فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

نگاهی به رمان «ساعت‌ها»

نگاهی به رمان «ساعت‌ها»

نویسنده : جواد عاطفه

«ساعت‌ها» با خودکشی #ویرجینیا_وولف آغاز و با مرگ «ریچارد» (شاعر) پایان می‌یابد. #مایکل_کانینگهام با دست‌مایه قرار دادن زنده‌گی ویرجینیا وولف و نگاهی به رمان «خانم دالووی» او همچنین تکثیر فضا و ایده‌ی «وولف» بر دیگر افراد رمان به ساختاری محکم و منسجم در «ساعت‌ها» رسیده است.
رمان از دید سه شخصیت (ویرجینیا وولف، لورا براون و کلاریسا دالووی) تعریف می‌شود. زمان رمان در هر سه روایت یک روز از ماه جون است. روزی که به عقیده‌ی وولف: «می‌تواند روز خیلی خوبی باشد.» هر سه روایت صبح شروع و شب به پایان راه می‌رسد. در هر سه روایت راوی زن است و این بی‌شک تعمد نویسنده به زن‌محوری بودن اثر و دیدن دنیا از دریچه‌ی نگاه زن برمی‌گردد که او را تا حدی وفادار و وامدار «ویرجینیا وولف» می‌کند. حس غالب رمان حس هم‌جنس‌خواهی شخصیت‌هاست. هر کدام از شخصیت‌ها به نوعی درگیر این پدیده‌ی عصر مدرن می‌شوند.
اکثر شخصیت‌های رمان سرخورده‌اند و این سرخورد‌گی تا آن‌جا پیش می‌رود که هر یک با اطمینان کامل از زند‌گی تلف شده و گذشته‌ی خود حرف می‌زنند. ناراضی و شکوه‌گر از موقعیت‌های خود، هر کس به دنبال مفری است تا از بندهای این زندان زندگی آزاد شود. همان‌قدر که «وولف» از دیدن پرنده‌ی مرده و تابوت پر از گلِ ساخته‌ی دست خواهرزاده‌هایش مسحور می‌شود، «براون» با ساختن و درست کردن کیک و «کلاریس» با انتظار دیدن ستاره‌ی سینما، سرگرم و مشغول‌اند. دل‌مشغولی‌هایی عبث و خالی از هر نوع دل‌بسته‌گی به اصل آن، اما با وجود این‌ها هر کدام از این کارها حس سرخورده‌گی را در آنان دوچندان می‌کند. هر سه نگاهی متفاوت با زاویه‌دیدی مشترک نسبت به مرگ دارند. «وولف» مرگ و رستاخیز را مسحورکننده، «لورا» مرگ را کاری راحت هم‌چون گرفتن یک اتاق در هوتل و «کلاریسا» مراقبت‌های دختری بزرگسال و آسایش درون یک اتاق می‌داند؛ وولف در بطن مرگ، لورا در تردید و یقین به عمل آن، و کلاریسا در حاشیه‌اش.
مرگی که «لورا براون» در ذهن و فکرش می‌پروراند در «ریچارد» (پسرش) به کمال رسیده و از ذهنیت به عینیت تبدیل می‌شود. «ریچارد» حس مرگ را سال‌ها پیش از نگاه مادرش در کودکی به ارث برده. این میراث در روز جشن با خودکشی‌اش تمام می‌شود و حس انجام مرگ که خواسته‌ی «براون» بود، فروکش می‌کند. «مرگ شاعر» همان که «وولف» در رمان «خانم دالووی» به آن اشاره می‌کند، در مرگ «ریچارد» شاعر تجلی می‌یابد. مرگ شاعر نقطه‌ی تخلیه و رسیدن به کاتارسیس (تزکیه) است. هیچ‌کس از مرگش ناراحت نیست. مرگ او درست نقطه‌ی شروع پس از پایان راهی است که ابتدا و آغازش گنگ و مبهم است. مردهگان رفته‌اند و زند‌گان زنده‌اند. بخت و اقبال مرموزی که به آنان رو کرده تا زنده باشند، زنده‌گی کنند و عشق بورزند. با مرگ «ریچارد»، «کلاریسا دالووی»، کلاریسا می‌شود و «دالووی» (اسمی که ریچارد بر اساس همخوانی اسم کلاریسا با خانم دالووی ویرجینیا وولف بر او گذاشته بود) به پایان می‌رسد.
رمان ساعت‌ها به زبان سوم شخص و در زمان حال اتفاق می‌افتد. دانای کل، قصه‌ی تعریف و تفسیر حالات و روان شخصیت‌ها به شیوه‌ی سیلان ذهن و مرور و کاوش در پس پشت هر چیزی می‌پردازد که در گذشته اتفاق افتاده یا در حال وقوع است. ورود به دنیای ذهنیت‌ها و تفکرات با چنان تردستی و استادی انجام شده که هر بار دنیایی جدید و متفاوت به روی خواننده گشوده می‌شود. نویسنده هم با پرسش‌ها و تحلیل‌ها و دخالت‌هایی ریز و موجز در خلال اثر، خود را دخیل و همسو با شخصیت کرده و با او به مطالعه‌ی چیزی که در شرف وقوع است یا اتفاق افتاده یا خواهد افتاد، می‌پردازد.
شی‌مداری و غلبه‌ی دنیای بی‌جانِ اشیا به دنیای جاندار نیز از نکات دیگر این رمان است. در تفسیر و تعریف اشیا به کوچک‌ترین نکات هم توجه شده و تا جایی که ممکن است سعی شده چیزی از قلم نویسنده نیافتد. هم‌خوانی دنیای بیرون با دنیای درون (ذهنیت‌ها)، ربط و ضبط سه شخصیت وولف، براون و دالووی، پیچیده‌گی روابط در عین ساده‌مندی آن، تعریف شرایط و محیط سه نسل، سعی بر القا و ادامه‌ی راه و روش ویرجینیا وولف در نگارش داستان (سیلان ذهن، فمینیسم و…) و جدای از این‌ها، مجرد و مستقل بودن اثر با بن‌مایه‌هایی از آثار وولف و پروسه‌ی داستانی و ارتباط این سه شخصیت (وولف خود را در رودخانه غرق می‌کند. مادر و پسری بر بالای پل روی رودخانه، آشنایی پسر با دختری هم‌نام «کلاریسا دالووی»، شاعر شدن پسر و خودکشی شاعر، روح وولف تا این‌جا هست و از این‌جا به بعد دیگر همه‌چیز تمام می‌شود). این‌ها چیزهایی هستند که می‌شود ساعت‌ها در مورد «ساعت‌ها»ی مایکل کانینگهام بحث کرد و نوشت.
و در پایان، پایانی ابهام‌آلود در عین آرامشی که بعد از مرگ بر اثر جاری و روان است؛ پایانی که علامت پرسشی را در ذهن خواننده باقی می‌گذارد. «همه‌چیز آماده است.» برای مرگ یا زند‌گی؟

  • روان شناسی
  • کتاب
  • نقد و بررسی
  • نویسنده