فیلتر مقالات

(نوشتن یک کلمه از عنوان کافیست)

لک لک بوک

برترین کاربران مقالات

دسته من و دامنه تو

دسته من و دامنه تو

نویسنده : کاوه فولادی‌ نسب

پیش‌درآمدی از سر ترس یا برای فرار به جلو: این نوشته، همه‌ی اعضای باشگاه ستارگان را دربرنمی‌گیرد. استثناهایی هم دارد؛ حتا شما دوست عزیز! لطفاً به خودتان نگیرید.
کاوه فولادی نسب
قدیم‌ترها جامعه‌ی «ستارگان» محدود می‌شد به فوتبالیست‌ها و خواننده‌ها و بازیگرها. بعضی‌هایشان که خیال می‌کردند نظرکرده‌اند و همه‌ی استعدادهای بشری یکجا در وجودشان به ودیعه گذاشته شده، بعد از رسیدن به شهرت، هوس می‌کردند در عرصه‌های دیگر هم سرکی بکشند و انگشتی بجنبانند. این بود که فوتبالیسته بازیگر می‌شد و بازیگره آوازه‌خوان و آوازه‌خوانه فوتبالیست. یک دوره‌ای هم سروصدایی می‌شد، مجله‌های زرد چندتا روی جلد جنجالی کار می‌کردند، بازار شایعات داغ می‌شد، مقداری آدرنالین در خون هوادارها ترشح می‌شد، چندتا کمپانی و باشگاه و دلال پولی به جیب می‌زدند، و بعد بادها می‌خوابید و دوباره شهر در امن و امان فرو می‌رفت تا وقتی دوباره هوس کسی بلند شود. شهروندانِ دیگر، به این چیزها، نه فکر می‌کردند و نه اساساً ابزار و مجالش را داشتند. هرکس برای خودش کار و تخصصی داشت -حتا بیکاری!- که با همان اموراتش را می‌گذراند و دلش به زندگی خوش بود، و حالش از این دلخوشی، خوش‌تر. دنیای مجازی و اپلیکیشن‌های مجانی، در عرصه‌ی ستاره‌سازی و ستاره‌بازی هم مثل سایر عرصه‌ها، همه‌ی قواعد پیشین را بهم زده‌اند و اولین تأثیرشان این بوده و هست که جامعه‌ی ستارگان را با سرعت و تورمی تصاعدی بزرگ و بزرگ‌تر کرده‌اند. (دنیای مجازی خیلی کارهای دیگر هم کرده که در این مقالْ مجال طرح‌شان نیست و به‌وقتش -اگر دست دهد- باید درباره‌شان مفصل و مبسوط گفت و نوشت.) حالا دیگر فقط فوتبالیست‌ها و خواننده‌ها و بازیگرها عضو باشگاه ستارگان نیستند. آن دخترخانم سالن‌دار یا مزون‌دار هم هست، آن گل‌پسر هشت‌نه‌ساله‌ی خوش‌لهجه هم هست، مامان فلانی هم هست، بابای بهمانی هم هست، آن دوست خوش‌سفرمان هم هست، دوست‌دختر فلانی هم هست، و همسر سابق بهمانی هم هست. موافق باشیم یا نه، خوش‌مان بیاید یا نه، همراهی بکنیم یا نه، حضورشان هم خیلی جدی است و هم خیلی تأثیرگذار؛ ای بسا -دست‌کم در این دوره- خیلی تأثیرگذارتر از همین مجله‌ها و روزنامه‌هایی که امثال ما توی‌شان قلم و قدم می‌زنیم. می‌شود این پدیده را -که عمر بسیار کوتاهی در کشور ما دارد- طرد و منکوب کرد و نشست در برج‌عاج و گفت کار هر بز نیست خرمن کوفتن و داد سخن داد که هدایت‌گری فرهنگی و اندیشه‌ای جامعه کار روشنفکران است و چه و چه، می‌شود هم واقع‌بینانه با آن مواجه شد و تأثیر گسترده و -در زمینه‌هایی حتا- عمیق آن را در جامعه‌ی ایرانی به رسمیت شناخت و آن را به عنوان واقعیتی موجود و یکی از نیروهای تأثیرگذار در جهت‌گیری‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی جامعه‌ی ایرانی معاصر پذیرفت. بسیاری از این ستاره‌های مجازی، به ترکیبی از شم جذب مخاطب و جسارت عمل مجهزند: هم می‌دانند با چه کارهایی می‌توانند آدم‌ها را به سمت خودشان جذب کنند، و هم جرأت و جسارت انجام این کارها را دارند. با آن شم و این جسارت، هواداران زیادی پیدا می‌کنند که معمولاً تکه‌های گم‌شده یا کم‌شده‌ی خودشان را در ایشان جستجو و پیدا می‌کنند؛ آرزوهای دست‌نیافته، جاهای ندیده، سوال‌های بی‌جواب‌مانده و غیره. خیلی از مسایلی که جامعه‌ی روشنفکری سراغ‌شان رفتن را عار می‌داند، این ستاره‌های جدید، با زبانی ساده (و البته گاه سطحی و حتا نادرست) مطرح می‌کنند و همین است که به‌طور طبیعی این همه آدم دورشان جمع می‌شوند… کار وقتی بیخ پیدا می‌کند که باز خیال نظرکردگی به ذهن بعضی‌ها می‌زند. این درست که حالا دیگر جامعه‌ی ستارگان محدود به فوتبالیست‌ها و خواننده‌ها و بازیگرها نیست و نسل جدیدی هم متولد شده، اما گویا -به رغم توسعه‌ی تکنولوژی و تولد ستاره‌های نوظهور دنیای های‌تک- فرهنگ ستارگی کماکان همان فرهنگ سرک کشیدن به هر کجا و انگشت فرو کردن در همه‌ی سوراخ‌هاست. همین می‌شود که فلان خانم یا آقای ستاره که نوشته‌هایش پر از «دسته من و دامنه تو»ست، هوس می‌کند شعر یا داستان بنویسد و کتاب چاپ کند و هیچ حواسش نیست که از #رودکی تا #سعدی، و از #نیما تا #شاملو و #گلشیری، روح همه را باهم دارد می‌لرزاند و این اصلاً خدا را خوش نمی‌آید.

  • سایر
  • نقد و بررسی
  • سبک زندگی
  • روان شناسی