#مظاهر_مصفا شاعر، ادیب، مؤلف، مصحح، محقق، مدرس، #سعدیشناس، پژوهشگر و نویسنده ایرانی به سال 1311 هجری شمسی در تفرش چشم به جهان گشود. او هنوز نوزاد بود که خانوادهاش به قم رفتند. تحصیلات خود را در قم به انجام رساند. سال آخر دبیرستان را به تهران رفت و دیپلم را از مدرسهی دارالفنون گرفت. میخواست نقاشی را در دانشکدهی هنرهای زیبا پیگیری کند ولی رشتهی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران دنبال کرد.
از استادان او میتوان به دکتر #محمد_معین، #بدیع_الزمان_فروزانفر، دکتر #حسن_خطیبی، دکتر #بهمنیار، دکتر #ذبیح_الله_صفا و استاد #جلال_همایی اشاره داشت.
پایاننامهی دکتری او سیر تحول قصیده در شعر فارسی بود. در این زمان فروزانفر سبکشناسی تدریس میکرد و کتاب سبکشناسی #بهار را درس میداد و از اول تا آخر هم سبکشناسی بهار را رد میکرد.
«مصفا گفت: استاد شما که این را قبول ندارید یک جزوهای چیزی بگویید ما بنویسیم و یادداشت کنیم.
فروزانفر قهر کرد و رفت ولی بچهها رفتند و او را بازگرداندند.
فروزانفر روزی دیگر به مصفا گفت: شعری بخوان.
مصفا نیز شعری در مدح دکتر محمد مصدق خواند.
فروزانفر گفت: چه کسی به تو اجازه داده است برای مصدق شعر بگویی؟
مصفا پاسخ داد: شعر خود شما را برای مصدق در رادیو شنیدم.»
آری روزی که شاه رفته بود، استاد فروزانفر شعری برای مصدق سرود:
ای مصدق هزار مردی تو / با دد و دیو در نبردی تو
ای مصدق تو را ثنا خوانم / گرچه بر همزن سنا دانم
بعد که شاه بازگشت و دولت مصدق سقوط کرد، فروزانفر نیز مغضوب شد.
مصفا شعری در هجو فروزانفر و تلون مزاج او سرود. این شعر به گوش بدیع الزمان فروزانفر رسید و اختلافها بالا گرفت.
مظاهرمصفا به قم رفت و به تدریس در دبیرستانها پرداخت. مدتی هم رئیس فرهنگ قم بود و چندی هم ریاست مدرسهی عالی قضایی قم را به عهده داشت.
در این دوران خواستار یکسانسازی خط فارسی شد، مهمترین حرف او الفهای چهارم بود، این که چرا لیلی بنویسیم و لیلا بخوانیم یا مصطفی، مرتضی، اسمعیل و... همین طور چند تا حرف داریم که صدای سین میدهد (س، ص، ث) چند مدل حرف داریم که صدای ز میدهد (ز، ظ، ض) و بهتر است همگی به یک صورت نوشته شوند. سخن او سرو صدایی به راه انداخت. گروهی از جوانان خواستند تا به نمایندگی از مردم قم به مجلس شورای ملی راه یابد و بعضی در مخالفت با او گفتند که مصفا خواستار تغییر خط قرآن مجید شده است.
نه سال گذشت، تا این که مرحوم قدس نخعی کوشنده در چاپ دیوان #وحشی_بافقی که رئیس دربار بود به مصفا گفت: «شعری در مدح استاد بگو.» مصفا شعری سرود. نخعی او را با فروزانفر رو به رو کرد و دستور داد شعر را بخواند:
آن دست که بنوشت هجای تو شکستم / آن خامه که بنگاشت جفای تو شکستم
وآن دست که بد کرد به جای تو شکستم / آن شیشه که در آن می مغروری من بود
بردم به سر خویش و به پای تو شکستم...
فروزانفر هم در برابر رئیس دربار نمیتوانست سخنی بگوید که نخوان و نمیخواهم، او را بخشود و به این ترتیب، مصفا دکترای خود را دریافت کرد.
پس از این رئیس انتشارات و مدیر مجلهی آموزش و پرورش شد. به سال 1332 مدیریت اداره آموزش و پرورش اراک را عهدهدار شد.
در همین سال با دکتر #امیربانو_کریمی استاد ادبیات دانشگاه تهران دختر #امیری_فیروزکوهی شاعر بزرگ معاصر پیمان زناشویی بست و از وی صاحب فرزندانی شد: #علی_مصفا (کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون، داماد #علی_حاتمی کارگردان بزرگ معاصر و همسر #لیلا_حاتمی بازیگر و ستارهی سینمای ایران)، کیمیا مصفا (عروس دکتر سید جعفر شهیدی)، گلزار مصفا، دکتر امیر اسماعیل مصفا (استادیار فیزیک دانشگاه صنعتی شریف و متخصص در زمینهی تئوری ریسمان).
استاد مظاهر مصفا به سال 1345 به شیراز رفت، با رتبهی دانشیاری به تدریس در دانشگاه شیراز پرداخت و ریاست دبیرخانهی مرکزی دانشگاه شیراز و مدیریت انتشارات نگاه شیراز را بر عهده گرفت.
به سال 1347 به تهران بازگشت، در دانشگاه تهران استاد تماموقت و مدیر گروه دانشکدهی ادبیات شد. در آبان ماه 1384 بازنشانده شد. مدتی استاد تماموقت دورههای دکتری دانشگاه آزاد بود و بعد به پژوهش و سرودن شعر سرگرم شد. مصفا ذوق معماری نیز داشت و پنج خانه در قم و تفرش و تهران ساخت.
برادر بزرگتر وی دکتر #ابوالفضل_مصفا نویسنده، #حافظ پژوه، فرهنگنویس و شاعر و خواهر وی خانم دکتر مصفا (مادر فؤاد حجازی آهنگساز معروف) از استادان زبان و ادبیات فارسی است.
دکترمظاهر مصفا یکی از قصیدهسرایان بزرگ ایرانی به شمار میرود و نام او با قصیده گره خورده است. درونمایهی قصیدههای او اعتراض است که با بیانی فلسفی و اجتماعی آمیخته شده و بیشتر از #ناصر_خسرو و #عمر_خیام تأثیر گرفته است.
اشعار وی در سرتاسر قلمرو فارسی و در کشورهای افغانستان، پاکستان، هندوستان و تاجیکستان نیز دارای شهرت است.
قصیدهی او به نام «هیچ» یکی از مشهورترین اشعار وی به شمار میرود:
مردی ز شهر هرگزم از روزگار هیچ / جان از نتاج هرگز و تن از تبار هیچ
دکتر #غلامحسین_یوسفی در کتاب «چشمهی روشن» به بررسی آن پرداخته و پروفسور #صلاح_الصاوی شاعر و سخنسنج مصری در کتاب «العدمیه فی شعر» آن را ترجمه، نقد و بررسی کرده است.
از آثار او:
تصحیح کلیات سعدی
برگی از دیوان صفای اصفهانی
پاسداران سخن (چکامهسرایان) نقد قصیدهسرایان از رودکی تا عصر حاضر
توفان خشم (چهل چکامه)
ده فریاد (مجموعه شعر)
سپیدنامه (مجموعه شعر)
سی پاره (مجموعه شعر)
سی سخن (مجموعه شعر)
شبهای شیراز
قند پارسی
نسیم
تصحیح دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی
تصحیح جوامع الحکایات عوفی
با اوست حدیث من
راهی از بنبست
مقدمه بر آتشکدهی ثانی: دیوان محمدعلی بیگدلی آذری، 1381، تهران: سنائی، 424 ص.
تصحیح داستانهای مثنوی، خط از غلامعلی محبی نژاد، 1382، تهران: اندیشه عالم، 344 ص.
تصحیح دیوان حکیم سنایی، 1336، تهران: امیرکبیر، دویست و سی، 880 ص.
مقدمه بر دیوان محمدرفیع بن عبدالکریم درمیانی (لامع)، 1365، تهران: محمود رفیعی، نود و شش، 698 ص.
مقابله و تصحیح و تنظیم و جمع و تدوین دیوان نظیری نیشابوری، از روی سه نسخه معتبر خطی، 1340، تهران: امیرکبیر و زوار، 750 ص.
جمع و تدوین و مقابله و تصحیح و تحشیه و تعلیق و دیباچه متن انتقادی دیوان حکیم نزاری قهستانی: بر اساس ده نسخه، نه نسخه خطی معتبر کهن سال و متن ماشین شده رساله دکتری دکتر سید علی رضا مجتهدزاده، 1371 تا 1373، تهران: صدوق. 2 ج.
تصحیح مجمع الفصحاء اثر رضاقلیخان هدایت، 1336 - 1340، تهران: امیرکبیر، 6 ج.
بیش از صد سخنرانی ادبی در درمجامع علمی ایران، افغانستان و پاکستان ازجمله انجمن قلم، تالار فردوسی دانشگاه تهران، کنگره جهانی سعدی و حافظ در شیراز، جشن صدمین سال دانشکده خاورشناسی پنجاب لاهور و سمینار دبیران ادبیات فارسی در بابلسر.
دهها مقاله
صد و سی سخنرانی در برنامهی صدای شاعر از رادیو تهران
دوازده سخنرانی از رادیو ایران
از سخنان دکترمصفا است:
- اگر کسی تمام شاهنامه را بخواند دیگر هرکلام بی در و پیکر و سست را شعر نمینامد.
- مولانا را ازهمه کمتر میشناسم و شاید به همین دلیل، بیش از همه من میدانم که مولانا شناختنی نیست.
- مدرکهای امروز، جواز گذراندن معیشت و زندگی است و نه نمایانگر عشق و اشتیاق به علم و بالا بودن سطح دانش.
و از اشعار او در رثای مهدی اخوان ثالث:
سرد است روزگار من و روزگار سرد / سرد است دست و دل دل و دستم به کار سرد
چون مهرگان هوای بهار گزنده است / سردست روزگار خزان و بهار سرد
از یار و از دیار نجویم خبر که بود / پیغام یار سرد و نسیم دیار سرد
از دست جور دوست دلم دم به دم شکست / خسته مباد دست و دل دوست کم شکست
روز و شبم شد از ستم روز و شب سیاه / روزم سیاه شد زغم و شب ز تب سیاه
تا مهر تابناک وجودت غروب کرد / گردید آسمان زبان و ادب سیاه
بنیاد من بکند غمت در شب فراق / روی فراق و روی غم و روی شب سیاه
هر صبح و شام زهر غمی ریزدم به کام / آزردن من است مگر کار صبح و شام
تلخ است روزگار من و روزگار تلخ...
فهرست منابع
تذکره شعرای معاصر ایران، ج 2، ص 330.
کتابشناسی ملی ایران.
فهرست مستند اسامی مشاهیر و مولفان.
فهرست مقالات فارسی از ایرج افشار.
مؤلفین کتب چاپی فارسی، خان بابا مشار، ج 6، ص 247.
چهرهی مطبوعات معاصر، غلام حسین صالحیار، ص 145.
سخنوران نامی معاصر، ج 5 ص 3329.
العدمیه فی الشعر، الدکتور صلاح الصاوی.
هفتهنامهی کتاب هفته.
بخارا، ش 38.
ارسال دیدگاه