کند. بعد از انقلاب هم به گفتهی مهرجویی بهخاطر حساسیتهایی که وجود داشت مجوز نگرفت و هیچ وقت ساخته نشد؛ اما با همه این تفاسیر مهرجویی معتقد است که اگر این فیلم ساخته میشد اتفاقات خوبی برای آن رخ میداد.
هامون و صادق خان هدایت
مهرجویی در سال 1368 دست به ساخت فیلمی زد که این روزها از آن فیلم بهعنوان یکی از شاهکارهای سینمای بعد از انقلاب یاد میشود. «هامون» با بازی بینظیر خسرو شکیبایی فیلم دیگری از آقای اقتباس سینمای ایران است که این فیلم را تحت تأثیر «بوف کور» #صادق_هدایت ساخته است. این فیلم به دغدغههای جوانان روشنفکر بعد از انقلاب میپردازد. نکته جالب توجه دربارهی این فیلم این است که خسرو شکیبایی، پیش از هامون، بازیگر مشهوری در سینما نبود و بیشتر در تئاتر فعالیت داشت. مهرجویی او را در تئاتری از هایده حائری دید و وی را برای بازی در نقش حمید هامون برگزید و به این شکل یکی از بهترین بازیگران سینمای بعد از انقلاب را به جامعهی هنری کشور معرفی کرد.
سارا و برنده سیمرغ بهترین فیلمنامهی جشنواره فجر
مهرجویی در سال 1371 به سراغ ساخت فیلمی رفت که داستان آن از نمایشنامهی «خانهی عروسک» اثر #هنریک_ایبسن الهام گرفته شده است. فیلم «سارا» در کارنامهی سینمایی مهرجویی جزو یکی از بهترین و مهمترین کارهایش بهشمار میآید و از نقطه نظری دیگر در کنار عناوینی همچون «بانو»، «پری» و «لیلا»، یکی از بارزترین فیلمهای او در خصوص زنان است. مهرجویی با این که برای برداشت از نمایشنامهی «خانه عروسک» ایبسن، معادلسازیهایی مانند قرار دادن سارا در برابر نورا، گشتاسب در برابر کروگستاد، حسام در برابر هلمر و همچنین وفاداری طابق النعل بالنعل در خصوص بهرهگیری فراوان از بسیاری از دیالوگهای متن مورد اقتباس به خرج داده است، در بسیاری از موارد نیز به شکلی خلاقانه مسیری متفاوت از نمایشنامه را پیموده است.
«پری» اقتباسی موفق از سلینجر
سال 1373 مهرجویی از روی یکی از کتابهای #سلینجر به نام «فرنی و زویی» اقتباس سینمایی میکند. بعد از «سارا» دومین همکاری او با نیکی کریمی است. کتاب را که بخوانید شگفتزده میشوید که چطور مهرجویی توانسته آن را بومی کند. مایههای عرفان شرقی به آن اضافه کند و نتیجهاش فیلمی مثل «پری» شود. ریاضت کشیدن فرنی و پری شبیه هم است اما پری انگار از لحاظ فکری سرگردانتر از فرنی است. فیلم به خوبی «سارا» و «لیلا» کارگردانی نشده اما طبق معمول مهرجویی توانسته در فیلمش اتمسفری به وجود بیاورد که گریبان مخاطب را بگیرد.
«درخت گلابی» و تفکر خیاموار
مهرجویی علاوه بر سینمای اقتباسی در کشف استعدادها نیز تبحر خاصی دارد. «درخت گلابی» یک فیلم شاعرانه و باز هم مهرجویی است که یک بازیگر دیگر به سینمای ایران معرفی میکند؛ گلشیفته فراهانی. اقتباسی از یکی از داستانهای کتاب «جایی دیگر» #گلی_ترقی. فیلم محصول سال 1376 است. داستان مردی به نام محمود که در کودکی عاشق میم بوده است. میم دخترعمهای که محمود رهایش کرده و سراغ فعالیتهای سیاسی رفته است. محمود حالا نویسنده شده و برای نوشتن کتاب به باغ خانوادگی پناه آورده اما خاطرات به او هجوم میآورند. آن تفکر #خیاموار مهرجویی که به عشق رأی میدهد، اینجا نمود پیدا میکند.
مهمان مامان؛ اتفاقی دیگر برای آثار مرادیکرمانی
«مهمان مامان» یک فیلم کمدی خانوادگی به کارگردانی داریوش مهرجویی است. این فیلم بر اساس کتاب «مهمان مامان» نوشتهی #هوشنگ_مرادی_کرمانی تولید شده است. از این فیلم استقبال خوبی شد و در بیست و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرد. این فیلم هجدهمین فیلم بلند داریوش مهرجویی است. طبق نظریهی اندرو، اقتباس مهرجویی در دسته «تلاقی» قرار میگیرد و نوعی اقتباس بینامتنی به شمار میرود که از مزیتها و کارکردهای قابل قبولی برخوردار است. این اقتباس موفق بازنمود گفتوگوی چند متن مجزاست و از همین روست که کارگردان توانسته از رهگذر بسط و تغییر در پارههایی از متن اصلی باعث غنای اثر اقتباسی شود.
سنتوری و معرفی خوانندهای از جنس ادبیات
مهرجویی نه تنها در معرفی بازیگران به جامعهی سینما موفق بوده است؛ بلکه توانسته با ساخت «سنتوری» خوانندهای به اسم محسن چاوشی را نیز به جامعه معرفی کند؛ خوانندهای که بی شک اگر امروز پرطرفدارترین خوانندهی ایران نباشد، یکی از پرطرفدارترینهاست. «سنتوری» با بازی هنرمندانهی بهرام رادان و گلشیفته فراهانی اقتباسی از رمان «عقاید یک دلقک» #هاینریش_بل است که مهرجویی به شکل ماهرانهای آن را ساخته است. سنتوری فیلمی است اجتماعی با رویکردی انتقادی که تم اصلی آن تضاد سنت و مدرنیته در جامعهی امروز ایران و موضوع آن سقوط هنرمند و خودویرانگری او در جامعهای است که هنر واقعی را برنمیتابد و مدام آن را محدود و سرکوب میکند.
چه خوبه که برگشتی؛ اثری که به دنبال مخاطب میگشت
تنها با نگاهی به پوستر این فیلم میتوان متوجه شد که این فیلم چقدر از سینمای مهرجویی دور است. داریوش مهرجویی در فیلمی که در سیویکمین جشنواره فیلم فجر عرضه کرد، تلاش کرده است تا با وارد کردن تعداد زیادی بازیگر حرفهای اثری مخاطبپسند بسازد و هم چون «مهمان مامان» از دستمایههای طنز نیز استفاده کرده است. ماجرای این فیلم برگرفته از داستان «نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ» از #نیکلای_گوگول است. مهرجویی در «چه خوبه که برگشتی» قصهی دو دوست را روایت میکند که بیش از 20 سال با برگشتن یکی از آنها از سفر فرنگ دوباره با هم دیدار میکنند و این آغاز دوستی دیگری است. بدون شک این کار مثل سایر آثار مهرجویی نتوانسته نظر مخاطبان حرفهای سینما را به خود جلب کند، اما باز هم انتخاب اثری از نیکلای گوگول نشان میدهد که این کارگردان به چه میزان به ادبیات و سینمای اقتباسی علاقه دارد.
«اشباح» پریشانحال با تم خیانت و تجاوز
«اشباح» آخرین اثر اقتباسی مهرجویی است که از نمایشنامهی «اشباح»، اثر هنریک ایبسن اقتباس شده است. استاد مسلم اقتباس سینمای ایران که برخی از بهترین آثارش فیلمنامههایی اقتباسی دارند، این بار هم سراغ نمایشنامهای معتبر و مهم رفته و فیلمنامهی «اشباح» را بر اساس آن نوشته است. دستاورد اقتباس تازه استاد اما بر خلاف فیلمنامههای اقتباسی درخشانی مانند «گاو» و «سارا» و «درخت گلابی»، فیلمنامهای است مشوش و مغشوش و پریشانحال. فیلمنامهای فاقد ساختار مناسب، فاقد جذابیتهای متنی در شخصیتسازی و فاقد جادوی همیشگی قلم مهرجویی در پردازش موقعیتهای داستانی. فیلمنامهی «اشباح» حال و روزی شبیه به شخصیت اصلی دارد، رنگ پریده، بیمار و بازنده در تلاشی بیثمر برای جلوه فروشی و خودنمایی. او خالق شاهکارهای پرشماری است و البته سازندهی فیلمهایی بد، در روزگار اخیر. با این حال مهرجویی به قدری در کارنامه خود فیلم موفق دارد که میتوان از برخی ساختههای او چشمپوشی کرد.
ادبیات:
با همهی توضیحات داده شده درباره مرد سینمای اقتباسی ایران، باید گفت که نگاه ادبی مهرجویی تنها در سینما محدود نمیشود و او در حوزهی ادبیات نیز دست به قلم شده و تا به امروز چند رمان از این فیلمساز عاشق ادبیات منتشر شده است که در ادامه به معرفی این آثار میپردازیم.
روشنفکران رذل و مفتش بزرگ؛ پایاننامهی مهرجویی
کتاب «روشنفکران رذل و مفتش بزرگ» پایاننامهی فلسفهی مهرجویی در دانشگاه UCLA است. مهرجویی در معرفی این کتاب گفته است: « این کتاب حاصل دورانی است که دنیای افسونزده و پر تب و تاب #داستایوسکی، نویسنده بزرگ قرن 19 روسیه، با آن داستانهای هیجانانگیز و شخصیتهای رنگارنگ پرشور، عاصی، فرهیخته، عاشق، شوریده، مذهبی و با آن اندیشههای عمیق و والای بشردوستانه و خیرخواهانه سخت گریبان مرا گرفته بود و شیفته و گمگشتهی خود ساخته بود!
این کتاب در واقع پاسخی ضمنی است به این پرسش که چگونه داستایوسکی در سالهای 1870 توانست بدین روشنی به آینده تاریخ رسوخ کند و به پیشبینی توتالیتاریسم حاکم بر کشور خود که چهار پنج دهه بعد، روسیه و تمام اروپا را در بر میگیرد، بپردازد و چگونه است که هر چه به زمان حال نزدیکتر میشویم، تاریخ خوی توحش و سبعیت بیشتری پیدا میکند و اشتیاق به خونریزی و آدمکشیاش افزایش مییابد؟» این صحبتها نشان میدهد که در اواخر دههی چهل شمسی (زمان نگارش این کتاب) مهرجویی جوان به شدت تحتتاثیر رمانهای داستایوفسکی و بهخصوص «برادران کارامازوف» قرار داشته و به همین خاطر برای نوشتن پایاننامهی خود نیز به سراغ مفاهیمی از درون دنیای فلسفی و داستانی این نویسنده بزرگ ادبیات روس رفته است. کتاب حاضر نخستینبار تحت عنوان «مفتش بزرگ و روشنفکران رذل» در سال 1384 از سوی انتشارات هرمس منتشر شده است.
بهخاطر یک فیلم بلند لعنتی؛ نقد ما جهان سومیها
«بهخاطر یک فیلم بلند لعنتی» اولین رمان مهرجویی است. داستان با شرح فعالیتهای فیلمسازی یکی از دانشجویان فیلمسازی (قهرمان و راوی داستان) و دوست صمیمیاش حمید میرمیرانی آغاز میشود. سپس به ماجراهای عاشقانهاش با سلما میپردازد. در داستان قصه جوانی است که در همه چیز به بنبست رسیده، جوانی که در حقیقت یک صورت عام دارد و شاید اگر ما هم در همان حال و هوا باشیم، بسیاری از گفتههایش برایمان آشنا و حتی تجربهای تلخ در گذشتههایمان باشد. کتاب حاضر سعی میکند به دغدغههای نسلی از جوانان بپردازد که در مخمصهای احساسی گیر کردهاند، چه در مورد زندگی، چه در مورد عشق و چه در مورد هنر که همین هنر و روحیات هنریها بسیار با افکار سلیم سازگار است. مهرجویی در این کتاب از جملات شعاری به وفور استفاده کرده است و جامعهی جهانسومی ما را به باد نقد گرفته است، ولی از طرفی این کتاب حامل پیامی نیست، بلکه بیشتر بیان حقیقت است؛ حقیقتی که خیلیها از آن خبر ندارند. این کتاب در سال 1388 در 248 صفحه از سوی انتشارات قطره راهی بازار نشر شده است.
در خرابات مغان؛ آیا سیاست دست از سر ما برمیدارد
مهرجویی در دومین رمانش کوشیده است با گره زدن اندیشهها در بافت روایت داستانی خود به این موضوع بپردازد که با این همه دشمنی و خشونت و اختلاف مذهبی و مسلکی میتوان در کنار هم با عشق زندگی کرد؟ آیا میتوان از مسائل سیاسی به عشق و دین و عرفان پرداخت؟ در این رمان دو دلدادهی دانشجوی دانشگاه پنسلیلوانیا در فیلادلفیا که یک پسر ایرانی مسلمان و یک دختر کاتولیک ایتالیاییتبار را شامل میشوند، درکشاکش اندیشه و ایمان درگیر عشق عمیقی میشوند و میخواهند به زندگی مشترک بپردازند تا این که رویداد خونبار 11 سپتامبر پیش میآید. آنها به سیاست کاری ندارند؛ اما آیا سیاست با زندگی و عشق و ایمان این دو دلداده کنار میآید؟ در توضیح تکمیلی این رمان میتوان گفت که این اثر دربارهی عشق، دین، فلسفه، سیاست، خشونت و زندگی است. این کتاب در سال 1391 در 304 صفحه، از سوی انتشارات قطره منتشر شده است.
دو خاطره: سفرنامهی پاریس، عوج کلاب؛ تبعید خودخواسته
این کتاب شامل دوسفرنامه است؛ سفرنامهی اول تلفیقی بین واقعیت و خیال است و شخصیتها حقیقی نیستند، اگر هم هستند اسمهای آنها خیالی است و ماجرای سفر (یا به قول مهرجویی تبعید خودخواسته) کارگردانی به پاریس است در سالهای 1981 تا 1985 میلادی. در این قصه کارگردانی ایرانی برای شرکت و اکران فیلمش در کن راهی فرانسه میشود، اما فیلم به خاطر شرایط بحرانی کشور و تصمیم عوامل کانون پرورش فکری به جشنواره نمیرسد. سفرنامهی پاریس ماجرای زندگی کارگردان و خانوادهاش در پاریس و ماجرای اطرافیانشان است. این نوشته شرح زندگی بسیاری از ایرانیان در آن دوره زمانی خاص در خارج از ایران است که با قلم شیرین مهرجویی نوشته شده است. در انتها فیلمنامهای به نام کافه ترمینوس نیز همراه این متن آمده است که روند ساخت فیلمش در سفرنامه را توضیح میدهد. بخش بعدی کتاب «عوج کلاب» سفرنامه داریوش مهرجویی به دوبی است. مهرجویی همراه با گروهی از فیلمسازان راهی دوبی میشوند تا برای شرکت در مراسم اسکار ویزای آمریکا بگیرند، اما در فرودگاه دوبی مهرجویی را به خاطر قرص اُگزازپام و قرص سرماخوردگی بازداشت میکنند، این سفرنامه ماجرای چند روزی است که داریوش مهرجویی در بازداشتگاه بوده و با نگاه تیزبینش بیعدالتی در آنجا را توصیف کرده است. با همه توضیحات داده شده این کتاب اثری در حد فاصل خاطره، سفرنامه یا یک داستان فانتزی و خیالی است که به دلیل انتخاب نکردن قالب مناسب، باعث سردرگمی مخاطب در ارتباط با متن شده است.این کتاب در 200 صفحه در سال 1395 منتشر شده است.
سفر به سرزمین فرشتگان؛ برندهی جایزه هشت میلیون دلاری
«سفر به سرزمین فرشتگان» داستانی پر از تصویر و صحنه است. داریوش مهرجویی گویی در این رمان صحنههای فیلمی را با قدرت کلامش به تصویر کشیده است. تصاویری زنده که تا مدتها در ذهن خواننده باقی میمانند و شهرهای مختلف را بهگونهای توصیف میکند که خواننده شلوغی و سروصدای جایی مثل برادوی را انگار خود میشنود و تجربه میکند. رمان سه راوی دارد، مرد، زن و قصهگو. آنها روایت رویاهای شیرین دو جوان تحصیلکرده و بااستعداد را بهصورتی دراماتیک به تصویر میکشند، تصویری از رویارویی رویاهای رنگارنگ با تیرگی واقعیتهای تلخ، گویی توان انسان برای غرق شدن در رؤیا و تحمل سختی حدی نمیشناسد. این رمان داستان زندگی یک زوج به نام کسری آریا و همسرش سیما را روایت میکند که با دریافت یک ایمیل متوجه میشوند برندهی یک جایزه هشت میلیون دلاری شدهاند. دریافت پول جایزه منوط به حضور آنها در لس آنجلس آمریکا است. به همین خاطر همهی زندگی خود را میفروشند و راهی آمریکا میشوند.
این کتاب در 142 صفحه در سال 1395 از سوی انتشارات بهنگار راهی بازار نشر شده است.
آن رسید لعنتی؛ قصهی زنده کردن پول در صداوسیما
این رمان داستان زندگی بهزاد جاوید، فیلمبردار، کارگردان و تهیهکننده پنجاه و چند سالهی سینما و تلویزیون است. کتاب با صحنهی سکته بهزاد شروع میشود. علت سکته این است که بهزاد میشنود صداوسیما بعد از چهار سال نمیتواند پول او را پرداخت کند. او چند سال قبل سریالی ساخته که بسیاری به خاطر سریال مورد نظر، از او تقدیر میکنند و قرار میشود هزینهی ساخت سریال را به او بدهند. او از خوشحالی این خبر سور و سات فراوانی به راه میاندازد و خانه عوض میکند و با چنین کارهایی زیر بار قرض میرود. با گذشت زمان بهزاد متوجه میشود که از پول خبری نیست و باید برای رسیدن به پولش از هفتخان رستم عبور کند. این داستان، پروسه بیسرانجامی است که بهزاد جاوید میگذراند؛ دویدنهای او از بخشی به بخش دیگر از واحدی به واحد دیگر تا پیگیر طلبش باشد و کارش را نهایی کند. در این پروسه زندگی شخصیاش هم دچار تغییر میشود. کار تا جای پیش میرود که برای ادامه کار احتیاج به رسید عکسهایی دارد، اما آن رسید گم میشود و بعد از سه سال کسی از همکاران بهزاد زنگ میزند و اعلام میکند که رسید پیدا شده و باز آنها به جشن و شادی مشغول میشوند اما درست روز فردای این جشن است که آن تلفن میشود. بهزاد جاوید سکته میکند و راهی بیمارستان میشود. این کتاب در سال 1396 در 102 صفحه از سوی انتشارات بهنگار منتشر شده است.
برزخ ژوری؛غول ترسناکی به نام سرطان
بهمن راد، کارگردان مشهور و باسابقهی ایرانی، به عنوان عضو هیئت ژوری یک جشنوارهی سینمایی، عازم سفر به شهری ساحلی در اروپاست. او در آستانهی سفر متوجه میشود که توموری در مغزش هست که خوشخیم و بدخیم بودنش معلوم نیست. این خبر باعث میشود که او خود را در حال مرگ بپندارد و سراسر سفر برایش به کابوسی طولانی بدل شود. کلنجار رفتن با اندیشه مرگ و بیماری لاعلاجی که هر آن پایان زندگی شخصیت اصلی و راوی قصه را یادآوری میکند، در کانون این رمان جای دارد، اما از آنجا که راوی قصه فیلمساز است و علاوه بر این فلسفه خوانده، طبیعی است که این اندیشهها آمیخته به خاطرات سینمایی و هنری و تاملات فلسفی هستند. این تاملات فلسفی بسیار طبیعی هستند و علاوه بر آن از جنس اندیشههایی کاملاً هضم شده و روشن و سادهاند و چه بسا با شوخی و لودگی آمیختهاند. این کتاب در سال 97 در 207 صفحه از سوی انتشارات بهنگار راهی بازار نشر شده است.
ارسال دیدگاه