#برام_استوکر با الهام از اسطورههای رومانیایی، دراکولایی خلق کرد که به مشهورترین چهره «داستانهای خونآشامی» در قرن بیستم تبدیل شد؛ داستانی که شاید قرار نبود از اول به صورت داستان نوشته شود.
در مورد این که این داستان چطور به فکر برام استوکر، نویسندهی ایرلندی خطور کرد یا این که اصلاً شخصیت دراکولا از کجا آمده، روایتهای زیادی هست اما چیزی که بیشتر مورخان ادبی و زندگینامهنویسان بر آن توافق دارند، این است که نویسنده در سفری که به دهکدهی ویتبی در سواحل شمال شرقی یورکشایر داشت، با آن مناظر مه گرفته و قصرهای اسرارآمیزش زمینهای برای صحنههای وحشتناک داستان فراهم آورد. از دیگر منابع الهام استوکر برای نوشتن داستان دراکولا شاید دیدار او از قصر «اسلین» در آبردینشایر و یا مقبرههای کلیسای سنت میشان در دوبلین باشد.
دراکولا برای اولینبار در سال ۱۸۹۷ به چاپ رسید و گفته میشود که استوکر هشت سال را صرف تحقیق و بررسی فرهنگهای اروپا و خواندن افسانههای مربوط به خونآشامان کرده بود.
او به علت علاقهی زیادی که به علم و پدیدههای ماورای طبیعت داشت، تعداد زیادی رمان علمیتخیلی با مضامین ترسناک و موجوداتی عجیب و اتفاقاتی باورنکردنی نوشت. اما هیچکدام به اندازهی «دراکولا» مشهور نشد و بر سر زبانها نیفتاد. در میان این آثار میتوان از «جواهر هفت ستاره» (۱۹۰۳)، «جادهی پامچال» (۱۸۷۵)، «عبور مار» (۱۸۹۰)، «دوشیزه بتی» (۱۸۹۸)، «راز دریا» (۱۹۰۲)، «بانوی کفن» (۱۹۰۹)، و «آشیانهی کرم سفید» (۱۹۱۱) نام برد.
دراکولا یک نوشتهی «رسالهای» است و به صورت خاطرات، تلگرافها، و نامههای ارسال شده بین افراد نگاشته شده است. این کتاب تاکنون به دهها زبان مختلف ترجمه شده و تعداد نمایشها، داستانها، فیلمها و شعرهایی که از آن اقتباس شده بیشمار است.
اولین نسخهی سینمایی دراکولا، فیلم «نوسفراتو» (۱۹۲۲) به کارگردانی #فردریش_ویلهم_مورنائو و با بازی مکس شرک بود. نوسفراتو زمانی ساخته شد که بیوهی استوکر هنوز زنده بود.
او از سازندگان فیلم به دلیل آن که از او اجازهی ساخت نگرفته بودند و هیچگونه حقوق معنوی پس از پخش فیلم را به او نداده بودند، شکایت کرد. رسیدگی به این پرونده حقوقی سالها ادامه داشت. او خواهان نابودی همه نسخههای فیلم و نگاتیوهای موجود شده بود.
بالاخره در ۱۹۲۵ موضوع فیصله یافت و دادگاه به نفع خانم استوکر رأی داد. البته هنوز چند نسخه از این فیلم که یکی از شاخصترین فیلمهای اکسپرسیونیست آلمان است، باقی مانده است.
یکی دیگر از مشهورترین اقتباسهای سینمایی از این اثر، «دارکولای برام استوکر» ساختهی #فرانسیس_فورد_کاپولا است که در سال ۱۹۹۲ با بازی #گری_اولدمن، #کیانو_ریوز و #آنتونی_هاپکینزساخته شد؛ اقتباسی که به گفتهی منتقدان یکی از نزدیکترین آثار سینمایی به کتاب است.
کریستوفر لی، دنهولم الیوت، جک پالانس، لوئی ژاردن، فرانک لانگلا، کلاوی کینسکی، جرالد باتلر و گری اولدمن تنها چند نفر از بازیگران مشهور جهان هستند که در این نقش به یاد ماندنی بازی کردهاند.
از ریاضی و فلسفه تا تئاتر و ادبیات
آبراهام «برام» استوکر در ۸ نوامبر ۱۸۴۷ در کلونتارف، حومهی دوبلین به دنیا آمد. او فرزند سوم یک خانواده با هفت فرزند بود.
مادرش شارلوت ماتیلدا تورنلی (۱۸۱۸- ۱۹۰۱) و پدرش آبراهام استوکر (۱۷۹۹- ۱۸۷۶) کارمند دولت بود.
او به دلیل یک بیماری که تشخیص دقیق آن برای پزشکان دشوار بود در بیشتر دوران کودکی قادر به راه رفتن نبود و بیشتر سالهای کودکی خود را در تختخواب گذراند.
بسیاری از منتقدان هنری معتقدند که این بیماری و نیاز او به کمک دیگران در زندگی، تجربهای عمیق بر روی افکار او گذاشت که بعدها در آثار ادبی او مشاهده شد.
خواب ابدی و رستاخیز مردگان که مفاهیم اساسی و کلیدی داستان دراکولا است یا قدرت خارقالعاده او در به پرواز در آمدن به شکل خفاش و عبور از دیوار به شکل مه، همه گویای آروزهای نهانی نویسنده در دوران کودکیاش بود که به دلیل ناتوانی جسمی نمیتوانست از پاهای خود استفاده کند.
او در خاطراتش از این دوران مینویسد: «من ذاتاً اندیشمند بودم و فراغتی که به دلیل بیماری طولانی مدت نصیبم شده بود، به من این فرصت را داد تا دربارهی بسیاری از مسائل بیاندیشم. اندیشههایی که برای سالهای آتی بسیار پر ثمر بودند.»
اما چند سال بعد، در هفت سالگی به طور معجزهآسایی کاملاً شفا یافت و به مدرسه رفت. او که دانشآموز خوب و باهوشی بود موفق شد در ۱۸۶۴ به کالج ترینیتی، قدیمیترین و از معتبرترین دانشگاههای ایرلند، در دوبلین راه پیدا کند.
در آنجا به تحصیل در رشتهی ریاضیات مشغول شد و با وجود بیماریاش در دوران کودکی به تیم دو و میدانی کالج راه یافت و توانست جوایز زیادی در این رشتهی ورزشی کسب کند.
استوکر همچنین به سمت رئیس جامعهی فیلسوفان کالج انتخاب شد و ادارهی امور جامعهی مورخان کالج را نیز بر عهده داشت.
بعد از فارغالتحصیل شدن با بالاترین رتبه در سال ۱۸۷۰، در راه پدرش گام نهاد و کارمند دولت شد.
تجربیات او در این سالها الهامبخش او برای نوشتن داستان «وظایف منشی در نشستهای جنبی در ایرلند» (۱۸۷۹) شد.
اما عشق و علاقه وافرش به ادبیات، او را لحظهای آرام نمیگذاشت و صرفاً کارمند دولت بودن عطش او را برای هنر سیراب نمیکرد.
سرانجام برای آن که روحی تازه به روزهای ملالانگیز خود ببخشد، در روزنامهی «دابلین ایونینگ میل» شروع به نوشتن نقد تئاتر کرد.
یکی از نقدهایی که بر بازیگری «سر هنری #ایروینگ» در نقش هملت از آثار ویلیام شکسپیر نوشت، سبب آشنایی او با این بازیگر تئاتر شد و دوستی نزدیک و صمیمانهای میان این دو به وجود آمد. او سالها وقت خود را صرف امور ایروینگ کرد و او را در حد پرستش دوست داشت.
و به این ترتیب و آن طور که #آرتور_رابرت_لیثام، نویسنده میگوید: «عنوان مشهورترین داستان در سبک وحشت، در آخرین لحظه عوض شد.»
در ۱۸۷۸ ایروینگ از استوکر درخواست کرد که مدیریت تئاتر لایسیوم در لندن را بر عهده گیرد. استوکر با کمال میل پیشنهاد او را پذیرفت و نزدیک به ۳۰ سال در این مقام باقی ماند.
دوستی او با ایروینگ و تجربیات او به عنوان مدیر تئاتر لایسیوم به نوشتن «خاطرات شخصی از هنری ایروینگ» (۱۹۰۶) منجر شد. همچنین تاریخ گروه تئاتر (۱۹۰۸) نیز گویای خاطرات او از همان دوره است.
استوکر در ۱۸۷۸ با فلورانس بالکوم، بازیگر زیبای تئاتر ازدواج کرد و این زوج ساکن لندن شدند. آنها صاحب یک پسر شدند و او را ایروینگ نوئل تورنلی نامیدند. فلورانس بالکوم که بسیار زیبا و با استعداد بود، هواخواهان زیادی داشت و اسکار وایلد یکی از آنها بود.
#اسکار_وایلد که از زمان تحصیلش در کالج ترینیتی با استوکر آشنا شده بود از ازدواج او با فلورانس رنجور شد. اما بعدها که استوکر به لندن رفت، از وایلد دلجویی کرد و دوباره با او طرح دوستی ریخت.
زندگی او در لندن و مدیریت تئاتر لایسیوم او را با جمع هنرمندان، نویسندگان و فرهیختگان جامعه بریتانیا آشنا کرد. او در همین دوران توانست با سر #آرتور_کنان_دوئل، خالق شرلوک هولمز و جیمز مک نیل ویسلر آشنا شود.
او همچنین همراه با تور تئاتر ایروینگ، دور دنیا را گشت. «بارقهای از آمریکا» که در سال ۱۸۸۶ به چاپ رسید مجموعهای داستانی بر اساس تجربیاتی است که استوکر در سفرهایش به آمریکا و آمریکای شمالی کسب کرد.
البته او هیچگاه از اروپای شرقی، زادگاه شخصیت مشهورترین داستان خود «دراکولا» دیدن نکرد.
برام استوکر بعد از چندین سکتهی مغزی، سرانجام در ۱۹۱۲ در لندن در گذشت. خاکستر او در محله گلدرز گرین در کوزهای نگهداری شده و در معرض نمایش است. خاکستر پسرش، «ایروینگ نوئل» که در سال ۱۹۶۱ درگذشت نیز به این کوزه افزوده شد.
ارسال دیدگاه