#ریچارد_براتیگان متولد 1935 در آمریکاست. کارش را با شعر گفتن شروع کرد و اولین شعرش در سال 1956 در21 سالگی چاپ شد. بعد از آن در سال های 1957 و 1958با چاپ دو شعر بلند «بازگشت رودخانهها» و «اتو استاپ زن جلیل» به عنوان شاعری غیر متعارف شناخته شد. تا این که بخت به او رو کرد و رمان «صید قزلآلا در آمریکا» را چاپ کرد و آن کتاب شهرت و ثروت افسانهای را برایش دست و پا کرد. تا پیش از این او در فقر و بیغذایی به سر میبرد.
شعرهایش را کنار خیابان به رهگذران میفروخت تا غذایی برای خوردن داشته باشد. روزها را با همسر و بچههایش به سختی به شب میرساند تا جایی که دل دوستانش به حالشان میسوخت و غذایی با هزار حیله تهیه میکردند و به آنها میرساندند تا به غرور براتیگان برنخورد و غذاها را پس نفرستد.
بالاخره آن سال رویایی از راه رسید. سال 1964 که با همسرش برای زندگی به کنار رودخانهی میسیسیپی رفت و نوشتن رمان «صید قزلآلا در آمریکا» را شروع کرد. این رمان نه تنها در زندگی او که در ادبیات مدرن جهان انقلابی به پا کرد و او را به عنوان نویسندهای غیر متعارف و پستمدرن معروفکرد. چاپ رمان «در قند هندوانه» باز هم، اسمش را به سر زبان ها انداخت و کتاب شعر «لطفا این کتاب را بکارید» در بازار نایاب شد. این کتاب که هر جلدش شامل بذر گیاهی بود با شعری در ضمیمه، جزو کلکسیون کلکسیونرها شد.
براتیگان را نه میتوان با معیارهای روز شاعر دانست و نه داستاننویس و رماننویس. او سبک خودش را دارد و به شیوهی خود عمل میکند. در «صید قزل آلا در آمریکا» نه به قصهگویی اهمیتی میدهد و نه به جذابیت در عین حال هر دو را به دست میآورد.
قلههای شهرت و ثروت را به سرعت طی کرد و حالا سبکش هم پدیدهی جدیدی در ادبیات به حساب میآید. خواندن «صید قزلآلا در آمریکا» تجربهی جدیدی در مطالعه است، تجربهای که احتمالا فقط با خواندن نوشتههای دیگر براتیگان به دست می آید.
خودش دربارهی رماننویسیاش میگوید: «من هفت سال شعر نوشتم که یاد بگیرم چطور جمله بنویسم. چون واقعا میخواستم رمان بنویسم و تصور میکردم تا وقتی نتوانستهام جملهای بنویسم، رمان هم نمیتوانم بنویسم.» به هر حال براتیگان هر کاری هم بکند، یک آمریکایی است حتی اگر آن پایانبندی میخکوبکنندهاش را در داستان کوتاه «یک سوم، یک سوم، یک سوم» به خاطر بیاوریم . حضور جدا نشدنی پسزمینهی آمریکایی، در نوشته و شخصیتش به وضوح دیده میشود. براتیگان کاملا در فضایی که میتوان آن را مکان خاص نامید، مینویسد. این مکان خاص با همه چیزهایی که در آن میگذرد کاملا آمریکایی شده است.
ایجاز چشمگیرش، #ارنست_همینگوی را به یاد میآورد و در شخصیتپردازیاش، به ویژه در توصیف مکان، #چارلز_دیکنزی عمل میکند؛ اما آنچه آثارش را برجسته میکند، تشبیه و طنز بینظیرش است.
صید قزلآلا در آمریکا یک جور تجربهی شخصی است که نویسنده با احترام به تاملات لحظهای نوشته است. لحظههایی که به هم چسبیدهاند تا کلیتی را در مقابل کلیتی بزرگتر نشان دهند. صفحات کتاب پر از زیرنویس است که در آنها به توضیح اسامی خاص یا مکانها پرداخته شده است.
این شگرد براتیگان است که با بازی زبانی شاعرانه، لحظهها و موقعیتها را به سمتی میکشاند که بیشتر از طنزآمیز بودنشان به گرههایی شبیهاند که امکان بازگشت یا بازتولیدشان به عنوان نشانه در پسزمینه گرفته شده است.
بله صید قزل آلا در آمریکا شرح و بسط ایدهای بازگشتناپذیراست. تجربهای تکرار ناشدنی، شخصی و محصول منحصر به فرد لحظهها. خب البته نگاه و نگارشِ براتیگان خاصِ خودِ اوست، هرکدام از کارهایش ـتقریباً به استثنای شعرهاـ با هم تفاوت دارد، هم از لحاظِ نوشتار و هم از لحاظِ پرداخت.
براتیگان اگر چه همدوره با جنبشِ بیت بود، اما هیچوقت جزو آنها نبود. با خیلیهاشان دوست بود و ارتباط داشت اما از نظر بیتها، نوشتار براتیگان زیاده از حد بچهگانه و خام بود.
براتیگان اساساً آرام بود و حساس، حتی نوشتارش، درست عکس بیتها که خشونت و اختلالِ اعصاب را فریاد میزدند. اما همین براتیگان توانست با رمانِ «صید قزلآلا در آمریکا»یش تمامِ آمریکا را تا یک دهه تسخیر کند. البته اوجِ شهرت براتیگان در آمریکا، چیزی حدود 15 سال طول کشید، نه بیشتر. از نظر منتقدان دانشگاهی و ادبی، آثارِ براتیگان چیز چندان چشمگیری نداشت.در واقع آن شهرت را براتیگان از خوانندههایش به دست آورده بود، به ویژه از فروشِ خیرهکننده و میلیونیِ این کتاب.
به هر حال به نظر می رسد استقبال از آثار براتیگان ادامه خواهد داشت، به ویژه در نسلِ جوان. زبان و نوع نگاه براتیگان این قابلیت را دارد که مخاطبانِ ایرانی را جذب کند.
پدر براتیگان که در سالهای کودکی ریچارد، خانه را ترک کرده بود، تنها بعد از خودکشی او فهمید که پسرش از نویسندگان بهنام آمریکا است. خب باید پذیرفت، این رسم روزگار است.
ارسال دیدگاه