کودتای ۱۹۷۳ از نقاط پررنگ تاریخ شیلی و جنگ سرد به شمار میرود. آن زمان که آگوستو پینوشه کاخ ریاست جمهوری را بمباران کرد و آلنده را به همراه سه هزار نفر ازیارانش به قتل رساند.
بد نیست به چند سال قبل از این واقعه برگردیم آن دوره ای که جوانان متمایل به احزاب دست چپ از کاندیداتوری سالوادور آلنده حمایت می کردند، شاعران، ترانهسرایان و هنرمندان هرکدام با ابزار خود ملت رنج کشیدهای را روایت میکردند که کشاورزان و کارگرانش برای تامین مایحتاج خود با مشکلات عدیده رو به رو بودند.
در این میان تیغ بُرّنده در دست اهالی موسیقی بود.آمریکای لاتین در زمینه موسیقی بسیار غنیست و به راحتی میتوان آن را در بطن زندگی روزمرهی مردمشیافت. بیاغراق میتوان گفت موزیک و ترانه جزو لاینفک انقلاب شیلی محسوب میشوند. محال ممکن است وقتی که از این انقلاب صحبتی به میان میآید نامهایی چون ویکتور خارا با آن تداعی نشود. ویکتور خارا مشت نمونهی خروار جامعهایست که از آن برخاسته. ویکتور خارا مارتینس در لکوئن از توابع سانتیاگو به دنیا آمد. مادر و پدری کشاورز داشت و چندان دور از ذهن نیست کودکی که در خانوادهای شلوغ و تنگدست بزرگ میشود، در نهایت به مدافعی سرسخت برای احقاق حقوق طبقهای که از آن آمده، تبدیل شود. آشنایی او با موسیقی به زمزمههای مادرش آماندا برمیگردد، تصنیفهای محلی که با گیتار روح و جان وی را مینواخت.
موزیک خارا مارتینس را باید در طیف موزیک فولکلور آمریکای لاتین قرار داد، وی احاطهی کامل به موسیقی بومی شیلی داشت و سالها وقت خود را صرف مطالعه حول این موضوع کرد.یکی از علل موفقیت آثار او را دقیقا در همین مورد میتوان جست وجو کرد. ترانه سرا و موزیسین موفقی که شناخت عمیقی از نحوهی تکوین ترانه و موسیقی کشور خود دارد و در عین حال اشراف بر مسایل روز جامعه به تولید آثاری میانجامد که هریک در نوع خود بی نظیر هستند.
در مقایسه با آثار نرودا، جلوهی جهانوطنی ترانههای خارا کمرنگتر است چراکه استفاده از موزیک آندی و سرودن تصنیفهای محلی هویت شیلیایی خاصی به آثار وی بخشیده. میتوان گفت اگر شعر نرودا مرزها را میشکند و فرای آن در دل هر انسان رنج دیدهای نفوذ میکند موزیک ویکتور خارا با وجود استفاده از ترانههای فولک همان کارکرد را دارد.
ترانههای او بیشتر روایت محور هستند و در اغلب آنها راوی خود اوست. ستایش مبارزه برای به دست آوردن عدالت، رنج زندگی تودههای مردم و اندیشههای سیاسی مضامین غالب آثار خارا است. در کنار همهی اینها در تمامی کارهای او حس ناسیونالیستی قوی جریان دارد. حسی نه از نوع ویرانگر و افراطی آن، بلکه برخاسته از عشقی عمیق به زادگاه خویش است.
اندیشههای سیاسی وی بخش جدایی ناپذیری از آثار او هستند. سال ۱۹۶۶ ارائهی آلبومی با هویت ضد امپریالیستی که محتوای بند بند ترانههایش حمایت از طبقهی کارگر است از نمودهای شخصیت هنرمندی متعهد است که خاموش ماندن را جایز نمیداند. در روزهای پر شور انتخابات۱۹۷۰ در کنار آلنده از موضع سوسیالیستی او حمایت میکرد. کنسرتهایی که در استادیوم سانتیاگو برگزار میشد همگی گواه این مطلب است.بیشتر کاراهای او در قالب سرودها و تصنیفهایی هستند که به سرعت محبوب شدند، معروف ترین آنها که به چندین زبان از جمله فارسی برگردان شده است آهنگ el pueble unido jamas seva vencido است که با عنوان بر پاخیز در در سالهای دهه پنجاه در ایران شهرت فراوانیافت. سرودی انقلابی که سرجیو اورتگا، آهنگساز شیلیایی به همراه خارا در جمع طرفداران آلنده اجرا کردند:
مردم متحد هرگز شکست نمیخورند/برپاخیز و سرود بخوان ما پیروز خواهیم شد
سرانجام بعد از پیروزی آلنده در انتخابات، ترس ایالت متحده آمریکا درجریان جنگ سرد موجب شد که تحریم ها و تهدیدها به سمت دولت آلنده روانه شود و در نهایت ارتش شیلی به فرماندهی پینوشه و طرح از پیش تعیین شدهی سازمان سیا دست به کودتا زدند.در جریان این کودتا که در۱۱سپتامبر ۱۹۷۳ اتفاق افتاد و به سپتامبر سیاه معروف شد، هزاران تن از هنرمندان متعهد شکنجه شدند و به قتل رسیدند.اوج این قصابی در استادیوم سانتیاگو اتفاق افتاد استادیومی که چند سال پیش از این صدای زمزمههای صلح و عدالت طلبی را طنین انداز بود. استادیوم سانتیاگو شاهد قطع دو دستی بود که روزگاری از دردهای مشترک مردم مینوشت.
ویکتور خارا به همرا پنج هزار تن دیگر در ۱۱سپتامبر ۱۹۷۳به رگبار گلوله بسته شدند. انقلاب شیلی نشان داد که شاید بتوان صداهای مخالف را خفه کردو دست به حذف فیزیکی معترضین زد اما نمیتوان تا همیشه اوضاع را بر منوال خودکامگی ادامه داد حتی اگر ابر قدرتها حامی چنین جریانهایی باشند.
از تاثیرات ترانههای خارا بر موزیک جهان میشود به همین اکتفا کرد که در دهه های۷۰و۸۰ میلادی، آن زمان که اوج درخشش گروههای پاپ و راک غربی در سراسر دنیاست، بیتلز، پینک فلوید، رولینگ استونز ، کویین و حتی نمونههای شادتر و سرخوش تری چون آبامینیا جای خود را میان مردم جهان باز کرده بودند، موزیک ویکتور خارا لاجرم درد را در انسان زنده میکند، زخمهای کهنه را ریش میکند، سرپوشها را کنار میزند تا دوباره و دوباره به همگان یادآوری کند که:
هرگز به فکرتان رسیده که این سرزمین مال ماست؟
مال کسی ست که بخش بزرگی از آن را در اختیار دارد
حصارها را ویران کن
آنها را در هم بکوب
این سرزمین مال ماست
منبع: وبسایت سایهها(خانهی ادبیات معاصر)
ارسال دیدگاه