#حسین_آتش_پرور در ۲۰ آبان ۱۳۳۱ در دیسفان گناباد خراسان بدنیا آمد. او از سال ۱۳۴۰ در مشهد زندگی میکند.
در ادامه زندگی نامه ی او را از زبان خودش مطالعه می کنیم :
در دوران کودکی قبل از این که ما به مشهد بیاییم، پدرم در مشهد بود و ما با مادرمان در دیسفان زندگی میکردیم. مادرم فرد جزئینگری بود و در آنچه به ما میگفت، جزئینگری خاصی مشاهده میشد و من آن جزئینگری را به یاد سپردم. بعدها فهمیدم که جزئینگری باعث ایجاد تصویر در ذهن میشود و به درد داستاننویسی میخورد. پدربزرگ مادریام نیز همینطور بود. البته هیچکدام از آنها سواد نداشتند و سوادشان شفاهی بود. من خود از اولین نسلهای باسواد بودم.
در آن دوره در روستا هیچ کتابی به دست من نمیرسید، تا این که به شهر آمدیم و آرامآرام با کتاب آشنا شدم. من 9 ساله بودم که به مشهد آمدیم. در آن دوره فضای متفاوت و متضاد مشهد، دیدن درخت پرتقال و کاج که در زمستان هم سبز بود، ساختمانهای دوطبقه، خیابان، چراغ، لامپ و… همه برای من جدید بود. این تضادها به جهان ما اضافه شد و در ذهنم به صورت انباشت داستانی درآمد. شاید نسل امروز نسبت به نسل ما دنیای یکنواختتری داشته باشند. نسل ما روستا و شهر، دوران پیش و پس از انقلاب، جنگ و همچنین ظهور اینترنت را تجربه کرده است. همهی اینها بر داستاننویسی ما تأثیر گذاشت.
اولین داستانم در دوران دبیرستان در سال 1350 در روزنامهی خراسان چاپ شد. پس از آن اولینبار که آثارم در کتابی منتشر شد، در مجموعهداستان «دریچهی تازه» و همراه با داستانهایی از #محمود_دولت_آبادی، #اصغر_الهی و چند نفر دیگر بود که در سال 1367 منتشر شد.
کتاب دومی که اثری از من در آن چاپ شد، «خوابگرد و داستانهای دیگر» نام داشت که گردآورندهی آن خودم بودم و آثاری از #هوشنگ_گلشیری، #قاضی_ربیحاوی و دیگران در آن گرد آمد و در سال 1369 چاپ شد.
پس از آن در سال 1372 مجموعهداستان «اندوه» و در سال 1384 رمان «خیابان بهار آبی بود» را منتشر کردم.
بعد از آن هم مجموعهداستان «ماهی در باد» و کتاب «کوزهها در جستوجوی کوزهگر» را نوشتم و منتشر کردم.
در کتاب «کوزهها در جستوجوی کوزهگر» من به ساختارشناسی داستانی ترانههای #خیام پرداختهام.
در سالهای دههی 1370 که داستانهای مینیمال مطرح شدند، متوجه شدم خیام مینیمالیستترین نویسندهی جهان است.
بنابراین پژوهش بر روی ساختار داستانی آثار خیام توجهم را جلب کرد و روی هفت ترانهی خیام کار کردم. در این کار هر ترانه نماینده یک گروه از ترانههای اوست.
در حال حاضر نیز مشغول کار بر کتاب «کوزهها در جستوجوی کوزهگر» هستم و قصد دارم کارهای جدید را همراه با مقالههای قبلی در یک کتاب تازه منتشر کنم.
در این کار از نسخهی #صادق_هدایت استفاده کردم و البته از نسخههای #فروغی، #علی_دشتی و #احمد_شاملو و آثار نثری مانند نوروزنامهی خیام و سفرنامهی #ناصر_خسرو بهره بردم.
همچنین به زبان دری که هماکنون در مناطقی از خراسان و کشور افغانستان و… کاربرد دارد، توجه کردم؛ چراکه همهی تصحیحهایی که از رباعیات خیام در دست داریم، فارسی معیار را اساس قرار دادهاند، در حالیکه رباعیات خیام به فارسی دری سروده شدهاند.
از آن جهت به خیام علاقه دارم که خیام ریاضیدان بوده و میدانسته کلمه را کجا به کار ببرد. او نسبت به همهی شاعران و نویسندگان دیگر کمتر کلمه به کار برده و در آثارش از سادهترین واژهها استفاده کرده است. به همین دلیل آثار او با قصهنویسی امروزی تطابق دارد و واجد ارزش است؛ به طوری که گویی ترانههایش را امروز سروده است.
همچنین پس از مدتی مجلهای احداث کردم و در آن به فعالیتهای خویش میپردازم. ین مجله از سال 1385 تا امروز منتشر میشود و من مسئول بخش داستان آن هستم.
در حال حاضر شمارهی 23 آن در راه است. بیشتر وقت من را هم همین مجله گرفته است.
آتشپرور از بزرگترین ادیبان و پژوهشگران ادبی و همچنین یکی از بزرگترین داستاننویسان ایران زمین است.
آثار
خوابگرد و داستانهای دیگر (به همراه آثاری از هوشنگ گلشیری، قاضی ربیحاوی و دیگران)
اندوه (مجموعهداستان)
خیابان بهار آبی بود (رمان نو)
کوزهها در جستوجوی کوزهگر (ساختارشناسی داستانی ترانههای خیام)
ماهی در باد (مجموعهداستان)
خانهی سوم داستان (بررسی شکل و ساخت داستانهای نسل سوم)
مروری بر آثار و اندیشهها
حسین آتش پرور یکی از فعالان بلندمرتبهی حوزهی ادبیات داستانی در ایران زمین است. کمتر کسی است که با دنیای ادبیات و نویسندگی آشنا باشد و به فعالیتهای حسین آتشپرور آگاه نباشد.
در باب خدماتی که او به جامعهی ایرانی عرضه کرده است، ذکر همین نکته بس که او در کنار نویسندگی، مجلهای به نام «نوشتا» را چاپ میکند که در باب ادبیات داستانی است و جز معدود مجلههای ایرانی است که در سطح بینالمللی فعالیت میکند.
این مرد بزرگ حوزهی ادبیات داستانی اما تمرکز اصلیاش بر روی نویسندگی رمان و داستان است.
در باب حسین آتشپرور و داستانهایش میتوان چنین گفت که تصویر زندگی مردمان و ارتباطات میان آنها ، بحث اصلی و قالب داستانهای او را تشکیل میدهد.
اما اگر بخواهیم جزئیتر به این قضیه نگاه کنیم باید چنین بگوییم که آتشپرور یکی از ادیبان حوزهی فولکلور ماست و ادبیات او و داستانهای اکثریت قریب به اتفاق تمهای روستایی و محلی را در خود جای داده است. او خراسانی است و از اهالی گناباد است. این زندگی در روستا، این همنشینی در روستا باعث شده است که قلم او نیز عطر صفا و مهر و محبت مردمان روستا را به خود بگیرد. بسیاری از آثارش را با تم اتفاقاتی که در گناباد رخ داده است، مینویسند و یکی از ویژگیهای بسیار متعالیای که منتقدین به آن اشاره دارند این است که آتشپرور یکی از ادیبانی بوده است که درقالب داستانهایی که تحریر کرده است، ادبیات، گویش، لهجه، رسم و رسوم و باورها و تفکرات گنابادیها را زنده کرده است.
اگر بخواهیم ارزشی برای کار او قائل شویم باید چنین بگوییم که کار او در مقام یک دانشنامهی فرهنگی-زبانی برای گناباد و خراسان، محسوب میشود و از ارزش و جایگاه والایی برخوردار است.
وی یکی از بزرگترین پژوهشگران در باب شعر خیام است.
ارسال دیدگاه