#محمدحسن_معیری (تولد ۱۲۸۸، مرگ ۲۴ آبان ۱۳۴۷) که با عنوان #رهی_معیری شناخته شده است، یکی از قلههای ترانهسرایی در تاریخ موسیقی معاصر ایران به شمار میرود.
او را به حق میتوان پیشروی ترانهسرایی مدرن امروزی لقب داد. چرا که او پیش از آنکه ترانه سرا باشد، شاعر بود و از دانش شعری و ذوق آن بهرههای کافی داشت. غزل را میشناخت و به همین دلیل از او با عنوان #سعدی زمانه یاد شده است. غزلهایی که او سروده عمدتاً عاشقانه و جانسوزاند و بخشی از آن را باید محصول عشق شورمندانهی او به «مریم فیروز» (دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما) دانست که بی تأثیر در برآمدن چنین غزلها و ترانههای نابی نبوده است.
چنان که برخی از غزلهای او از سوی خوانندگان در آوازها و تصانیف مختلف به کار گرفته شدند که از جملهی آنها غزل با مطلع: «آنقدر با آتش دل ساختم تا سوختم» است که #اکبر_گلپایگانی در برنامه گلهای تازه شماره ۹۱ در بیات ترک آن را خواند و نیز غزلهای دیگر او که بسیار و به کرات مورد استفادهی آوازخوانان قرار گرفت.
رهی معیری از تمامی ترانهسرایان نسل بعد از خود همانند، #معینی_کرمانشاهی، #بیژن_ترقی، #اسماعیل_نواب_صفا و … با سابقهتر است و همین سابقه به او فضل تقدمی بخشید که در هر دو حوزهی ترانهسرایی و غزلسرایی طبعآزمایی کند و وجهه و اعتباری به ترانه و شعر بخشد که در دوره پیش از آن از چنین وزن و اعتباری بهرهمند نبود و محتوی تقریباً تهی داشت.
آن گونه که حسن مشحون در کتاب تاریخ موسیقی خود آورده است، رهی، از دو دانگ صدا بهرهمند بود و موسیقی را هم خوب میشناخت. در دورههایی تقریباً نفر دوم برنامه گلهای رادیو بعد از داود پیرنیا بود و بعد از درگذشت او نیز مدتی سکاندار این برنامه مهم به شمار میآمد.
در کارنامهی کاری رهی معیری همکاری با آهنگسازان و خوانندگان متعددی آمده است. شروع به کار ترانهسرایی او به سالهای دههی اول قرن حاضر بازمیگردد.
معیری در گفتوگویی رادیویی که از او موجود است، شروع ترانهسرایی خود را سال ۱۳۱۱ عنوان میکند که برای کنسرتی که #حسین_یاحقی داشت دو ترانه یکی در سه گاه با نام «بر غم» و دیگری در دشتی با عنوان «لولی مست» سرود.
اما شهرت اصلی او به ترانهسرایی با ساخت ترانهی «شد خزان» روی ملودیای از بدیع زاده در دستگاه همایون بازمیگردد که در سال ۱۳۱۳ آن را ساخت.
او خود در همان گفتوگوی رادیویی ترانههای نوای نی، من از روز ازل دیوانه بودم، لولی مست، شب جدایی، کاروان، به کنارم بنشین، آهنگ آذربایجان و خزان عشق را در زمره موفقترین ترانههای خود نام میبرد، اما از ترانهی «کاروان» با آهنگسازی مرتضیخان محجوبی که خود در همان گفتوگو سهمی را به رضا محجوبی (برادر بزرگتر مرتضی) میدهد به عنوان بهترین کار خود یاد میکند.
این ترانه در گلهای رنگارنگ ۲۱۷ با صدای #غلامحسین_بنان و با تنظیم جواد معروفی اجرا شد و هنوز هم یکی از تاثیرگذارترین ساختههای موسیقی ایرانی از آن یاد میشود. ترانهی «نوای نی» نیز حاصل همکاری این سه تن است و در همان فضای اثر کاروان سروده و خوانده شد، اما هیچگاه توفیق و اقبالی را که کاروان به دست آورد نتوانست به دستآورد.
اگر بخواهیم یک مثلث هنری موفق در تلفیق شعر و موسیقی و آواز را نام ببریم بیتردید، نام روحالله خالقی، رهی معیری و غلامحسین بنان، بر تارک این انتخاب مینشیند. در کارنامه کاری رهی معیری با خالقی و بنان ۹ ترانه موجود است که همه این آثار حاصل همنشینی این سه تن با یکدیگر است. از جمله ترانههای معروف میتوان به «من از روز ازل» در سهگاه و نیز «آذربایجان» در شور اشاره کرد.
ترانهی آذربایجان از دو بخش تقریباً مجزا در آهنگسازی و شعر ساخته شده است که پاره اول آن در فراغ یار است و در پاره دوم شاعر به دیار تبریز وآذربایجان سفر میکند . در این بخش لحن ترانه نیز فضایی حماسیتر به خود میگیرد و آهنگساز نیر با بهرهگیری از فضای مقام شهناز در دستگاه شور، وجهی حماسی به کار میبخشد.
پس از خالقی رهی، همکاریهایی با علی تجویدی و مهدی خالدی داشت که از جمله معروفترین آنها میتوان به ترانهی «به کنارم بنشین» خالدی اشاره کرد که با صدای بانو دلکش در دستگاه همایون اجرا شد. همچنان که با علی تجویدی نیز همکاریهای خوبی داشت و دو ترانهی «دیگر چه خواهی» با صدای حمیرا در دستگاه شور و نیز ترانه آزاده با صدای هایده از جمله آنهاست.
این ترانه نخستین کاری است که هایده خوانده و آخرین ترانه ساخته شده رهی است که در بستر بیماری آن را سرود.
پس از درگذشت رهی نیز آثار او چه در قالب آواز و چه در قالب ترانه با اقبال آهنگسازان و خوانندگان روبرو شد. که از جمله آنها میتوان به سه ترانه زیر اشاره کرد که از اقبال بیشتری در میان مخاطبان بهرهمند شدند.
یکی از ترانههای ماندگار او «یاد ایام» است که #محمدرضا_شجریان آن را سرود و ابتدا در کنسرتی در سال ۱۳۷۱ در آمریکا به روی صحنه برد و بعد در آلبومی با همین نام منتشر ساخت. ترانهای که مایهای از موسیقی نواحی خراسان را در خود دارد و در سه دههی اخیر در زمره ترانههای ماندگار از آن میتوان یاد کرد.
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم/ در میان سبزه و گل آشیانی داشتم
دیگر ترانهای که سه دهه بعد از درگذشت رهی سروده و بسیار مورد توجه قرار گرفت روی شعر «ساقی بده پیمانهای» است که در آلبوم سرو سیمین به آهنگسازی محمدعلی کیانینژاد در مایه سه گاه ساخته و منتشر شد.
این کار در دورهای خوانده شد که صدای علیرضا افتخاری در اوج قرار داشت و گروه دستان نیز تازه پا به میدان گذاشته بود و اثر را باید از جمله کارهای ماندگار موسیقی دهه هفتاد نام نهاد.
روی همین شعر نزدیک به دو دهه بعد پویا سرایی تصنیفی ساخت که محمد معتمدی در سهگاه آن را خواند.
حسین پرنیا، آهنگساز و نوازنده سنتور، نیز به سراغ رهی رفتند و ترانهای را به نام «به یاد رهی» با صدای ایرج بسطامی منتشر ساختند در درستگاه همایون که به خصوص بعد از مرگ بسطامی، اقبال مناسبی به آن شد.
در همین سالها ترانه « داغ تنهایی» رهی با صدای عبدالحسین مختاباد در آلبومی با همین نام از ساختههای امید سیاره منتشر شد. ترانهای که اگر چه به قوت دو آثار شجریان و افتخاری نبود، اما به دلیل آنکه در سالهای اوج خوانندگی مختاباد خوانده شد، از اقبال مناسبی بهرهمند شد.
اکنون که پنج دهه از مرگ رهی میگذرد نه تنها ترانههایی که او در زمان حیاتش ساخت و همچنان و به روایتهای مختلف خوانده میشود، بلکه دیگر اشعار و ترانههای او نیز همچنان با اقبال آهنگسازان و خوانندگان روبهروست و بارها و بارها روی آنها ملودی و آهنگ ساخته میشود.
ارسال دیدگاه