آندره مالرو در ۳ نوامبر ۱۹۰۱ در پاریس به دنیا آمد و خردسال بود که پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و «آندره» تحت نظر مادرش «برته لامی» و مادربزرگش «آدرینه لامی» رشد و نمو یافت. پدرش یک کارگزار بورس سهام بود و در سال ۱۹۳۰ دست به خودکشی زد که منجر به مرگ او شد. «آندره مالرو» جوان به دنبال فراگیری زبانهای مشرق زمین دانشگاه رفت اما تحصیل خود را نیمهکاره رها کرد و در سن ۲۱ سالگی به همراه همسرش «کلارا گلد اشمیت» یک آلمانی تبار متمول، پاریس را به قصد گشت و گذار در کامبوج ترک کرد. زندگی مشترک این دو به سال ۱۹۲۱ آغاز شد و تا سال ۱۹۴۶ دوام یافت و در این سال به جدایی منجر شد. حاصل این ازدواج دختری به نام «فلورنس» بود که به سال ۱۹۳۳ به دنیا آمد و عاقبت به همسری فیلمسازی به نام «آلن رس نیس» درآمد.
او در زمان خود به شدت مخالف با سیاستهای استعمارگرایانهی فرانسه در «هند و چین» بود و در سال ۱۹۲۵ به تأسیس اتحادیهای سیاسی و استقلال طلب کمک کرد و روزنامهای به نام «هند و چین در زنجیر» تأسیس کرد و به محض بازگشت به فرانسه اولین رمان خود با نام «وسوسهی غرب» را به سال ۱۹۲۶ منتشر کرد و به فاصلهی دو سال کتابی دیگر با نام «کشورگشایان» را به چاپ رسانید.
«طریق ملوکانه» نام کتابی دیگر از «مالرو» است که به سال ۱۹۳۰ به چاپ رسید. اما یکی از رمانهای قدرتمند و قوی او «سرنوشت انسان» نام دارد که به ماجرای شکست کمونیسم و رژیم کمونیسم حاکم بر «شانگهای» میپردازد. او به واسطهی این رمان به دریافت جایزهی «بریکس گانکورت» در ادبیات مفتخر شد. در بین آثار چاپ نشده او رمانی به نام «میرنا» دیده میشود که دربارهی «ماری چارلز دیوید دو می رنا» فاتح بلندیهای ویتنام و اولین پادشاه «سدانگ» است.
«مالرو» همچنین در دهه ۳۰ به همراه یک گروه باستانشناس به ایران و افغانستان سفر کرد. او به همراه #لوئیس_آراگون بنیانگذاران «انجمن بینالمللی نویسندگان مدافع فرهنگ» به شمار میآیند. در خلال جنگهای داخلی اسپانیا، «مالرو» به عنوان خلبان در خدمت نیروهای جمهوریخواه بود و طی تلاش برای متوقف کردن نیروهای فالانژ برای تصرف شهر مادرید دوباره مجروح شد. او همچنین سفری طولانی به سراسر ایالات متحده انجام داد و به جمع آوری اعتبارات مالی برای جمهوریخواهان اقدام کرد.
مالرو تجربیات خود در خلال این سفرها را طی رمانی به نام «امید آدمی» به سال ۱۹۳۸ به چاپ رسانید. با شروع جنگ جهانی دوم «آندره مالرو» به ارتش فرانسه پیوست و در واحد زرهی در قسمت تانک مشغول به خدمت شد.
او در سال ۱۹۴۰ طی نبرد در جبهههای غربی به اسارت درآمد اما خیلی زود موفق به فرار شد و به نیروهای مقاومت فرانسه پیوست.
در سال ۱۹۴۴ برای بار دوم این بار به اسارت گشتاپو درآمد و به رغم تحمل شکنجههای وحشتناک تا زمان آزادی توسط نیروهای مقاومت توانست زنده بماند. او دوران جنگآوری خود را با فرماندهی تیپ «آلیس لورن» در دفاع از استراسبورگ و همچنین بازپس گیری اشتوتگارت به پایان رسانید و موفق به دریافت مدال مقاومت و مدال افتخار از فرانسه و همچنین نشان افتخار از دولت بریتانیا شد. او طی دوران جنگ دست از قلم نکشیده بود و بر رمانی با عنوان «جدال علیه فرشته» کار میکرد که متن آن توسط نیروهای گشتاپو سوزانده شد و تنها مقدمهای از آن باقی ماند که در ابتدای رمان «درختان گردوی آلتن برگ» پس از جنگ به چاپ رسید.
مالرو که پس از ازدواج اولش، با «ژوزف کلویتس» ازدواج کرده بود از او صاحب دو پسر به نامهای «پی یر گوتیه» و «وینسنت» شد. او هنگامی که در میدان نبرد بود همسر خود را بر اثر سر خوردن در حین سوار قطار شدن از دست داد و هر دو پسرش نیز در سن ۱۷ سالگی بر اثر سانحهی رانندگی جان خود را از دست دادند. پس از خاتمهی جنگ ژنرال دوگل، مالرو را به عنوان وزیر اطلاعات خود برگزید که مدت یک سال عهدهدار این مقام بود. او در دههی پنجاه مقالاتی در باب هنر و زیباییشناسی به چاپ رسانید و برای اولینبار «موزههای بدون دیوار» را در آثارش از قبیل «اصوات سکوت» مطرح کرد.
او در سال ۱۹۵۸ برای بار دوم به وزارت اطلاعات فرانسه برگزیده شد و پس از آن به عنوان اولین وزیر فرهنگ فرانسه به این مقام منصوب شد. فرهنگسراهای معروف فرانسه در دوران وزارت او برپا شد و تلاش مدام برای حفاظت از بناهای تاریخی فرانسه از افتخارات دیگر او است. وی در سال ۱۹۴۸ برای بار سوم ازدواج کرد و همسرش «ماری مادلین لئو» بیوهی برادر ناتنیاش «رولند مارلو» بود که از پیانیستهای معروف زمان خود به شمار میرود.
در سال ۱۹۶۸ «انجمن بینالمللی مارلو» در آمریکا تأسیس شد و در خلال دهههای ۶۰ و ۷۰ مالرو نسبت به چاپ آثاری دربارهی «پیکاسو» و «دوگل» و زندگینامهی خود با عنوان «ضدخاطرات» اهتمام ورزید. این نویسنده آخرین کتاب خود را با الهام از بیماری صعبالعلاج خود، «جذام» نامید و در ۲۳ نوامبر ۱۹۷۶ از همین بیماری در پاریس درگذشت.
ارسال دیدگاه