نصرت رحمانی یکی از شاعران معاصر است که آثار متعددی از او به یادگار مانده است. «میعاد در لجن» یکی از مجموعه شعرهای اوست که از عنصر روایت در آن استفاده شده است.
در واقع برخی این مجموعه را جزئی از شکوفاترین مرحلهی کار او میدانند که سهمی خاص در تحول شعر نو دارد و از ویژگیهای این مجموعه «کنار گذاشتن چارپاره و استفاده از فرمهای نیمایی، کاربرد واژههای کوچه و بازار و لحنهای زبان روزمره، بهره گیری از امکانهای روایی (داستانی و سینمایی) برای فضاسازی، پارادوکسهای زبانی، تصاویر برجسته و خشن، طنز عمیق، شک باوری و نسبی گرایی فلسفی، پرهیز از احساساتی گری و …» است. روایتهای موجود در شعرهایش به صورت جزء به جزء، کامل میشود. در این جا دو شعر (ماشه را چکاند و میعاد در لجن) از این مجموعه انتخاب شده و عناصر روایت از جمله وجه، نظم و ترتیب، تداوم، بسامد و لحن در آنها بررسی میگردد.
در شعر «ماشه را چکاند» راوی سوم شخص است در این روایت، راوی به توصیف میپردازد راوی سوم شخص، در جهانی که روایت میکند حضور ندارد؛ حتی اگر جهان ذهنی مؤلف از آن دنیایی باشد که روایت میکند. ویژگی دیگر این شعر گفتگوی درونی مرد قصه با خودش است و اینکه تمام سطرهای شعر تصویر به تصویر مانند یک داستان روایت میشود.
نظم و ترتیب در روایت وجود دارد و سیر آن کاملاً خطی است و زمانپریشی یا نابهنگامی در آن وجود ندارد. نابهنگامی قسمتی از متن است که ممکن است پیش از نقطهی روایت روی داده باشد (بازگشت) یا پیشاپیش یادآوری شود (پیشبینی) یا بین دو نظم بالا آشفتگی به وجود آید.
تداوم ضربآهنگ متن در هر نقطهی خاص نسبت به ضربآهنگی دیگر در همان روایت سنجیده میشود. درحقیقت، وقتی در کاربرد تداوم، پویایی ثابت بهمنزلهی معیار در نظر گرفته شود، معیار شتاب مثبت و شتاب منفی نیز معنا پیدا میکند. گستره زمانی رویدادن واقعی حوادث و مقدار متن منظور برای بیان آن را میسنجد. درحقیقت، رابطهٔ میان تداوم داستان (به دقیقه، ساعت، روز و...) با طول متن اختصاصدادهشده به این تداوم (بر مبنای خط و صفحه) بررسی میشود. البته این شتاب مثبت را میتوان در عنوان شعر هم دید که تمام آن چیز که در یک روایت قرار است گفته شود را به همراه خود دارد. در شعر زیر هم کل روایت که به گفته شاعر در شعر سه هفته است در یک آن رخ میدهد و شاعر برای تأثیرگذاری بیشتر از شتاب استفاده کرده است.
لحن نیز به خودِ عمل روایتکردن میپردازد. در اینجا میان زمان روایت و زمانی که روایت میشود و عمل روایتکردن و روایتهایی که بازگو میشود، امکان وقوع ترکیبهایی وجود دارد. میتوان حوادث را قبل، بعد و یا همزمان با وقوع آنها بیان کرد. راوی ممکن است و از آن جاییکه روایت کاملاً خطی است بنابراین بسامد یا تکرار در آن وجود ندارد.
بسامد ایجاد شده در این شعر هم میتوان عنوان و سطرهای «در روح هر روان شدهای جاریست» و «بی شک در انتظار لاشهٔ من نیست» و «در روی آینه ترکی همچو عنکبوت» دانست و همینطور تکرار باران در ابتدا و انتهای شعر.
در شعر «میعاد در لجن» راوی اولشخص است در این روایت یک راوی همواره در جهانی که روایت میشود حضور دارد و به دلیل کنش و دیالوگ راوی این حضور حاشیهای نیست.
ویژگی دیگر این شعر دیالوگ میان شخصیتهای آن راوی و دیگر شخصیتی است که در شعر وجود دارد که شاعر به شخصیتپردازی نپرداخته است و حضور او صرفاً برای فضاسازی است. بهرغم فضای ذهنی شعر نظم رویدادها نسبت به روایت رعایت شده است البته در این شعر هم مانند شعر «ماشه را چکاند» تمام سطرهای شعر تصویر به تصویر مانند یک داستان روایت میشود. نظم و ترتیب در روایت وجود دارد و سیر آن کاملاً خطی است و زمان پریشی یا نابهنگامی در آن وجود ندارد. نابهنگامی قسمتی از متن است که ممکن است پیش از نقطهٔ روایت رویداده باشد (بازگشت) یا پیشاپیش یادآوری شود (پیشبینی) یا بین دو نظم بالا آشفتگی به وجود آید.
تداوم ضربآهنگ متن در این روایت در مقایسه با پویایی ثابت شتاب منفی دارد که رحمانی بهمنظور استفاده از عناصر زیبایی سخن از این شتاب منفی سود برده است. درواقع شتاب منفی را تصویرسازیهایی ماند چرخش سکه و تصویر آن به پروانهای مسین میتوان دید یا تصویر زیبای لرد بستن اندوه بر روی قلب، از دیدگاه دیگر در شعرهایی تصویری و ذهنی اغلب شاعران از شتابی منفی برای تأثیرگذاری و زیبایی استفاده میکنند و لحن را نیز متأثر از خودساخته است. بسامد را در این شعر میتوان در تکرار واژههای خط و لجن دید که شاعر برای تاکید و ایجاد حس و فضا از آن استفاده کرده است ژنت این تکنیک را دوباره گویی نامیده است.
نصرت رحمانی را از پیشروان جریــان شعری رمانتیک جامعهگرا در دورهٔ معاصر که بیان و عواطف و احساسات انسانی را مهمتر از عواطف فردی و شخصی میداند و توانسته است از شگرد روایت که خود یک شگرد زیبایی شناسانه است بهره بگیرد و افزون بر آنکه شاعری اجتماعی است توانسته به خوبی از امکانهای روایی (داستانی و سینمایی) برای فضاسازی، پارادوکسهای زبانی استفاده نماید.
منبع: وبسایت کانون فرهنگی چوک
ارسال دیدگاه