در اینجا آثاری از گونتر گراس معرفی میگردند که باید خوانده شوند.
«طبل حلبی» (1959)
این کتاب شاهکاری در سبک رئالیسم جادویی بوده و نخستین داستان از سه داستانی است که به نام «تریلوژی دانسیک» یاد میشود. گراس، هم نماد تمثیلی و هم موضوعات معاصر را با هم میآمیزد تا این اثر را خلق کند که غالباً از جمله رمانهای کلاسیک قرن بیستم شمرده میشود. «طبل حلبی» خاطرات بیشتر سوررئالیستی زندگی و جهان اوسکار ماتسیرات، طبلنواز شکستناپذیری است که با یک فریادش میتواند شیشههای ساختمانها را بشکند. او خود را «کودک روشنبینی» میداند که رشد جسمیاش در سه سالگی متوقف شده و کوتوله مانده است. اما این امر مانع نمیشود که او از سفر به آن مکانهای مقدسی بازماند که بر روایت این رمان حاکم است.
قصهی اسکار با تصویر او از آنچه که دو پدرش میداند، پیچیدهتر میشود (یکی آن پولندی و دیگری آلمان نازی است). گراس ما را از طریق دنبال کردن جهانی با نمایشهای چندگانه، خُلقیات، خشونت و بیهودگی، به پیروزیها و رنجهای اوسکار عاشق، مطرب کوتوله، سرغنه دور اندیش، نازی بی شعور، ستاره موسیقی جاز و متهم به قتل هدایت میکند که از حمایت یک قالب شخصیتی بیگانه برخوردار است.
با پیجویی ورود اروپا به جنگ جهانی دوم و نجات از آن، «طبل حلبی» برخی اوقات گیجکننده است، اما اهمیت این رمان همیشه خیرهکننده، هرگز به این دوران محدود نمیشود.
«موش و گربه» ( 1961)
دومین اثر گونتر گراس از جمله «تریلوژی دانسیک»، باز هم به شهر زادگاهش دانسیک (اکنون در پولند به نام گدانسک) در جریان جنگ جهانی دوم میپردازد. اوسکار ماتسیرات مشهور، فقط به طور گذرایی در «موش و گربه» ظاهر میشود که به جای آن داستان یک شخصیت حکایت میشود که ماهیکه بزرگ، خوانده میشود.
چنان که ویژهی سبک گراس است، بخش زیاد این داستان به یک کشتی شکسته رها شده – کشتی ماین روب پولندی- میپردازد که در آن گروهی از دوستان، تنبلی و دنبال غذا در زبالهها گشتن را در بدل هر چیزی میفروشند. گراس در این داستان از یک تکنیک وقایع غیرموثق استفاده میکند که پیوسته و غالباً بینتیجه، چشم انداز راوی را (هم در مورد زمان و هم در مورد مکان) تبدیل میکند و خواننده را به سوی روایت هاجوواجکنندهای میکشاند.
«سالهای سگی» (1963)
گراس در آخرین کتاب این تریلوژی یک بار دیگر به شرح مفصل باشندگان و مشخصات شهر دانسیک میپردازد. با این رئالیسم جادویی بازهم افسانه و حقایق تاریخی از هم تفکیکناپذیر میگردند. این اثر به سه قسمت تقسیم شده است که روایت از چشماندازهای مختلف را همآهنگ میگرداند و ملهم از اصول نحوی تجربی مانند #مارتین_هایدگر و #جیمز_جویس میباشد.
«سالهای سگی» در اوایل سالهای 1920 با قصهی دوستی بین دو پسر، والتر ماترن و ادوارد امزل نیمهیهودی شروع میشود که ترسهای بیجای چشمگیری خلق میکند. این کتاب به طور بیامانی نازیسم را به تصویر میکشد و فراتر از جنگ به سالهای 1950 یعنی زمانی میرود که اقتصاد تازه شکوفا شده آلمان غرب به طور وحشتناکی با تقلب و توطئه آمیخته است. وقتی که این کتاب در سال 1965 به زبان انگلیسی انتشار یافت، منتقد نیویورک تایمز نوشت: «این کتاب در جاهایی پر طمطراق است. اما حاوی صحنههای بسیار قویتر از همه داستاننویسان دیگر معاصر است.»
«کفچه ماهی» (1977)
گراس رغبت شدیدی به «متل» های کلاسیک یعنی داستانهای آموزنده و لطیف داشت. «کفچه ماهی» نخستین رمانی است که با جنگ جهانی دوم ارتباط ندارد. اندکی براساس متل «ماهیگیر و همسرش» نگارش یافته است. نویسنده در سالهای 1970 جداً درگیر سیاستهای داخلی آلمان بود و فعالانه از حزب سوسیال دموکرات و صدر اعظم ویلی برانت حمایت میکرد که با زانو زدن در برابر آبده قیام محلهی یهودینشین وارسا، شهرت دارد. این کتاب در زمانهای نوشته میشود که آلمان میخواهد با گذشتهی نازیاش برخورد کند، اما همچنان یک تروریسم چپگرا، اقتصاد شکوفان و حقوق زنان نیز مطرحاند.
«کفچه ماهی» با ماهیگیری در عصر حجر آغاز مییابد که مصروف صحبت با ماهی است. هردوی آنها بیمرگاند و قصهی آنها از اعصار میگذرد و متمرکز بر رابطهی بین غذا، زن و جنگ است. این کتاب که در نه فصل تصنیف شده است، همچون یک شعر غنایی برای بارداری است. گراس با به میان کشیدن پای زنان مختلف به این داستان وجوه مختلف رهایی زنان و جنگ جنسیتها را در طی اعصار آماج قرار داده است.
«با گام خرچنگ» (2002)
گراس پیش از آن که خاطراتش را بنویسد، یک رمان بسیار کوتاه در مورد مبارزهی آلمان با گناه دستهجمعیاش نوشت که بعد از تریلوژی دانسیک، در سطح بینالمللی مایهی بیشترین شهرت وی گردید. این داستان بر محور غرق شدن یک کشتی مسافربری آلمانی به نام «ویلهلم گوستلوف» نوشته شده که به انتقال مهاجران فراری آلمانی از دست قدرت مهاجم روسی در سال 1945 میپردازد.
«با گام خرچنگ»، نخستین کتابی بود که گراس با موضوع حساس مهاجران آلمانی از آن مناطق اروپای شرقی تماس میگیرد که اکنون پولند و جمهوری چک هستند. آثار قبلی وی با گناه آلمان سروکار داشت تا این که به آلمانیها به مثابه یک قربانی توجه کند. کشتی «ویلهلم گوستلوف» پس از آن غرق میگردد که توسط زیردریایی روسی مورد حمله قرار میگیرد و بیش از 9 هزار مسافرش کشته میشوند.
گراس از آمیزهی یک اسلوب غیر زمانمند و چندین لایهای که ملهم از «پهن شدن به عقب برای حرکت به جلو» در خرچنگ است، در این اثرش استفاده میکند. در اینجا نیز حقیقت و تخیل با هم آمیختهاند؛ در حالی که غرق شدن کشتی به روایت خبرنگاران یک حادثهی واقعی بود، راوی داستان و خانوادهاش تخیلیاند.
«پوست کندن پیاز» ( 2006)
«پوست کندن پیاز»، آن اثر این نویسندهی برندهی جایزهی نوبل است که راه وی را از لایههای مختلف خاطرات و هویت، عمیقاً به گذشته میگذراند. در این زندگینامهای که گراس در مورد خود نوشته است، به دوران پیش از نگارش «طبل حلبی» میپردازد و این اثر را وسیلهای برای افشای بزرگترین راز میگرداند. یعنی در 17 سالگی، در زمان آلمان نازی، او برای مدت کوتاهی عضو «اساس مسلح» یعنی جناح مسلح حزب نازی بوده است.
این افشاگری کشور را تکان داد. گراس یک ضد نازی پرشور و یکی از شخصیتهای با نفوذی بوده است که با آثارش کمک نمود تا آلمان با این گناهش برخورد کرده و هویت بعد از جنگش را به وجود آورد. با این اثر، گراس نیز به این گناه آلود شد و داوری متناقضی را مجسم گردانید که شاید بسیاری آلمانیهای هم نسلش با شخص وی در عین موقعیت قرار داشته بوده باشند.
ارسال دیدگاه