اکران اینترنتی مستند «توران خانم» ، اثر #رخشان_بنی_اعتماد و #مجتبی_میرطهماسب، #توران_میرهادی (۱۳۹۵-۱۳۰۶) را در فضای مجازی و رسانهای در مرکز توجهات جای داده است. ساختهی این دو به معرفی اجمالی و بزرگداشت توران خانم، از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و فرهنگنامهی کودکان و نوجوانان، میپردازد.
نمایش «توران خانم» مدتی است که به پایان رسیده، اما هنوز بسیاری، از شخصیتهای سرشناس گرفته تا کاربران عادی، به خصوص در شبکههای اجتماعی، از آن با تحسین یاد میکنند. به گفتهی سازندگان ده هزار بلیت برای تماشایش به فروش رسید که درآمدش به فرهنگنامه اختصاص یافت.
در هنگام اکران «توران خانم» کار تا آن جا بالا گرفت که گزارشگر پرطرفدار فوتبال در حین شرح بازی ایران-اسپانیا در جام جهانی جملهای مشهور از توران میرهادی را - که خود او از مادرش نقل کرده - بر زبان آورد: «غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کنیم.» اما آیا پدیدآمدن موجی چنین احساساتی برای معرفی شخصیتی فرهنگی و فرهنگنامهنویس که به شناخت درست و دقیق اهمیت میداد، نشانگر کاستی و رویهنگری فرهنگ عمومی ما حتی در میان نخبگان و تحصیلکردگان نیست.
به نظر میرسد فیلم و استقبالی که برانگیخت، فرصتی است برای یادکرد توران میرهادی، او که دهههای متمادی در گفتمان مسلط سیاستزدهی ایران ناشناخته ماند و یا نادیده انگاشته شد. افزون بر این موج توجه عاطفی، آشنایی بیشتر با زندگی و کار او در چشمانداز تاریخی و اجتماعی ایران آن زمان همچنان ضروری به نظر میرسد. خاصه که خود توران خانم، هم در فرهنگنگاری و هم در تعلیم و تربیت، به داوری علمی فارغ از مبالغه و شتابناکی معتقد بود.
توران و ایران
در سالهای آغازین جوانی توران میرهادی، شخصیت و اندیشههای #جبار_باغچه_بان و #محمدباقر_هوشیار، که نخستین آموزگاری پیشرو و بزرگ بود و دیگری استاد برجستهی آموزش و پرورش، بر او تأثیر بسیار گذاشت. به رغم مخالفت پدرش رشتهی طبیعی را در دانشگاه تهران رها کرد و یک سال پس از پایان جنگ جهانی دوم برای تحصیل در رشتهی روانشناسی به فرانسه رفت. آن زمان اروپا به تنگسالی و تنگنا دچار بود. در پاریس در شرایطی دشوار و با جیرهی مواد غذایی اندک زندگی گذراند؛ در سوربن در روانشناسی تربیتی تحصیل کرد و نیز در شاخهی آموزش پیش از دبستان در کالجی دوره دید.
روشهای جدید تعلیم و تربیت و روانشناسی کودک را آموخت و در ۱۳۳۰ خورشیدی به ایران بازگشت. اندکی بعد با سرگرد جعفر وکیلی -از اعضای شاخهی نظامی حزب توده- ازدواج کرد. سالی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، این تشکیلات لو رفت و اعضای آن دستگیر شدند. وکیلی اعدام شد. او در نامههایش از زندان به توران توصیه کرده بود که به حزب توده اعتماد نکند و به کار فرهنگی بپردازد. میرهادی در سال ۱۳۳۴ در ۲۸ سالگی، با حمایت مالی پدر و کمکهای مادرش کودکستان فرهاد را -به نام برادر درگذشتهاش- بنیان نهاد. این کودکستان، سنگ بنای اولیهی مجتمع آموزشی بزرگ و پیشرویی به همین نام شد. در همین ایام با محسن خمارلو از دوستان همسر سابقش ازدواج کرد که تا هنگام مرگش (۱۳۵۸) پشتیبان مالی و حامی معنوی او بود.
در ۱۳۴۱ شورای کتاب کودک را -که او و #لیلی_ایمن چند سالی بود خیال تاسیسش را داشتند- پایه گذاشتند. این کار با حضور و همکاری شخصیتهایی فرهنگی همچون #مهری_آهی، #توران_اشتیاقی، #یحیی_مافی و #معصومه_سهراب، وهنرمندانی مانند #نورالدین_زرین_کلک، #پرویز_کلانتری، #مرتضی_ممیز ممکن شد.
توران میرهادی در پیش از انقلاب در تألیف کتابهای درسی تعلیمات اجتماعی، تاریخ و جغرافیای دبستان نیز مشارکت داشت. پس از انقلاب مجتمع فرهاد را -که آن زمان ۱۲۰۰ دانشآموز داشت- مصادره کردند و درهای آموزش و پرورش را بر او بستند و خود را از تجربه و دانشش بینیاز دانستند. از سال ۱۳۵۸ تألیف فرهنگنامه آغاز شد.
از این پس تا سالهای پایانی عمر، توران میرهادی در جایگاه دبیر اجرایی فرهنگنامه یکسره به کار تألیف دایرهالمعارفی به زبان فارسی برای کودکان و نوجوانان ایرانی (۱۰ تا ۱۶ ساله) پرداخت. این مجموعه به گفتهی او با توجه ویژه به تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران تألیف میشد. میرهادی از دههی چهل این آرزو را در سر میپروراند اما کار انتشار همهی جلدها در زمان حیاتش به پایان نرسید. از فرهنگنامهی بیست و چند جلدی، تاکنون هفده جلد به چاپ رسیده است.
در دههی ۳۰ در ایران گفتمانهای ملیگرایانه و نیز عدالتخواه که از آنها اهدافی همچون آبادکردن و نوسازی میهن و دانشگستری عمومی نشات میگرفت نه تنها هواخواهان بسیار داشتند که چارچوبی برای تفکر بودند. تلاشگران سیاسی و فرهنگی متأثر از تفکر چپ و یا جریان ملیگرا، گرچه کوشش و جوشش فردی هم داشتند، مقصود را در حرکتهایی جمعی میجستند که به جامعه پویایی و تحرک بخشد.
کسانی چون توران میرهادی، لیلی ایمن، #آذر_رهنما و معصومه سهراب فیالمثل، در چنین شرایطی به فعالیتهای فرهنگی و آموزشی روی آوردند. هم در جایگاه زنانی که در جامعهی سنتی به حاشیه رانده شده بودند در اجتماع پایگاه جستند و یافتند، هم برای کودکان که در عرف متصلب همچون زنان در شمار داراییهای مرد به شمار میآمدند، آزادی خواستند.
این آزادیخواهی در صور گوناگون از جمله ادبیات مستقل کودکان و نیز آموزش و پرورش کودک محور تبلور یافت. آنها افزون بر تثبیت نقش زنان، برای کودکی به مثابه حق و نهاد مستقل، اعتبار اجتماعی و حقوقی آفریدند. به همین سبب رشد آزادی و تحرک اجتماعی زنان در تاریخ ایران پیوندی معنادار مییابد با تأسیس نهاد کودکی در ایران و به همین سبب است که در مدرسهی فرهاد و شورای کتاب و فرهنگنامه بیشتر نیروها از زنان بودهاند.
از این سه سازمان مردمنهادی که توران میرهادی با یاری همکاران و دوستانش بنیان نهاد، جز مجتمع آموزشی فرهاد که پس از انقلاب بسته شد، شورای کتاب کودک و فرهنگنامه کودکان همچنان برقرارند. مدرسهی فرهاد در آموزش و پرورش مدرن پیشرو بود، شورا درنهادسازی برای ادبیات کودکان پیشگام به شمار میآمد، و فرهنگنامه، نخستین دایرهالمعارف تألیفی به زبان فارسی برای کودکان ونوجوانان است. فرهنگنامهی کودکان و نوجوانان آخرین طرح گستردهی توران خانم، در زمان حیات او به پایان نرسید و کار انتشار آن به سبب مشکلات مالی و کمبود نیروی متخصص، به درازا کشیده است. مدیریت توران میرهادی در فرهنگنامه گرچه از نظر آموزش نیروی انسانی موفق ارزیابی میشود، در به انجام رساندن پروژه چندان کامیاب نبود.
افزون بر موانع ناشی از محدودیتهای مالی، میتوان این نقد را بر او وارد دانست که نتوانست میان دو مؤلفهی سرعت و دقت در تهیه و تنظیم مقالات تعادل برقرار کند. به تغییرات ناگهانی و یکباره جهان -ناشی از انقلاب اینترنتی و انفجار اطلاعات- چندان اهمیت نداد. انتشار فرهنگنامه طولانی شد و دایرهالمعارفهای آنلاین به زبان انگلیسی و فارسی در دسترس کودکان و نوجوانان قرار گرفت. مخاطبان هنوز نیاز به استفاده از دایرهالمعارفی چون فرهنگنامه را درنیافته بودند که منابع آسانیابتر از راه رسیدند و عمومیت یافتند.
ستیز با میانمایگی
نحوه زیست توران میرهادی شورشی علیه میانمایگی بود. میانمایگی با انفعال فرد در برابر هراس ملال و طرد و تن دادن به کلیشههای رایج زندگی تکثیر میشود. کوشش او برای آزادی نهاد کودکی و نهادینه کردن آزادی در آموزش و پرورش کودک، رهیافتی بود برای جستن از قیود اسارت ترس و تکرار. رهایی از ترس به پرسش کشیدن چارچوبهای تجویزی بررسینشده، و رهیدن از چرخهی الگوهای تکراری زیستن. مخالفتش با آموزش و پرورش رقابت محور و یکسانساز نیز از این جهت بود که آدمی را بیتوجه به تفاوتهای فردی به موجودی برتریجو فرومیکاهد و در این قید به اسارت درمیآورد.
او تعلیم و تربیت را روشی برای آزاد اندیشیدن و کلیشهزدایی از تفکر میدانست. در روزهای پس از اکران «توران خانم»، اظهارنظرات مثبت دربارهی این شخصیت داغتر شد. در برخی پیامها و نوشتهها، القابی مانند «مادر آموزش و پرورش» و «مادر ادبیات و کودک» در توصیف او به کار رفت.
روح غالب این واکنشها تأیید و ستودن حداکثری و نادیدهگرفتن دیدگاه انتقادی است. کسانی که توران میرهادی را از نزدیک میشناختند، میدانند که او جوشش عواطف را با درک درست اشتباه نمیگرفت و القاب اغراقآمیز را بر نمیتافت. این شیوه و رویکرد با آن چه او میخواست و درست میدانست سازگاری ندارد.
مرور فهرست فعالیتهایش در بیش از نیم قرن نشان میدهد که به کارهای علمی و فرهنگی درازدامن با پیوستگی و آهستگی باور داشت، که شناخت تدریجی و ژرف را ممکن میسازد. نگران بود که در واکنشهای شتابناک اندیشهورزی توقف یابد و میانمایگی به جای آگاهی بنشیند یا چنان که #مارکس میگفت، آگاهی کاذب برسازد و فراگیر کند.
ارسال دیدگاه