#جان_برجر در سال ۱۹۲۶در منطقهی هکنی لندن به دنیا آمد. وی در مدارس هنری تحصیل کرد و سپس به کشیدن نقاشی و آموزش آن پرداخت.
دیدگاههای جامعهشناسانه و سازشناپذیر برگر در مورد آثار هنری، او را به یکی از مطرحترین و بانفوذترین منتقد هنری تبدیل کرده است. نویسندهای که #سوزان_سونتاگ او را هنرمند و متفکری برجسته خوانده است.
جان برجر به خاطر آثارش، جوایز بینالمللی بسیاری کسب کرده. وی در سال ۲۰۰۸ به خاطر رمان «از آ به خ»، در فهرست اولیهی نامزدهای جایزهی «من بوکر" قرار گرفت. برجر، قبلاً جایزهی بوکر ۱۹۷۲ را برای رمان «جی»(G) دریافت کرده بود.
برجر در پاسخ به پرسش جرمی آیزاک، در برنامهی تلویزیونی «رو در رو»، دربارهی این که آیا هنوز خود را مارکسیست میداند یا نه، گفت: «بستگی به این دارد که چقدر مارکس را مطالعه کرده باشی و چقدر آثارش را خوانده باشی. پنجاه سال است (این مصاحبه در سال ۱۹۹۵ انجام شد) که برچسب مارکسیست روی من خورده و این دو معنی دارد. وقتی آنها میپرسند آیا مارکسیست هستی و من میدانم منظور آنها از این سؤال چیست، جوابم این است که نه. من واقعاً هرگز مارکسیست نبودهام اما اگر کسی که واقعاً مارکس را مثل من خوانده باشد، از من این سؤال را بپرسد به او می گویم بله و هنوز هم مارکسیست هستم.»
موسسه فیلم بریتانیا (BFI)، اخیراً به مناسبت چهلمین سالگرد تولید برنامهی تلویزیونی مستند جنجالی و مشهور «روشهای دیدن»، به تجلیل از مقام ادبی، هنری و سیاسی جان برجر، مجری سرشناس این برنامه و رماننویس، شاعر، فیلمنامهنویس و منتقد هنری بریتانیایی پرداخت.
در این برنامه، علاوه بر نمایش قسمتهای مختلف برنامه تلویزیونی «روشهای دیدن»، مستندهایی دربارهی جان برجر (که در متنهای فارسی به اشتباه جان برگر معرفی شده) به نمایش درآمد. از جمله این مستندها، فیلم «چشم گویا» ساختهی مایکل دیب، کارگردان مجموعهی تلویزیونی «روشهای دیدن» بود که به مرور زندگی و آثار جان برجر به ویژه سالهای اقامت او در روستایی در کوهستانهای آلپ پرداخته است.
«رو در رو» نیز برنامه تلویزیونی مستندی درباره جان برجر بود که دیوید هرمن در سال ۱۹۹۵ برای بیبیسی تهیه کرد. در این برنامه، جان برجر به پرسشهای جرمی آیزاک دربارهی زندگی، تمهای آثارش و اندیشههایش پاسخ میدهد.
شهرت جان برجر، به خاطر دیدگاههای سیاسی انتقادی و نقدهای رادیکال او بر هنر، تاریخ و تمدن در مقالهها و داستانهایش و نیز در مجموعهی تلویزیونی هنری «روشهای دیدن» است که در آن وی، به عنوان نویسنده و مجری به تحلیل آثار و جریانهای هنری مهم جهان پرداخت.
در این برنامهی تلویزیونی تاثیرگذار که در سال ۱۹۷۲، در چهار قسمت نیم ساعته برای شبکهی بیبیسی تهیه شد، جان برجر، به نقد زیباییشناسی فرهنگی و هنری سنتی غرب پرداخت.
متن این برنامه بعدها در قالب کتابی با همین عنوان منتشر شد که متشکل از هفت مقاله دربارهی هنر و نقاشی است و از متنهای کلیدی در مطالعات فمینیستی و نقد فرهنگ تصویری و تاریخ هنر غرب به شمار میرود.
بازتولید مکانیکی آثار هنری
جان برجر در قسمت اول برنامهی تلویزیونی غیرمتعارف «روشهای دیدن»، به مفهوم بازتولید مکانیکی اثر هنری پرداخت.
قسمت دوم این برنامه، به بررسی تصویر زن برهنه در نقاشیهای هنرمندان بزرگ اروپایی مربوط بود.
به اعتقاد برجر، تنها بیست تا سی نقاش برجسته، زن را به عنوان زن در آثارشان ترسیم کردهاند نه سوژهای برای میل و فانتزی مردانه.
قسمت سوم نیز مربوط به موضوع استفاده از رنگ روغن در نقاشی بود به عنوان وسیلهای برای بازتاب وضعیت افرادی که سفارش تولید آثار هنری دریافت میکردند.
در قسمت چهارم این برنامه، جان برجر به بحث در مورد تبلیغات و آگهیهای تجاری پرداخت. به عقیده او عکاسی رنگی، جای نقاشی رنگ روغن را گرفت اگر چه همان محتوی را حفظ کرد.
«روشهای دیدن» شروع غافلگیر کنندهای دارد. نمایی از یک گالری یا موزه را میبینیم که تابلوهای نقاشان بزرگ اروپایی بر دیوار آن آویخته است و آنگاه جان برجر را میبینیم که با تیغ موکت بری، قسمتی از تابلوی «ونوس و مارس» اثر بوتیچلی را میبرد و همزمان صدایش را میشنویم که درباره این برنامهی تلویزیونی و هدف آن توضیح میدهد:
«در این چهار قسمت، میخواهم برخی تصوراتی را که در مورد سنت نقاشیهای اروپایی وجود دارد، زیر سؤال ببرم. پروسه دیدن نقاشی یا هر چیزی دیگری، پروسهای کمتر طبیعی و خودانگیخته است. بخش مهمی از تجربه دیدن، متکی بر عادتها و قواعد است. همه تابلوهای نقاشی اروپایی از قانون پرسپکتیو استفاده کردهاند که بر محور مرکزیت چشم ما تعیین شده است و سنت نقاشی اروپایی آن را واقعیت فرض کرده است. پرسپکتیو، چشم انسان را مرکز جهان مرئی درنظر میگیرد. اما با اختراع دوربین عکاسی، همه چیز تغییر کرده و ما میتوانیم چیزهایی را ببینیم که هرگز در مقابل چشم ما نبوده و نیستند.»
درک جان برجر از تجربه دیدن (seeing) و مشاهده (observation)، خیلی به درک #ژیگا_ورتوف، سینماگر و نظریه پرداز سینمایی روس نزدیک است.
برجر در این قسمت از برنامهی «روشهای دیدن»، قسمتی از فیلم «مردی با دوربین فیلمبرداری» ژیگا ورتوف را نشان میدهد که در آن ورتوف، مانیفست تئوریک خود دربارهی «سینما-چشم» را میخواند. سینمایی که در آن دوربین به منزلهی چشم انسان، نظاره گر جهان و واقعیتهای آن است با این تفاوت که تنگناها و محدودیتهای چشم انسان را ندارد و پدیدهها را به شیوهای کاملاً متفاوت با آن میبیند و ضبط میکند:
«من سینما-چشم هستم، من یک چشم مکانیکیام، دنیایی را به شما نشان میدهم که فقط خود میتوانم آن را ببینم... رها از چهارچوب فضا و زمان، من خود را با هر یا تمامی نقاط عالم هماهنگ میکنم و در عین حال میتوانم آنها را ضبط کنم. مأموریت من خلق تصور جدیدی از جهان است، از این رو میتوانم به شیوهای نو، دنیای ناشناخته را کشف کنم.»
(ترجمهی احمد ضابطی جهرمی. نقل از سی سال سینما)
به اعتقاد برجر، اختراع دوربین نه تنها موضوع دیدن ما را تغییر داد، بلکه موجب تغییر در روش دیدن ما نیز شد، همینطور روش نگاه ما را به نقاشیهایی که قبل از اختراع دوربین خلق شدند تغییر داد.
به گفتهی او «نقاشی روی دیوار درست مثل چشم انسان، میتواند تنها در یک زمان مشخص و در یک جای مشخص باشد.اما دوربین عکاسی آن را بازتولید و تکثیر میکند و در دسترس همگان قرار میدهد و این امکان را میدهد که در آن واحد، در اندازههای مختلف، برای هدفهای مختلف و در جاهای مختلف باشد.»
دیدگاه برجر در زمینهی بازتولید و تکثیر آثار هنری و تغییر جایگاه موزهای و قابل دسترس بودن آنها در دنیای معاصر، بیشتر متأثر از اندیشههای #والتر_بنیامین، متفکر برجستهی آلمانی و مقالهی مشهور او یعنی «کار هنری در دوران تکثیر مکانیکی» است.
او نیز همانند والتر بنیامین، اصالت و تقدس کلاسیک آثار هنری را زیر سؤال برده و به امکانات شگرف بازتولید مکانیکی آنها در عصر مدرن اشاره میکند که باعث ازبین رفتن فاصلهی متافیزیکی میان اثر هنری و مخاطب شده است.
به گفتهی برجر، تابلوی «ونوس و مارس» بوتیچلی، روزگاری نقاشی منحصر به فردی بود که تنها در یک مکان قابل دیدن بود اما اکنون به مدد عکاسی و تکنولوژی تکثیر تصویر، کل آن یا بخشی از آن میتواند در آن واحد در میلیونها نقطهی جهان دیده شود.
به اعتقاد برجر، روزگاری این تابلوها، تنها متعلق به مکانهایی مثل موزهها یا کلیساها بود که در آنجا نگهداری میشدند اما امروز ما آنها را در متن زندگی خود میبینیم و به جزئی از فضای زندگی و پیرامون ما بدل شدهاند.
به باور برجر، دیگر تابلویی از #رامبراند یا #پیکاسو، نمیتواند در انحصار موزهها و گالریهای بزرگ باشد و برای دیدن آنها مجبور نیستیم به پاریس، مادرید یا لندن سفر کنیم.
با این حال بنیامین معتقد بود که حتی کاملترین نسخهی بدل اثر هنری، فاقد یک عنصر مهم است و آن هستی یگانهی اثر هنری و حضور آن در زمان و مکان اصلی است.
نقد زیبایی شناسی سنتی
کتاب «دربارهی نگریستن»، مجموعهای از مقاله دربارهی نقاشی و تاریخ هنر است که با همان رویکرد انتقادی جان برجر در برنامهی تلویزیونی «روشهای دیدن»، نوشته شده است.
جان برجر در این کتاب، با نگاهی انتقادی و از منظر جامعهشناسی مدرن و مارکسیستی، به نقد سنتهای نقاشی اروپایی پرداخته است. در یکی از مقالههای این کتاب، وی در نقد منظرهنگاری نقاشان قرن نوزدهم فرانسه مینویسد: «بیشتر نقاشیهای منظرهی اروپایی (نه همهی آنها) روی سخنشان با ناظر شهری بود، که بعدها توریست نام گرفت؛ منظره، چشمانداز این شخصیت است؛ عظمت آن پاداش اوست. چارچوب بیانی این نقاشیها همانند جدولهای جهتیاب نقاشی شده است که نقاط خاصی را مشخص میکنند و تصور کنید کشاورزی به ناگهان در حال کار میان چشم انداز و چنین جدولی ظاهر شود تا تناقص اجتماعی/انسانی آشکار گردد.» ( ترجمهی فیروزه مهاجر و محمود متحد)
جان برجر همچنین یکی از مدافعان حقوق مردم فلسطین و منتقد سرسخت سیاستهای دولت اسرائیل است. در سال ۲۰۰۶ او به همراه ۹۳ نویسنده، فیلمساز و آهنگساز، در اعتراض به کشتار مردم فلسطین، خواهان بایکوت دولت اسرائیل شد.
وی در مقالهای در واکنش به بمباران غزه نوشت: «غزه این بزرگترین زندان جهان، به کشتارگاه تبدیل شده است... نیروهای دفاعی اسرائیل، شب و روز، از هوا و زمین بمبهای فسفری و خمپارههای خود را میریزند، سلاحهای رادیواکتیو و تیربارهای خود را روی ۱.۵ میلیون مردم غیرنظامی نشانه میروند. به زودی طاعون جای قتل عام را خواهد گرفت.»
از جان برجر پیش از انقلاب ایران، مقالههایی به ترجمهی #جمشید_نوایی از جمله در کتاب «برگسترهی ادب پویا» منتشر شده بود. بعد از انقلاب نیز، چند کتاب جان برجر از جمله «هنر و جامعه» به ترجمهی #ج_گلجاهی (۱۳۵۸ نشر شبگیر)، «شکست و پیروزی پیکاسو» (۱۳۶۴ انتشارات شباهنگ)، و «دربارهی نگریستن» به ترجمهی #فیروزه_مهاجر و #محمود_متحد (۱۳۷۷ نشر آگاه)، در ایران منتشر شدهاند.
همکاری با آلن تانر
جان برجر، علاوه بر مجریگری برای تلویزیون و مقالهنویسی و نوشتن رمان و داستان، به عنوان فیلمنامهنویس در دههی هفتاد با #آلن_تانر کارگردان چپگرای سوئیسی در چند فیلم همکاری کرد. «میانهی جهان»، «سمندر» و «یونا که در سال ۲۰۰۰ بیستوپنج ساله خواهد شد»، فیلمنامههایی است که برجر با همکاری آلن تانر نوشته است.
«یونا که در سال ۲۰۰۰ بیستوپنج ساله خواهد شد»، فیلمی بود که زندگی یک زوج را در روزهای شورش مه ۶۸ فرانسه دنبال میکرد و نقد تانر و برجر از نظام سرمایهداری و بحرانهای آن بود.
برجر یک مجموعه شعر هم دارد به نام «صفحاتی از زخم». وی همچنین در سال ۲۰۰۹ مجموعهای از اشعار #محمود_درویش شاعر فلسطینی را به همراه #رما_حمامی به انگلیسی ترجمه کرد.
ارسال دیدگاه