فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

جهان داستانی رمون کنو

جهان داستانی رمون کنو

نویسنده : آرش نقیبیان

«مسلماً من فیلسوف نیستم چون که از همه سیستم‌ها مثل طاعون منزجرم؛ سیستم‌هایی که روزی برقرار و روز دیگر تکذیب می‌شوند.»
رمون کنو

بی‌گمان ترجمه و چاپ رمانی از #رمون_کنو (۱۹۷۶۱۹۰۳) نویسنده‌ی خلاق فرانسوی را باید حادثه‌ای قابل توجه و مهم در زبان فارسی تلقی کرد چرا که با توجه به اهمیت و اعتبار فراوانی که رمون کنو در ادبیات معاصر فرانسه دارد جای دریغ فراوان بود که از این نویسنده اثری به زبان فارسی برگردانده نشود و به چاپ نرسد.
رمون کنو در تاریخ ادبیات معاصر فرانسه در قرن بیستم چهره‌ای منحصر به فرد محسوب می‌شود؛ چرا که او توانست مراحل مهم سوررئالیسم، ادبیات متعهد و رمان نو را تجربه کند و پشت سر بگذارد و در عین حال تسلیم هیچ کدام از این مکاتب نشود.غرابت و جذابیت فراوان نوشته‌های کنو از هیچ مکتب و آیینی سرچشمه نمی‌گیرد، مگر از چشمه جوشان خلاقیت خودش. به تعبیر پیر برونل منتقد برجسته‌ی ادبیات فرانسه: «آثار رمون کنو به علت مهارت و تسلطی که نویسنده در فنون ادبی از خود نشان می‌دهد و طنز گستاخانه‌ایی که آثار آن را ضایع می‌کند به منزله‌ی تمجید و تجلیل و در عین حال نفی و انکار ادبیات به شمار می‌رود.»
اعتبار فراوان کنو در رمان‌نویسی فرانسوی بیشتر از این رواست که او هم آواز با #لویی_فردینان_سلین به زبان ادبی و کلاسیک می‌تازد و از آزادی زبان محاوره در مقابل اصول و قواعد دستوری دفاع می‌کند. کنو به بهانه‌ی این که به زبان گرمی و روح ببخشد قواعد کهنه و فرسوده‌ی نحو را در هم می‌شکند و اصطلاحات عامیانه و کلمات آرگو را در کلام خود وارد می‌کند و حتی تا جایی پیش می‌رود که املای ابداعی و خاصی را پیشنهاد و در آثارش به کار می‌برد که براساس تلفظ واقعی کلمات است و نه بر پایه تلفظ قانونی آن‌ها. آثار رمون کنو از طنز و لودگی بی نظیر و غیرقابل تقلیدی سرشارند که کمتر در نزد دیگر نویسندگان معاصر فرانسوی دیده می‌شود.رمون کنو را شاید بتوان به تعبیر خودش یک «ماجراجوی اندیشه‌ها» دانست؛ زیرا او کسی نبود که به یک نظریه یا عقیده‌ی پابرجا بماند و نمونه‌ی آن ورود خودخواسته او به جرگه سوررئالیست‌ها و آشنایی و دوستی با پاپ آن‌ها یعنی #آندره_برتون بود و همچنین در نهایت اختلاف فکری عمده با آندره برتون که منجر به قطع رابطه‌ی او با گروه متعصب سوررئالیست‌ها می‌شود؛ این نکته‌ی بسیار مهمی است که تأثیر فراوانی در روند جهان‌بینی و سیر تکاملی آثار کنو گذاشته است و بدون در نظر گرفتن این رویداد هرگونه شناختی از این نویسنده ناتمام است. کنو در فواصل سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ طرح تمامی آثارش را ریخت و از قرار معلوم تا پایان عمر مشغول سروسامان دادن و از قوه به فعل درآوردن این طرح کلی بوده است. او که در سال ۱۹۳۸ به عنوان برگزیننده و ویراستار کتاب‌های ترجمه شده از انگلیسی وارد انتشارات گالیمار شد در سال ۱۹۴۲ به عنوان دبیر کل انتشارات برگزیده شد.در آن سال‌ها به همراهی میشل گالیمار دایره المعارف معتبر «پلئیادها» را بنیانگذاری و به مدت سه دهه آن را سرپرستی می‌کند. کنو در طی این سال‌ها فهرستی از خوانده‌ها و مطالعات خود را که بالغ بر چند هزار جلد کتاب می‌شد، تحت عنوان «کنوی بی‌سواد» تنظیم کرد و به چاپ رساند که در نوع خود به واسطه‌ی عمق مطالعات این نویسنده حیرت‌انگیز و مثال زدنی است. در این سال‌ها و پس از قطع رابطه‌ی او با گروه سوررئالیست‌ها رمون کنو به‌شدت تحت تأثیر عقاید #رنه_گنون فیلسوف عارف مشرب فرانسوی قرار می‌گیرد و کلیه‌ی آثار این فیلسوف را به دقت مطالعه می‌کند.
از دیگر اقدامات این نویسنده تأسیس کارگاه ادبیات بالقوه «اولیپو» بود که هدف آن آفرینش ساختارهای شعری و داستانی تازه بود. خلاصه کردن رمان‌های رمون کنو بسیار دشوار است؛ چرا که آثارش طرح منسجم و یکپارچه‌ای ندارد و سیر حوادث پیچیده و درهم رفته؛ خلاقیت فراوان خواننده را طلب می‌کند.خود رمون کنو درباره‌ی مطالعه‌ی کتاب‌هایش می‌گوید: «چرا نباید از خواننده انتظار داشته باشیم که کوششی به خرج دهد؟ همیشه همه‌چیز را برای خواننده شرح می‌دهیم و سرانجام خواننده از این که چنین رفتار تحقیرآمیزی با او دارند خشمگین می‌شود.»
از رمون کنو آثار متعددی به چاپ رسیده است: خار راه (اولین کتاب کنو)، پوزه سنگی، آخرین روزها، زازی در مترو -که باعث شهرت کنو شد- و همچنین دو رمان عاشقانه و بسیار زیبای «اودیل» و «زمستان سخت». کتاب «پرواز ایکار» آخرین کتاب او که چند سالی قبل از مرگش نوشته شده است و ظاهراً رمون کنو با چاپ این کتاب درصدد نگارش یک وصیت‌نامه‌ی ادبی بوده و به تعبیر استاد #رضا_سیدحسینی که مقدمه‌ای خواندنی بر ترجمه‌ی فارسی کتاب نوشته است: «نویسنده خواسته است در مجموعه آثار فراوان و حجیم خود هر آنچه دوست داشت به صورت دسته گلی عظیم و نهایی قرار دهد.»
رمان پرواز ایکار به فرم سناریو نوشته شده و در عین حال ساختاری بسیار دقیق و سنجیده دارد. کنو که در فواصل سال‌های ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۰ دیالوگ‌های فراوانی برای فیلم‌های فرانسوی نوشته بود، همواره از عاشقان و شیفتگان سینما بود و تأثیر این شیفتگی در آخرین کتابش (پرواز ایکار) به وضوح دیده می‌شود.
و اما خلاصه‌ای از داستان: ماجرا در حدود سال ۱۸۹۵ روی می‌دهد. ایکار قهرمان و کاراکتر جوان رمانی است که «اوبرلوبر» نویسنده‌ی معروف تازه دست گرفته است. این قهرمان با تندبادی از دست‌نویس (کتاب) برده می‌شود و به یکباره در پاریس پایان قرن ظاهر می‌شود. ایکار در جهان واقعی آدمیان و اشیا با آلان، زنی زیبا و سبکسر، آشنا می‌شود و او به ایکار جوان لذت عشق و باده‌ی سکرآور افسنطین را می‌چشاند. ایکار از آزادی‌اش استفاده می‌کند و جذب فن مکانیک اتومبیل می‌شود و این مقدمه یی است برای رسیدن به آرزوی همیشگی‌اش یعنی پرواز. در این میان اوبر لوبر نویسنده کتاب که از گم شدن قهرمان داستانش نگران است، به کارآگاهی به نام «مورکول» متوسل می‌شود تا ایکار را برایش پیدا کند و از اینجا جریان تعقیب و گریز آغاز می‌شود.کنو در این کتاب قهرمانان و شخصیت‌های فراوانی را وارد کرده است اما طنز و فانتزی داستان و هنرمندی نویسنده در خلق فضایی شاعرانه و جذاب در آن است که نویسنده از سبک و سیاق رئالیسم فراتر رفته و تخیل و واقعیت را به بهترین وجهی درهم آمیخته است.

در این کتاب دو نویسنده‌ی دیگر نیز حضور دارند که از دوستان اوبر لوبر هستند و جالب این که قهرمانان داستان‌های آن دو نیز سرنوشتی مشابه ایکار پیدا می‌کنند و به جهان آدمیان وارد می‌گردند.
در این میان ذکر نکته‌ی ظریفی لازم به نظر می‌رسد و آن بازی هنرمندانه‌ی نویسنده با اسطوره ایکاروس است، ایکاروس طبق اساطیر یونان فرزند ددالوس است که در سر سودای پرواز دارد و از آن رو بال‌هایی با موم درست می‌کند تا به آسمان‌ها پرواز کند.ددالوس فرزند را از این که به خورشید نزدیک شود بر حذر می‌دارد؛ اما ایکار به پند پدر گوش نمی‌دهد و خورشید بال‌های مومی او را ذوب کرده و در دریاچه‌ای سقوط می‌کند. اسطوره‌ی ایکاروس در تاریخ هنر و ادبیات جهان بازتاب‌های فراوانی داشته است: برای مثال «گاوین بنتاک» شاعر انگلیسی در شعری زیبا و بلند سقوط ایکاروس را تصویر می‌کند. در این کتاب نیز اسطوره ایکار در ذهن خلاق رمون کنو به کاراکتری بدل شده است تا ابتدا از کتاب نویسنده‌اش فرار کند و سرانجام راهی آسمان‌ها گشته و در نهایت سقوط کند.
در پایان باید از ترجمه‌ی روان و خواندنی #کاوه_سیدحسینی یاد کرد که در گام اول نویسنده‌ای بسیار مهم و تاثیرگذار را به هموطنانش معرفی کرده است. خوانندگانی که با آثار ادبیات معاصر فرانسه و خصوصاً با رمان‌های «رمون کنو» آشنایی دارند بی گمان به اهمیت کار مترجم در برگردان متنی بسیار دشوار و سرشار از بازی‌های زبانی و کلامی واقف هستند. چشم انتظار چاپ آثار دیگر رمون کنو در زبان فارسی می‌مانیم.

  • کتاب
  • نقد و بررسی
  • مرور آثار
  • نویسنده