وی نویسندهی آمریکای شمالی و دوازدهمین کتابدار کتابخانهی کنگره، بهعنوان استاد، محقق و مورّخ از شهرت ملی و جهانی برخوردار بود و دارای سبک نگارش گیرا و عقاید نو و بحثانگیز بود.
#بورستین در اول اکتبر ۱۹۱۴ در آتلانتای جورجیا چشم به جهان گشود و در اوکلاهما پرورش یافت. در سال ۱۹۳۰ وارد دانشگاه هاروارد شد و با نوشتن سرمقالههایی در مجلهی «سرخ هاروارد» به عضویت انجمن ملی افتخار پذیرفته شد (هر دانشجویی که در دورههای تحصیل دانشگاهی آمریکا موفق به گرفتن امتیاز علمی میشد به عضویت این انجمن، که در سال ۱۷۷۶ تأسیس گردیده بود، درمیآمد). پایاننامهی دورهی کارشناسی او دربارهی کتاب «سقوط و انحطاط امپراتوری رم» اثر گیبون، جایزهی بودوین را کسب کرد و در ۱۹۳۴، با درجهی ممتاز، از دانشگاه فارغالتحصیل شد.
وی بهعنوان دانشجوی بورسیهی رُدس (از بورسهای دانشگاه آکسفورد) سه سال در رشتهی حقوق کالج بالیول آکسفورد انگلیس به تحصیل پرداخت و در آنجا در دو رشتهی کارشناسی حقوق قضایی (۱۹۳۶) و کارشناسی حقوق مدنی (۱۹۳۷) به مقام اول دست یافت. در سال ۱۹۳۷ بهعنوان دانشجوی بورسیهی استرلینگ در دانشکده حقوق دانشگاه ییل به آمریکا بازگشت، در ۱۹۴۰ به دریافت درجهی دکترای علوم قضایی نائل آمد و در سال ۱۹۴۲ به کانون وکلای ماساچوست راه یافت. در این اثنا، وی به تدریس تاریخ و ادبیات آمریکا در هاروارد اشتغال داشت و در سال 1941، نخستین کتاب خود را به نام «علم اسرارآمیز حقوق» منتشر کرد. شهرت او بهعنوان محقق و نویسنده در طول ۲۵ سال بهتدریج فزونی یافت. سرانجام استاد برجسته تاریخ امریکا در دانشکده پریستون و استرلینگ مورتن شیکاگو شد.
در بیشتر آثار بورستین موضوعات معیّنی مورد بررسی قرار میگیرد. اندیشهی اصلی، منحصربهفرد بودن ایالات متحده است. این اندیشه در کتاب «دنیای گمشدهی توماس جفرسوت» (1948) و «ماهیت سیاستهای آمریکایی»(1953) مطرح شد که در مجموعه سهجلدی او تحت عنوان «آمریکاییها» (1958-1974) کاملاً پرداخته شد و به دریافت دو جایزه و یک نشان نائل گردید. رویکرد بورستین به این اندیشه، غالباً او را به تمجید از روح جسارت و تهورِ متبلور در تاریخ آمریکا و تحسین فرصتهای بیسابقهای که زاییدهی دموکراسی آمریکایی است وامیداشت. محافظهکاران این روحیه را میستودند، درحالیکه آزادیخواهان اغلب در تفسیرهای او تردید میکردند و او را، بهدلیل سرپوش گذاشتن بر برخی رویدادهای هولناک تاریخ آمریکا و کوچک شمردن قدرت ایدئولوژی، مورد انتقاد قرار میدادند.
در کتاب «تصوّر» (1962)، بورستین اظهار میکند که رسانههای گروهی با جعل وقایع و ایجاد توهمات، آمریکاییها را از حقیقت رویدادهای ملی محروم میکنند. وی در مقالهای تحت عنوان «بربرها از دیدگاه جدید» تفاوت بین اختلاف نظر و مخالفت را بیان میکند. بورستین معتقد است که اختلاف نظر روش سازندهای برای اصلاح جامعه از درون است و حال آن که مخالفت مخرّب رأی اکثریت که عامل ضروری برای انسجام ملی است، بهشمار میرود. وی از دستهی دوم بهسبب کند کردن روند پیشرفت جامعه بهجای سرعت بخشیدن به آن ایراد میگرفت و علناً به دانشجویان ضدجنگ تظاهرکننده دانشگاه شیکاگو در سال ۱۹۶۸ انتقاد داشت. این نظرها و اعمال تأثیر اندکی بر محبوبیت بورستین در نزد منتقدان لیبرال گذاشت.
منتقدانی که شهادت او را در سال ۱۹۵۳ برابر کمیتهی بررسی فعالیتهای غیر آمریکایی بهیاد میآورند بهخاطر دارند هنگامی که کمیته از عضویت او در حزب کمونیست آمریکا در سالهای ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹ سؤال کرد، او شور جوانی و امید نابهجا را مقصر دانست، امید به این که اتحاد جماهیر شوروی بتواند یهودستیزی را در آلمان نازی متوقف کند. اما پیمان عدم تجاوز میان آلمان و شوروی در سال ۱۹۳۹، او را برای همیشه از کمونیسم منزجر کرد.
در سال ۱۹۶۹، بورستین شیکاگو را به قصد احراز مدیریت موزه ملی تاریخ و فناوری در موسسه اسمیت سونیان ترک کرد و با تلفیق نمایشگاههای چاپ، عکاسی، و تاریخ پست، طبقه کاملی را به نمایشگاه «وسایل ارتباطی» اختصاص داد. سپس در بخش مرکزی نمایشگاه «گزارش خبری» را دایر کرد و به مرمت سالن هنرهای سکهشناسی و نشانها پرداخت و آن را «تالار پول و نشان» نام نهاد. وی اسمیت سونیان را به برپایی نمایشگاه دویستسالهای از تنوع جامعهی آمریکایی با عنوان «ملت ملتها» ترغیب کرد، به بهبود سیاست و روشهای تهیهی مجموعهی موزه همت گماشت، و محققان را به مطالعهی اهداف موزه تشویق کرد. او خدمات عمومی موزه را با بازسازی ادارهی قدیمی و همچنان فعال موسسهی پست اسمیت سونیان توسعه داد و به تهیهی توافقنامهای با انتشارات مک گروهیل مبنی بر سرمایهگذاری و ادارهی کتابفروشی مبادرت کرد. در سال ۱۹۷۳ بهعنوان تاریخنویس ارشد انتخاب شد و در نتیجه، وقت بیشتری برای تحقیق و تألیف در اختیار داشت.
در بهار ۱۹۷۵، جرالد آر فورد بورستین را بهعنوان کتابدار کتابخانهی کنگره و نامزد جانشین مامفورد معرفی کرد. خبر نامزدی بورستین بهسختی در اذهان جا افتاد و با آن که بسیاری از افراد بانفوذ کنگره، وی را دقیقاً بهسبب صلاحیت علمی و تمایل به ارائهی بهترینهای فرهنگ آمریکا به خوانندگانش حمایت کردند، گروههای بانفوذی هم بر او خرده گرفتند. به بیان انجمن کتابداران آمریکا: «بورستین بهعنوان یک مدیر از تجربهی چندانی برخوردار نیست، درحالیکه کتابخانهی کنگره به یک کتابدار متخصص با درک دنیای کتابداری نیاز دارد.» اعضای شورای مرکزی کارکنان فدرال؛ فدراسیون کارکنان ایالتها، استانها و شهرهای آمریکا؛ و کارکنان سیاهپوست کتابخانهی کنگره اعتراض کردند که گذشتهی بورستین نشان میدهد او برای انجام هرگونه اقدام مثبتی ضعف دارد.
بورستین جسورانه و بیپرده به همهی اعتراضها پاسخ داد، بر تصمیم خود مبنی بر این که قصد دارد یک کتابدار تماموقت بماند پافشاری کرد و اظهار داشت که احتمالاً به تحقیق و تألیف در اوقات فراغت ادامه خواهد داد. واکنش نمایندگان کنگره نشان داد که از طرفی اظهارات بورستین کاملاً قانعکننده بوده است و از طرف دیگر تواناییهای او متناسب با استنباط آنان از کتابدار کتابخانهی کنگره است. کمیته قوانین و امور اداری مجلس سنا، متفقاً، بورستین را به تالار مجلس سنا معرفی کردند و در آنجا وی بیدرنگ در ۲۶ سپتامبر ۱۹۷۵ بهعنوان دوازدهمین کتابدار کتابخانه تأیید شد.
چند ماهی از کتابدار شدن بورستین نگذشته بود که گروه ویژهای را برای بررسی اهداف، سازماندهی و برنامهریزی کتابخانه تعیین کرد و هشت گروه مشاور نیز برای آنها در نظر گرفت تا فعالیتهای کتابخانه را بررسی و اصلاحاتی را پیشنهاد کنند. یک سال بعد، گروهها گزارش خود را ارائه دادند. در این اثنا، بورستین با پیشبینی مسیر حرکت آیندهی خود و با استفاده از اعتقادات و نفوذ ارتباطات علمی خویش، اقداماتی را انجام داد. او بهسرعت درهای جلوی کتابخانه را گشود، امکان دسترسی مستقیم عموم مردم را به تالار بزرگ (جایی که مراسم تحلیف را بهجای آورده بود) فراهم کرد، و غرفهی راهنما را جایگزین دفتر نگهبانی کرد. وی جدول برنامهها را در مقابل کتابخانه در میدان نپتون قرار داد و برای پذیرایی از بازدیدکنندگان و کارکنان در هنگام نهار، برنامهی رویدادهای فرهنگی را در نظر گرفت. او همچنین امکان دستیابی بیشتر به کارکنان بخش مرجع را برای استفادهکنندگان تالار مطالعهی اصلی و گنبدی کتابخانه فراهم آورد و اعضای برجستهی جوامع فرهنگی، انتشاراتی و علمی را به صَرف شامهای رسمی در تالار بزرگ دعوت کرد تا از حمایت آنان بهعنوان نمایندگان تامالاختیار کتابخانه کنگره برخوردار شود. برای مشاوره درباره گسترش ارتباط با دنیای علمی، شورای محققان را تشکیل داد و در سال ۱۹۷۷ نیز برای جلب توجه بیشتر به نقش کتاب در فرایند ارتباطات، کنگره را متقاعد ساخت تا اجازهی تأسیس مرکز کتاب را به کتابخانه بدهد و از زمان تأسیس این مرکز، برنامهها و همایشهای گوناگونی ترتیب داد. میانپردههای تلویزیونی تحت عنوان «بیشتر دربارهی آن بخوانیم» را بعد از برنامههای ویژه تلویزیونی سی.بی.اس. تهیه کرد، شخصیت کارتونی شبکهای.بی.سی. به نام اُ.جی. ریدمور را حمایت کرد، بررسییی تحت عنوان «کتابها تفاوت را ایجاد میکنند» انجام داد و پست ایالات متحده را به انتشار تمبر یادبود به مناسبت تجلیل از «جمعیت خوانندگان کتاب» در سال ۱۹۸۴ ترغیب کرد.
بورستین، همچنین، راه دسترسی به موجودی کتابخانه را با تبلیغ آن بهمنزلهی «دائرهالمعارف چندرسانهای» و ایجاد انواع خدمات کتابخانهای برای آشنایی کاربران با کلیهی محملهای اطلاعاتی متحول ساخت. وی مجموعهی عظیم هنرهای نمایشی را به مرکز کِندِی در واشنگتن منتقل کرد، با توجه به موجودی کتابخانه به افتتاح نمایشگاههای سیّار اقدام کرد و به فهرست انتشارات کتابخانهی کنگره افزود. این همه، بعضی از طرحهای او رد شد. به او اجازه داده نشد مجموعهی حقوق کنگره را در یک بخش موضوعی جای دهد و توصیهی او مبنی بر انتقال مجموعهی زبانهای خارجی کتابخانه به مراکز پرجمعیت محلی در سراسر کشور نیز مقبول نیفتاد. او از آن بیم داشت که به ارزش کتابخانه بهعنوان مرکزی که هرگونه اطلاعاتی را دربر میگیرد، لطمه وارد شود.
بورستین در سال ۱۹۸۷ از کتابخانهی کنگره بازنشسته شد و پست سردبیر عالی «دابل دیاند کمپانی» را پذیرفت.
با آن که برخی سبک مدیریت او را خودخواهانه میدانند. با انتشار خبر نامزدی او اعتراضها دیگر جایی برای مطرح شدن نداشت و او توانست با تمام محافل علاقهمند به کتابخانهی کنگره ارتباط برقرار کند. علاوه بر این، وی گزارشی از وضعیت مؤسسه ارائه داد و روابط جدیدی با محققان، رهبران فرهنگی، و بخشهای گوناگون صنعت ارتباطات برقرار کرد.
بورستین در ۲۸ فوریه ۲۰۰۴ درگذشت.
ارسال دیدگاه