#لوئیزا_می_آلکوت متولد 29 نوامبر 1832، بود. تولد او و پدرش در یک روز و ماه مشابه بود. پدرش در نامهای به برادرزنش «ساموئل جوزف می» از برجستهترین مخالفان اصول بردهداری) نوشت: «باعث افتخار من است که تولد دومین دخترم را که در ساعت 12:30 دقیقهی روز تولد من به دنیا آمده، به تو اعلام کنم.» لوئیس دومین دختر از چهار دختر خانواده بود. بزرگترین آنها «آنا» نام داشت و «الیزابت» و «ابیگل» خواهران کوچک او بودند. خانوادهی آنها به شهر «بوستون» (آمریکا) نقل مکان کردند. بعد از سکونت آنها در ایالت «ماساچوست» پدر او یک مدرسهی کارگاهی در آنجا تأسیس کرد.
در سال 1840 بعد از چندین مرتبه درجا زدن در درس، خانوادهی «آلکات» به یک خانهی روستایی که در امتداد یک رودخانه در «کنکورد» بود رفتند. در فاصلهی سالهای 1843 - 1844 خانواده برای مدتی کوتاه به کمک انجمن حمایت از بیخانمانها سرپناهی برای خود یافتند و بالاخره پس از مدتها گرفتاری و اجارهنشینی با ارثیهی مادرش خانهای در «کنکورد» خریدند؛ خانهای که نامش را «هیلساید» (خانهای که کنار تپه قرار دارد.) گذاشته بودند.
وی در آن مدرسه به درسخواندن مشغول شد؛ درسهایی که «هنری دیوید تورو» یک استاد طبیعتشناس به او میآموخت. تحصیلات مدرسه او مورد توجه پدرش قرار گرفت. در همین دوره بود که «لوئیس» جوان چیزهایی مینوشت و نظرات نویسندهها و معلمان را دریافت میکرد. افرادی همچون «رالف واردو امرسون» «ناتالین هاوثورن» و «مارگارت فولر» که همگی دوستان خانوادگی آنها محسوب میشدند.
در سنین بزرگسالی او از طرفداران گروه «مخالف بردگی» و «تساوی حقوق زنان» به شمار میرفت. در سال 1847 اعضای خانواده، یک برده فراری را به مدت یک هفته در خانه خود پناه دادند. فقر و تنگدستی باعث شد لوئیس جوان با سن کمی که داشت شغلهای مختلفی را تجربه کند: معلمی در خانه، خیاطی، پرستاری از بچهها مستخدمی و در نهایت نویسندگی.
نخستین نوشتهی او با نام «افسانهی گل» در سال 1849 منتشر شد. «افسانهی گل» دربرگیرندهی داستانهایی بود که در اصل برای «هلن امرسون» دختر «رالف والدر امرسون» نوشته شده بود. در سال 1860 «لوئیس آلکات» شروع به نوشتن مطلب و داستان برای «ماهنامهی آتلانتیک» کرد. در زمان جنگ آمریکا او به مدت شش ماه به عنوان پرستار در بیمارستان «جورج تون» خدمت میکرد. نامههایی که او برای خانواده مینوشت با نام «شرح بیمارستان» در نشریهی «کامن ویلث» منتشر شدند. او همچنین داستانهایی برای کودکان نوشت و به خاطر استقبالی که از این داستانها شد، او دیگر نویسندگی برای بزرگسالان را کنار گذاشت و فقط برای نوجونان مینوشت.
در رمان «زنان کوچک» شخصیت «جو» در واقع بر گرفته از شخصیت خود اوست؛ با این تفاوت که در پایان این داستان، «جو» ازدواج میکند؛ اما «آلکوت» تا پایان عمر ازدواج نکرد.
بر مبنای کتاب «زنان کوچک» چندین فیلم و کارتون نیز ساخته شده که یکی از بهترین این فیلمها، فیلمی در سال 1933 به کارگردانی «جرج کوکر» است. همچنین معروفترین و بهترین کارتون ساخته شده بر مبنای این اثر (Ai no Wakakusa Monogatari) نام دارد که بهصورت سریال در تلویزیون ژاپن پخش شد. کارتون «زنان کوچک» در ایران نیز از تلویزیون پخش شده است.
به جز دو کتاب «زنان کوچک» و «مردان کوچک» از او آثار بسیاری منتشر شده است. او تا زمان مرگش به نوشتن ادامه داد. «لوییزا می آلکوت» در 6 مارس 1888 در 55 سالگی، دو روز بعد از دیدن پدرش در حال مرگ در بوستون درگذشت.
ارسال دیدگاه