#آلبر_کامو زمانی گفته بود آنهایی که به وضوح مینویسند خواننده دارند و آنهایی که پیچیدهنویسی میکنند، مُفسِر. اینک، بر پایهی سخن خودِ او، لابد کامو به درستی مینوشته که صد سال بعد از تولد و بیش از نیم قرن پس از مرگ نابهنگاماش، کماکان خوانندگانی از سراسر جهان آثار او را مطالعه میکنند.
خبرگزاری فرانسه در گزارشی به مناسبت صدسالگی آلبر کامو، نگاهی انداخته است به زندگی و آثار این نویسندهی ادبی و برجستهی قرن بیستم.
معروفترین رمان آلبر کامو به نام «بیگانه» به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شده و بیش از هشت میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. مسئلهای که زمانی اهمیت دو چندان مییابد که به یاد آوریم که کُل داستان «بیگانه» بر پایهی تناقضهای اخلاقی نگاشته شده و تصویرگر محیطی از درون دنیای استعماری است که در آن انسانها بر اساس مؤلفهی «نژاد» دستهبندی میشوند، فضایی که برای اکثریت خوانندگان امروزی چندان ملموس نیست.
آلبر کامو در الجزایر تحت حاکمیت فرانسه در هفتم نوامبر ۱۹۱۳ چشم به جهان گشود و تقدیر برای او اینگونه رقم زد که به زودی به یکی از غولهای ادبی سده بیستم میلادی تبدیل شود و در جوانی نیز زندگانی را ترک گوید.
مادرِ آلبر بیسواد و نیمهشنوا بود و پدرش، کارگر ساده مرزعه -که در یکی از اولین نبردهای جنگ اول جهانی، وقتی آلبر هنوز نوزاد بود- جان باخت.
به رغم چنین آغاز بیفروغ و به ظاهر دشواری، آلبر کامو ۴۴ ساله که شد جایزهی نوبل ادبی را دریافت کرد و آن را به یاد و خاطره معلم دوران دبستان خود پیشکش کرد که ذهن پرسشگر و سیریناپذیر کودکانه او را با آموزههای روزانه پرورش داد و خانوادهی کامو را راضی کرد که اجازه بدهند آلبر کوچک در آزمونهایی شرکت کند که بعدها راهگشای او به مقاطع بالاتر تحصیلی شد.
کامو بیشترین بهره را از این فرصت بُرد. پس از پایان دوران دانشجویی در دانشگاه «الجزیره» به پاریس رفت. ورود کامو به پایتخت فرانسه مصادف بود با روزهای تاریک اشغال شهر توسط نازیها و بدین ترتیب کامو سرویراستاری یک روزنامه زیرمینی را به نام «مبارزه» پذیرفت.
آلبر کامو تا زمان فرا رسیدن مرگ ناگهانیاش در سال ۱۹۶۰ -که او را در سن ۴۶ سالگی به کام مرگ کشاند- توانسته بود جایگاه خود را به عنوان یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان فرانسه تثبیت کرده و با امثال ژان پل سارتر و سیمون دو بووار هماوردی کند.
چهرهی آلبر کامو با گونههایی برجسته، یقه بالا داده و سیگار فرانسوی «گولواز» به گوشهی لب، به یکی از نمادهای تصاویر ساحل چپ رود سِن در شهر پاریس بدل شد که تا به امروز بخشی از تاریخ آن دوران را در خاطر بسیاری از مردم جهان ماندگار کرده است.
با وجود این، آلبر کامو هیچگاه نماینده مناسبی از جماعت روزگار خود نبوده است. نوشتههای فلسفی کامو، که در تار و پود نثر داستانی او بازتاب یافته، پوچی زندگی آدمی و لزوم عصیان علیه این پوچی، بارها و بارها دستمایه هجمه منتقدان معاصر این نویسنده قرار گرفت.
از دیدگاه سیاسی، موضع دوگانهی کامو در قبال استقلالخواهی الجزایریها موجب شد که بیشتر چپهای آن روز در مقابل او صف بکشند. زمانی که آرمانهای حزب کمونیست گفتمان غالب نخبگان فرانسه را شکل میداد، نقد کامو از خودکامگی اتحاد شوروی آتشافروز رودرروییهای تلخی میان او و #سارتر و دیگرانی از این جمع شد.
آنطور که پروفسور فردریک وورمز، از دانشگاه پاریس میگوید، همین روحیهی مستقل در کامو است که، در کنار توانایی او در ابراز آزادانهی عقایدش از طریق داستانسرایی، آثار وی را تا به امروز ماندگار کرده است: «کامو همچنان زنده است، چرا که رمانهای او فلسفهی ژرف این چهره را در قالب تجربههایی انسانی به تصویر کشیده است. تعهدات سیاسی کامو نیز به همین ترتیب تا به امروز ماندگار بودهاند، چون او همواره بر سر یک اصل ماند: این که نباید درگیر اوهام شد و از اصول خود عقبنشینی کرد.»
این پژوهشگر و استاد دانشگاه در ادامه میافزاید: «نخبگان و نیکاندیشان جهان امروز ما باید همگی از نو آثار کامو را به عنوان چراغ راه و عیار کار بخوانند. او به ما نشان داد که بزرگترین وظیفهی اصحاب قدرت آن است که بیش از دیگران بکوشند.»
در سالهای اخیر، پدیدهی آلبر کامو در فرانسه با نوعی نوزایی مواجه بوده است و به گفتهی «انتشارات گالیمار»،ناشر آثارش، فروش بعضی از نوشتههای او -که برخی همچنان در مدارس تدریس میشوند- بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ تا پنج برابر افزایش داشته است.
زمانی یکی از دوستان کامو از او پرسیده بود که از میان تئاتر و فوتبال کدام را ترجیح میدهد و کامو گفته بود: «بدون شک فوتبال را.»
آلبر کامو سالها بعد و در اواخر زندگیاش تصریح کرد: «بعد از این همه سال که طی آن خیلی چیزها را دیدم، امروز با اطمینان کامل میگویم آنچه که از اخلاقیات بشر میدانم، مدیون ورزش و دوران بازیهای تیم دانشگاهیمان در الجزایر است.»
ارسال دیدگاه