#هارولد_پینتر، نمایشنامهنویس بریتانیایی که از بزرگترین و تأثیرگذارترین نمایشنامهنویسان قرن بیستم بود، تنها نمایشنامه ننوشت، بلکه یکتنه سبک و مکتبی بنیاد گذاشت که در تاریخ تئاتر معاصر به نام او «پینترسک» یا پینتری خوانده شد؛ اما او در سالهای آخر زندگی ترجیح داد نه در جهان تئاتر، بلکه در تئاتر جهان حاضر باشد.
هارولد پینتر؛ غوغاگرخاموش
به نقل از بیبیسی، هنگامی که در سال ۱۹۵۸ یکی از اولین و بهترین کارهای پینتر به نام «جشن تولد» به روی صحنه رفت، نه تماشاگران و نه منتقدان تئاتر به آن کمترین علاقهای نشان ندادند. اما وقتی او در سال ۲۰۰۵ جایزهی ادبی نوبل را برنده شد، کمتر کسی در نظر صائب «آکادمی نوبل» تردید کرد. جایزهی نوبل این حسن را هم داشت که چشمها را بار دیگر به روی آثار پینتر باز کرد و به ویژه آثار کمترشناخته شده او را به صحنهی تئاتر کشاند.
روی صحنه تا نفس آخر
هارولد پینتر با وجود ناکامیها و بدبیاریهای آغازین، به نمایشنامهنویسی ادامه داد. در سال ۱۹۶۰ نمایش «سرایدار» اولین اثر او بود که با استقبال گسترده روبهرو شد و موقعیت او را به عنوان نمایشنامهنویسی جوان و پرتوان تثبیت کرد. او برای تلویزیون و سینما و رادیو هم آثار بسیاری آفرید و در کنار نمایشنامهنویسی، به بازیگری و کارگردانی در تئاتر نیز میپرداخت.
هارولد پینتر؛ غوغاگرخاموش
منتقدان گفتهاند که ساختار تئاتر پینتر سرشتی دیالکتیکی دارد، و میان کمدی و تراژدی در نوسان است: صحنه معمولاً فضایی کوچک و بسته است، اما تمامیت هستی را به میان میکشد. کنش دراماتیک ظاهری کند و آرام دارد، اما از اضطراب و تنشی پنهانی اشباع شده است. گفتوگو در عین ایجاز و فشردگی، غیرمنتظره و تکاندهنده است، که هردم با مکثهایی پرابهام و سکوتهایی هیجانآلود قطع میشود. درونمایهی تئاتر پینتر همین رویدادهای عادی زندگی روزمره است که از زیر دست او در قالب وقایعی فجیع و دهشتبار بیرون میآید.
پینتر در سالهای آخر زندگی، با وجود کهولت و بیماری سرطان، در دو برنامهی استثنایی شرکت کرد: در اکتبر سال ۲۰۰۵ کار رادیویی تازهای را در آمیزهای از روایت و شعر و موسیقی در رادیوی بیبیسی اجرا کرد. نمایش رادیویی او به نام «صداها» پرداختی تازه از پنج نمایشنامهی پیشین اوست که با همراهی موسیقی و آواز ضبط شده بود.
پنج نمایشنامهای که خمیرمایهی «صداها» را ساختهاند، درونمایهی سیاسی دارند و از دغدغههای ذهنی او خبر میدهند. مضمون محوری آنها افشای دستگاه سرکوب و اختناق است. هر نمایشنامه برشی است از ددمنشی رژیمهای خوکامه در سراسر جهان، در گذشته و حال.
پینتر «صداها» را مانند اثر جاودانی #دانته، سفری به عالم دوزخ دانسته بود: «جهنمی که امروز همه با هم وارد آن شدهایم.» سندی افشاگر از رفتار آشنای رژیمهایی که قدرت آنها بر کشتار و خونریزی شکل گرفته است. حاکمانی که مردم را از ابتداییترین حقوقشان محروم میکنند و کمترین اعتراض آنها را با شکنجه و کشتار جواب میدهند.
پینتر آخرین بار در سال ۲۰۰۶ و در ۷۶ سالگی با صندلی چرخدار روی صحنه رفت و در تک پردهی «آخرین نوار» #ساموئل_بکت نقش ایفا کرد: پیرمردی رویارو با خاطراتش در آستانهی مرگ. گامی جسورانه و ادای دینی به استادی که پینتر به او بسیار مدیون بود.
اعتراض به ارباب قدرت
هارولد پینتر برخلاف کسانی که در سالخوردگی به زندگی اجتماعی پشت میکنند، در سالهای پایانی زندگی بیش از پیش در عالم سیاست غوطهور شد. در سال ۱۹۸۵ به همراه #آرتور_میلر نویسنده آمریکایی به ترکیه رفت، با نویسندگان تحت تعقیب به گفتوگو نشست و از حقوق کردها دفاع کرد. در اوایل دههی ۱۹۹۰ به بمباران صربستان توسط نیروهای ناتو و به حمله به افغانستان توسط نیروی هوایی آمریکا اعتراض کرد.
پینتر در سال ۲۰۰۳ با مجموعهای شعر «لشکرکشی به عراق» را محکوم کرد. جنگ را تبهکاری شیک و مدرنی دانست که امروزه دولتمردان ریاکار به نام «دفاع از دموکراسی و حقوق بشر» مرتکب میشوند. او «سوءاستفاده از زبان و هتکحرمت از واژهها» را جنایتی تازه علیه تمدن خواند. در چند اکسیون اعتراضآمیز، جورج بوش رئیس جمهور ایالات متحده را جنایتکار و تونی بلر نخستوزیر وقت بریتانیا را شریک جرم او دانست.
پینتر در سن 78 سالگی درگذشت.
بسیاری از آثار هارولد پینتر مانند اتاق، جشن تولد، سرایدار، کلکسیون، فاسق، وقت ضیافت و زبان کوهستان به زبان فارسی ترجمه شده است.
ارسال دیدگاه