فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

زندگی و آثار ژاله آموزگار

زندگی و آثار ژاله آموزگار

نویسنده : مریم توکلی

دکتر #ژاله_آموزگار خانمی است فرزانه و دانشور، انسانی متواضع و فروتن، سخن سنج و سخندان، مهربان وصمیمی. او در انتقال آموخته‌های خود به جوانان شوریده دل، مشتاق و سخی است… عشق به تاریخ کهن سرزمین ایران را در گفتار و نوشته‌هایش به آسانی می‌توان یافت؛ این جملات را محمدرضا نصیری قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درباره‌ی ژاله آموزگار می‌گوید. استاد پرتلاشی که پس از عمری تحقیق و تدریس همچنان پرتلاش و پرتکاپوست و با این حال اصلاً دلش نمی‌خواهد از کنج تحقیق و پژوهش بیرون بیاید و کسی چیزی درباره او بنویسد و تمام تلاش ما برای یافتن و نوشتن از او چنان صعب و دشوار است که روزها طول می‌کشد و چاره‌ای هم نیست. چه ژاله آموزگار پس ازتحمل سال‌ها سختی و مرارت برای فرا گرفتن متون کهن و گشودن راز و رمز اسطوره‌ها، همچنان به دنبال یافتن معنای صحیح یک واژه‌ی باستانی و یا درست خواندن متن کتیبه‌ای و یا تحقیق و تفحص بر روی متون پهلوی است.
آموزگار متولد سال ۱۳۱۸ در شهرستان خوی است. «آذربایجانی‌ام؛ پدرم اهل تبریز و مادرم تهرانی بود. به خاطر انجام مأموریت شغلی پدر، من در خوی به دنیا آمدم.» پدرش رئیس دبیرستان دخترانه‌ای بود که بعدها او در آنجا تحصیل کرد. مادرش نیز در بین زن‌های آن روزگار فردی تحصیلکرده بود.« شاید یکی از بزرگ‌ترین شانس‌های من این بوده که در کانون یک خانواده فرهنگی متولد شدم. خانواده بی هیچ تفاوت گذاری‌ای به من هم مثل برادرم نگاه می‌کرد و برای یادگیری و تحصیل هیچ محدودیتی، در آن زمان، برای من قائل نبود.»
او پس از اخذ مدرک دیپلم علمی از دبیرستان ایراندخت خوی و دیپلم سال دوازدهم ادبی از دبیرستان ایراندخت تبریز برای ادامه تحصیل به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز وارد می‌شود و این اتفاق در سال ۱۳۳۵ رخ می‌دهد. از آن سال‌ها استاد چنین می‌گوید: «اصلاً در مخیله‌ام نمی‌گنجید که دختری از شهرستان قادر باشد به تبریز بیاید و در کنکور نیز شاگرد اول شود.» ژاله آموزگار مجبور می‌شود مدت تحصیل در دانشگاه تبریز را در منزل عمویش سپری کند و همین همنشینی با عمو که یکی از شعرا و نویسندگان معتبر آذربایجان بود باعث می‌شود تا شخصیت علمی او شکل گیرد. «ایشان فرزند نداشت و من در خانه‌اش مثل یک فرزند پذیرفته شده بودم.»
با احراز رتبه‌ی اول در دانشکده ادبیات تبریز به او بورس تحصیلی تعلق می‌گیرد و با این حال او بلافاصله از این بورس استفاده نمی‌کند. «خانواده‌ام دیدگاه سنتی داشتند و اصلاً تمایل نداشتند که تنها به سفر فرنگ بروم. در همین اثنا من با یکی از همکلاسی‌هایم ازدواج کردم.» چندی بعد دکتر #پرویز_ناتل_خانلری اطلاعیه‌ای صادر می‌کند مبنی بر این که شاگرد اول‌هایی که از بورسشان استفاده نکرده‌اند، می‌توانند از آن استفاده نمایند. «شوهرم اصرار کرد که حتماً باید از این بورس استفاده کنم. حتی اگر خودش هم نتواند با من به خارج بیاید.» با این همه او به تنهایی به این سفر نمی‌رود بلکه به اتفاق همسر و دخترش راهی پاریس می‌شود و در «سوربن» ثبت نام می‌کند و مشغول تحصیل می‌شود و این ماجرا در سال ۱۳۴۲ اتفاق می افتد. «استاد بسیار عزیزی که من بسیار خودم را مدیون او می دانم، به دلیل انسانیتی که از او آموختم، پروفسور پی یردومناش بود.»
ژاله آموزگار به اتفاق زنده یاد دکتر #احمد_تفضلی، دکتر #اشرف_صادقی و پروفسور #فیلیپ_ژینیو هر سه از شاگردان پورفسور «پی یردومناش» بودند. «پروفسور دومناش» به ما فقط درس نمی‌داد. بلکه چگونه زیستن و چگونه بودن و چگونه دوست داشتن را نیز به ما می‌آموخت. و او تا پایان دوره دکترایش همچنان شاگرد دومناش می‌ماند و رساله دکترایش را که درباره ادبیات زردشتی به زبان فارسی بود را با او می‌گذراند.
«ادبیات زردشتی به زبان فارسی اصطلاحاً به مکتوبات زردشتی‌ای که پس از اسلام به زبان فارسی ولی به سنت زردشتی نوشته شده است گفته می‌شود.»و او یکی از کتاب‌های مهم زردشتی به نام «صد در نثر و صد در بندهش» را به عنوان رساله‌ی دکترا انتخاب کرده و ویژگی‌های نگارشی‌اش را به بحث می‌کشاند. در پاریس بیشتر وقت او در کتابخانه‌ها سپری می‌شود و دسترسی به کتاب‌ها و «منابع به طور کامل برایم مهیا بود و من اغلب بعدازظهر در سالن نسخه‌های خطی کتابخانه ملی پاریس کار می‌کردم. این کتابخانه که ساختمانی بسیار زیبا و سنتی دارد، در خیابان ریشیلیو قرار دارد. ما هفته‌ای یک روز، آن هم روزهای جمعه، بادومناش کلاس داشتیم. کلاس‌های دومناش انباشته از اطلاعات روز بود و شاگردان او با انواع اخبار و اطلاعاتی که مرتبط با رشته تحصیلی‌شان بود، آشنا می‌شدند. «دومناش همه این اطلاعات را بی دریغ و منظم در اختیار ما قرار می‌داد و ما عمدتاً در کلاس او «وینکود» می‌خواندیم.»
ژاله آموزگار درباره‌ی دوران تحصیل دانشجویی و دانشگاه می‌گوید: « من معتقدم که آدم در دوره دانشجویی چندان چیز زیادی نمی‌آموزد و بعدهاست که با جوهر کار و دانش آشنا می‌شود.» از نظر او دوره‌ی دانشجویی دوره‌ی «آغاز» است . او می‌گوید: در این دوره صرفاً راه و روش یاد گرفتن را می‌آموزد. وقتی کسی «دکتر» می‌شود این در حقیقت شروع کار است و نه پایان کار. بعدهاست که آدم احساس می‌کند چقدر خودش و کارهایش خام بوده است.
استاد آموزگار پس از دریافت مدرک دکترا در رشته فرهنگ و زبان‌های باستانی در سال ۱۳۴۷ به ایران برمی گردد و به مدت یکسال در بنیاد فرهنگ ایران مشغول به کار می‌شود. «در بدو ورود به بنیاد فرهنگ ایران با مشورت مرحوم تفضلی قرارشد که من روی دینکردپنج کارم را شروع کنم. در آن زمان تقریباً هیچ منبع معتبر فارسی درباره مطالعات ایرانی در دست نبود. و با این حال او به همراه افرادی چون دکتر #مهرداد_بهار، دکتر احمد تفضلی، دکتر #محسن_ابوالقاسمی، دکتر#فریدون_وهمن و دکتر #سلیم با نظر دکتر خانلری هرکدام یک کتاب پهلوی را موضوع کار خود قرار می‌دهند و واژه نامه‌های آن را تهیه می‌کنند. «نهایتاً همه این واژه نامه‌ها را کنار هم گذاشته و از آن یک واژه نامه کامل تهیه نمایند.»
کار در دانشگاه تهران و همکاری با دکتر احمد تفضلی
کار دکتر ژاله آموزگار به عنوان استاد دانشگاه تهران از سال ۱۳۴۹ آغاز می‌شود و با این حال کاربر روی متون پهلوی را همچنان ادامه می‌دهد و در همین سالهاست که به پیشنهاد دکتر احمد تفضلی به «دینکردپنج» با همکاری یکدیگر کاربر روی این پروژه را آغاز می کند و ماحصل کار آن دو نفر توسط فیلیپ ژینیو در انتشارات دانشگاه پاریس به چاپ می‌رسد. در خلال همین کار مشترک و پس از تهیه آوانویسی آن، مرگ نابهنگام دکترتفضلی برای من ضربه بزرگی بود و تا مدتی دست و دلم اصلاً به کار نمی‌رفت. اما پس از مدتی فهمیدم که باید هرطوری شده کار کنم و ادامه دهم تا کار نیمه کار مانده را تمام کنم. درنتیجه پس از فوت دکترتفضلی واژه نامه و مقدمه و تعلیقات «دینکردپنج» را تهیه کردم که به اسم هردوی مان در پاریس منتشر شد….
ظاهراً من و دکتر تفضلی دوست و همکار بودیم اما درحقیقت او برای من نقش یک «آموزگار» را بازی می‌کرد. من بسیاری چیزها را از او آموختم و قلباً به شخصیت اش اعتقاد داشتم و کارهای علمی‌اش را بسیار اصیل می دانم.» اولین کار مشترک علمی این دو که بعدها جایزه کتاب سال را در سال ۱۳۶۲ می‌برد، ترجمه و تحقیق کتاب «نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌ای ایرانیان» نوشته آرتور کریستن سن بود که جلد اول آن در سال ۱۳۶۲ و جلد دوم آن در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. او درباره این کتاب می‌گوید: «باور کنید گاهی برای ترجمه یک جمله حتی یک ساعت وقت صرف می‌کردیم تا به آن ترجمه‌ای که مدنظر هر دوی‌مان بود، برسیم.»
این دو استاد پرتلاش و پرکار پس از کتاب کریستن سن به ترجمه کتاب «شناخت اساطیر ایران» جان هینلز می‌پردازند. این ترجمه محصول همکاری ما در بحبوحه ایام جنگ ایران و عراق بود. گاهی در حین ترجمه متون متوجه می‌شدیم که تهران توسط هواپیماهای عراقی بمباران شده و دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، که ما در آن مشغول به کار بودیم، گاهی ورود به بعضی از طبقاتش به خاطر خطر جانی ناشی از بمباران قدغن می‌شد. به همین دلیل هر وقت من این کتاب را می‌بینم به یاد «جنگ» می افتم.
کتاب بعدی این دو نفر «اسطوره زندگی زردشت» است. درباره این کتاب ژاله آموزگار چنین می‌گوید: «ما تمام متون پهلوی‌ای را که در آن راجع به زندگی زردشت صحبت شده بود بیرون کشیده، متن‌ها را دقیق ترجمه کردیم و پیرامون هرکدام این متن‌ها توضیحات مفیدی ارائه کرده و از مجموعه این متون در مقدمه تلخیص کاملی به دست دادیم و بعد در کنار آن زندگی‌نامه تاریخی زردشت را هم نوشتیم.» با این حال در خلال تدریس این کتاب با تعدادی اشتباه در متن آن مواجه می‌شوند که مجبور می‌گردند برای بهتر شدن کتاب و حفظ کیفیت علمی، یک بار دیگر همه متون آن را بخوانند و در چاپ سوم این تصحیحات را اعمال کنند. هم از این رو من معتقدم که ما این کتاب را «دوبار» نوشتیم! کتاب مشترک دیگری که این دو استاد با همکاری یکدیگر موفق به تألیف آن می‌شوند کتاب معروف «زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن» است که در حال حاضر در همه دانشگاهها تدریس می‌شود. این کتاب با ارائه روشی مفید چگونگی تدریس زبان پهلوی را می‌آموزاند و به طور مختصر و سودمند درباره دستور زبان پهلوی در آن صحبت می‌شود. جالب اینجاست که این کتاب را ژاپنی‌ها به زبان ژاپنی ترجمه می‌کنند و در حال حاضر در دانشگاه توکیو، زبان پهلوی را از روی آن تدریس می‌کنند.
در میان کتاب‌هایی که دکتر آموزگار به چاپ رسانده کتاب «تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام» مرحوم تفضلی است که بعد از مرگش آن را به انجام رسانده. خودش در این باره می‌گوید: «وقتی تفضلی با آن مرگ نابهنگامش درگذشت این کتاب ظاهراً توی کیفش و در شرف چاپ بود. روز دوشنبه‌ای، که در حقیقت آخرین دیدارمان بود، او این کتاب را به من نشان داد و ما باهم مبادله فکری کرده و هنگام رفتن گفته بود که قرار است آن را فردا به ناشر تحویل بدهد. اما این نسخه هیچ وقت پیدا نشد. به نوعی این موضوع در هاله مرگ او فرو رفت و فراموش شد. وقتی پس از مرگش کیفش را گشودند این کتاب در آن نبود.» استاد آموزگار پرینت این کتاب را بعدها از ناشرش می‌گیرد و تصحیحات خودش را روی آن انجام می‌دهد و این کتاب دقیقاً با سالگرد مرگ احمد تفضلی در دی ماه سال ۱۳۷۶ به چاپ می‌رسد.
دکتر آموزگار همواره پیشرفت و توفیق خود را در عرصه‌ی تحقیق مدیون همسرش می‌داند و می‌گوید:«او تأثیر بسیار مثبتی روی شخصیت و روند تحصیلاتم داشت. او از جمله مردهایی بود که حاضر بود شخصیت زن را بپذیرد و به زن بسیار بها می‌داد. چراکه در دوره‌های قبل، در ایران برای اکثر مردها بسیار مشکل بود تا بپذیرند زنهایشان پیشرفت کنند و مراتب عالی تحصیلات را طی نمایند. اما او برعکس باور جمعی اجتماع به من بسیار عرصه می‌داد تا از لحظه لحظه زندگی‌ام استفاده بهینه نمایم.» جالب اینجاست که همسر او خود استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود و هر دو نفر باهم در فرانسه دکترا گرفتند.
گوشه‌ای از اعتقادات دکتر ژاله آموزگار
«خوشحالم که به سرزمینی تعلق دارم که مردم آن از دیرباز به خدایان زمینی و سنگ و بت دل نبسته‌اند،‌ آفریدگار را در فراسوها دیده و خوشی‌ها و پیروزی‌ها را از او دانسته‌اند و در درماندگی‌ها دست به سوی او دراز کرده‌اند.»
او درباره‌ی کوروش می‌گوید:
«سلسله‌ی هخامنشی در حافظه تاریخی ایران، جایگاه برجسته‌ای دارد و کوروش از خوش‌نام‌ترین فرمانروایان این سلسله است، به‌طوری که نام او علاوه بر قرار گرفتن در کتاب عهد عتیق، با گزارش نویسندگان یونانی و دیگر روایت‌ها، هیچ‌گاه از خاطره‌ها زدوده نشد.»
او ویژگی‌های کوروش را زیر یک لقا درآوردن اقوام ایرانی، همه جای ایران سرای او شدن و سپس به جهان‌گشایی پرداختن دانست و افزود:
«کوروش فرمانروایی بزرگ بود که حتی مورخان بیگانه نیز او را ستوده‌اند و منشور او را می‌توان کهن‌ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ دانست که در آن، تساهل و تسامح فرمانروایانه به وضوح دیده می‌شود، به‌ویژه اینکه وقتی دیگران از سوزاندن اسیران و درآوردن چشم و گوش پس از کشورگشایی‌های خود سخن می‌گویند، کوروش از ساختن و آباد کردن سخن می‌گوید.»
جوایز علمی و نشان شوالیه
پنجشنبه، دهم تیرماه ۱۳۹۵ و در پاسداشت مقام علمی ایرانشناس بزرگ ژاله آموزگار نشان شوالیه (لژیون دونور) از سوی سفیر فرانسه در تهران به ایشان اهدا شد.
در این مراسم شخصیت‌هایی چون دکتر #داریوش_شایگان، دکتر #علی_‌اشرف_صادقی، دکتر #حامد_فولادوند، #علی_دهباشی، #حمید_امجد، #نیر_طهوری، #علی_‌اصغر_سعیدی، #آذرتاش_آذرنوش، #پری_صابری، #منصوره_اتحادیه، #پرینوش_گنجی، #امیرسعید_الهی و عده دیگر از استادان و دانشجویان حضور داشتند.
از دیگر جوایز این استاد ارجمند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
جایزه‌ی کتاب سال جمهوری اسلامی ۱۳۶۹٫
جایزه‌ی کتاب برگزیده سال دانشگاههای کشور ۶۸-۱۳۶۹٫
تقدیرنامه‌ی رئیس بنیاد ایران شناسی ۱۳۸۱٫
بزرگداشت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ۱۳۸۲٫
تقدیرنامه دانشگاه تهران ۱۳۸۲٫
تقدیرنامه احمد مسجدجامعی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ۱۳۸۳٫
جایزه‌ی کتاب فصل سال ۱۳۸۶ برای کتاب دینکرد پنجم
داریوش شایگان در مورد ایشان می‌گویند:
«ژاله آموزگار تمام زندگی خود را وقف این امر خطیر کرد و تمام دانش، سماجت خستگی‌ناپذیر و عزم راسخش را مصروف زنده نگاه داشتن مشعل ایران باستان کرد. هیچ‌کس به اندازه‌ی آموزگار سزاوار این افتخار نیست که وزارت فرهنگ فرانسه به حق به او اعطا می‌کند.»

  • سبک زندگی
  • مرور آثار
  • نویسنده